رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

روزها فکر من این است و همه شب سخنم

که چرا غاف از احوال دل خویشتنم

غافل

 

من با غزلی قانعم و با غزلی شاد

تا باد ز دنیای شما قسمتم این باد

ویرانه نشینم من و بیت غزلم را

هرگز نفروشم به دو صد خانه ی آباد

لینک به دیدگاه
غافل

 

من با غزلی قانعم و با غزلی شاد

تا باد ز دنیای شما قسمتم این باد

ویرانه نشینم من و بیت غزلم را

هرگز نفروشم به دو صد خانه ی آباد

 

دردم از یار است و درمان نیز هم

دل فدای او شد و جان نیز هم

لینک به دیدگاه
ديدي اي دل كه غم عشق دگر بار چه كرد

چون بشد دلبر و با يار وفادار چه كرد:icon_gol:

 

دلخوش به قفس می کنم و قرن پس از قرن

چشمم به در و پنجره ی باز کسی نیست

از من بگریزید که دیوانه ام امشب

ناز ِ نفسم در خور ِ آواز کسی نیست

تضمین نکند هیچ کسی ، خانه ات آباد

ویرانی من ، خانه برانداز کسی نیست

لینک به دیدگاه
دردم از یار است و درمان نیز هم

دل فدای او شد و جان نیز هم

ماه وقتی در شب موهای تو گم می شود

کاروانی بین ابروهای تو گم می شود

ناخدا هر قدر دریا رابلد باشد شبی

 

کشتی اش در موج گیسوهای تو گم می شود

لینک به دیدگاه
ترسم که اشک در غم ما پرده در شود

وین راز سر به مهر به عالم سمر شود

در خیابان در اتاقم روی کاغذ پشت میز

شعر تازه آنقدر می آید و من نیستم

 

بعدها اطراف جای شب نشینی های من

بوی یک سیگار زر می آید و من نیستم

لینک به دیدگاه
در خیابان در اتاقم روی کاغذ پشت میز

شعر تازه آنقدر می آید و من نیستم

 

بعدها اطراف جای شب نشینی های من

بوی یک سیگار زر می آید و من نیستم

 

من غریبانه به این خوشبختی می نگرم

من به نومیدی خود معتادم

گوش کن

وزش ظلمت را می شنوی؟؟

لینک به دیدگاه
من غریبانه به این خوشبختی می نگرم

من به نومیدی خود معتادم

گوش کن

وزش ظلمت را می شنوی؟؟

 

یا رب گناه جمله جهان را به ما ببخش

ما را سپس به رحمت بی منتها ببخش

هر چند ما نه ایم سزاوار رحمتت

ما را بدانچه نیست سزاوار ما ببخش

لینک به دیدگاه
من غریبانه به این خوشبختی می نگرم

من به نومیدی خود معتادم

گوش کن

وزش ظلمت را می شنوی؟؟

 

یا به آتش بکش و یا به دلم راه بده

 

کوچه ی چشم تو یک مشت ستمگر دارد

 

فاصله درد عجیبی ست میان ِ من و تو ...

 

عابری در قفس تنگ ، کبوتر دارد

لینک به دیدگاه

یا به آتش بکش و یا به دلم راه بده

 

کوچه ی چشم تو یک مشت ستمگر دارد

 

فاصله درد عجیبی ست میان ِ من و تو ...

 

عابری در قفس تنگ ، کبوتر دارد

 

درست اول اين نوبهار عاشق شد

دلم ميان همين گير و دار عاشق شد:icon_gol:

لینک به دیدگاه
درد ها سر به هم اورده خدایا چه کنم

مثنوی واژه کم اورده خدایا چه کنم

 

مرده بودم زنده شدم گریه بودم خنده شدم

دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم:icon_gol:

لینک به دیدگاه
مرده بودم زنده شدم گریه بودم خنده شدم

دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم:icon_gol:

 

من درد تو را ز دست آسان ندهم

دل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم

لینک به دیدگاه

من آن مجنون صحرا گرد تنها در بیابانم

که حتی در بیابانها به دنبال تو می گردم

 

حالا که به منم منم رسیدم خو منم میگم: دی:

منم که شهره شهرم به عشق ورزيدن

منم که ديده نيالوده ام به بد ديدن

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...