vergil 11695 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 تیر، ۱۳۹۴ طاقت ز کفم رفت و ندانم چه کنم یادش همه شب در دل غمگین دارم. 6 لینک به دیدگاه
Valentina 13664 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 تیر، ۱۳۹۴ ميازار موري كه دانه كش است كه جان دارد و جان شيرين خوش است :| 4 لینک به دیدگاه
Ala Agrin 14476 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 تیر، ۱۳۹۴ تار و پود هستیم بر باد رفت اما نرفت عـاشقی ها از دلـم دیوانگی هـا از سرم 4 لینک به دیدگاه
helma.b 3345 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 تیر، ۱۳۹۴ مرا به جرم هزاران گناه می بردند شبی که روح توبر دوش ماه می بردند دوباره آمده بودند تا کرانه درد دلم به جای خودم اشتباه می بردند.... 6 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 تیر، ۱۳۹۴ دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند 4 لینک به دیدگاه
.sOuDeH. 16059 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 تیر، ۱۳۹۴ دیر سالیست که در من جاریست عاشقی نقلی استمراریست 4 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 تیر، ۱۳۹۴ توانا بود هرکه دانا بود ز دانش دل پیر برنا بود 3 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 تیر، ۱۳۹۴ در اين سراى بى كسى كسى به در نميزند به دشت پر ملال ما پرنده پر نميزند 4 لینک به دیدگاه
Ala Agrin 14476 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 تیر، ۱۳۹۴ دیدی که مرا هیچ کسی یاد نکرد جز غم که هزار آفرین بر غم باد 4 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 تیر، ۱۳۹۴ در دير مغان آمد يارم قدحى در دست مست از مى و ميخواران از نرگس مستش مست 3 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 تیر، ۱۳۹۴ تاب بنفشه میدهدطره مشک سای تو پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو 2 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 تیر، ۱۳۹۴ وقت است كه از فراق و تو و سوز اندرون آتش در افكنم به همه رخت و پخت خويش 3 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 تیر، ۱۳۹۴ شبی یاد دارم که چشمم نخفت شنیدم که پروانه با شمع گفت 2 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 تیر، ۱۳۹۴ تو را آتش عشق اگر پر بسوخت مرا بين كه از پاى تا سر بسوخت 5 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 تیر، ۱۳۹۴ تا هستم ای رفیق ندانی که کیستم روزی سراغ وقت من آیی که نیستم 5 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 تیر، ۱۳۹۴ میخواست گل که دم زند از رنگ و بوی دوست از غیرن صبا نفسش در دهان گرفت... من نمیدونم چرا از دیشب تا حالا همش ت میاد...:icon_pf (34): 5 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 تیر، ۱۳۹۴ ترسم چو باز گردی از دست رفته باشم وز رستنی نبینی بر گور من گیاهی 5 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 تیر، ۱۳۹۴ ترسم چو باز گردی از دست رفته باشموز رستنی نبینی بر گور من گیاهی یاد باد آن که ز ما وقت سفر یاد نکرد به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد 5 لینک به دیدگاه
*atefeh* 13017 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 تیر، ۱۳۹۴ دیدی که یار قطره ی اشکم ندید و رفت دل برده بود، رشته ی جان هم برید و رفت 5 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 تیر، ۱۳۹۴ تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند آمی 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده