رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

من از آن حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم

 

که عشق از پرده ی عصمت برون آرد زلیخا را

 

این خوارج همه را غرق ریا میبینم

بر سر نیزه نه قرآن که خدا میبینم

لینک به دیدگاه
اینو که سحر دو تا پست بالاتر گفت:banel_smiley_4::banel_smiley_4:

ممنون که گفتی آقا روزبه :a030:

:icon_pf (34):

دوستان شرمنده ....

حافظه که نیست ...:icon_pf (34):

به جاش اینو مینویسم :

مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو

یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو

لینک به دیدگاه

دیدم ب خواب خوش ک ب دستم پیاله بود

تعبیر رفت و کار ب دولت حواله بود

 

چهل سال رنج و غصه کشیدیم و عاقبت

تدبیر ما ب دست شراب دوساله بود

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...