manjari 2934 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مرداد، ۱۳۹۲ یارب به دل سوخته آتش مگذار-----این آینه را دست جهنم مسپار لینک به دیدگاه
golebita6267 554 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 شهریور، ۱۳۹۲ روزی ز سر سنگ عقابس به هوا خواست وندر طلب طعمه پر و بال بیاراست لینک به دیدگاه
bar☻☻n 5895 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۲ تویی بهانه ی آن ابرها که می گریند بیا که صاف شود این هوای بارانی لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۲ يا رب اين نوگل خندان كه سپردي به منش مي سپارم به تو از چشم حسود چمنش لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۲ يا رب اين نوگل خندان كه سپردي به منشمي سپارم به تو از چشم حسود چمنش شام و سحر هست رصددار عمر زین دو رصد خط امان کس نیافت رفت زمانی که ز راحت در او نام غم از هیچ زبان کس نیافت لینک به دیدگاه
bar☻☻n 5895 اشتراک گذاری ارسال شده در 2 مهر، ۱۳۹۲ تنها نه ز راز دل ما پرده برافتاد تا بود فلک شیوه ی او پرده دری بود لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، ۱۳۹۲ تنها نه ز راز دل ما پرده برافتاد تا بود فلک شیوه ی او پرده دری بود دوستانم همه نابند طلا سیری چند درد از همه شان دور بلا سیری چند بی گل روی عزیزان نفسم می گیرد بی حضور رفقا صلح و صفا سیری چند لینک به دیدگاه
bar☻☻n 5895 اشتراک گذاری ارسال شده در 3 مهر، ۱۳۹۲ دوست آن است که گیرد دست دوست در پریشان حالی و درماندگی لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 مهر، ۱۳۹۲ يك عمر گريه كردم اي آسمان روا نيست دردانه ام ز چشم گريان من بيُفتَد لینک به دیدگاه
bar☻☻n 5895 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مهر، ۱۳۹۲ در دیگران می جوییام امّا بدان ای دوست اینسان نمییابی ز من حتّی نشان ای دوست من در تو گشتم مرا در خود صدا میزن تا پاسخم را بشنوی پژواک سان ای دوست لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مهر، ۱۳۹۲ تازه شد آوازهی خوبی ، گلستان ترا نعمه سنج نو، مبارک باد، بستان ترا خوان زیبایی به نعمتهای ناز آراست، حسن نعمت این خوان گوارا باد مهمان ترا وحشی بافقی لینک به دیدگاه
bar☻☻n 5895 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مهر، ۱۳۹۲ آسوده دلان را غم شوریده دلان نیست تا غمت پیش نیاید غم مردم نخوری لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مهر، ۱۳۹۲ یک آفتم را هر روز صد طریق نهند یک اندهم را هر شب هزار باب کنند تن مرا ز بلا آتشی برافروزند دلم برآرند از بر، بر او کباب کنند مسعود سعد سلمان لینک به دیدگاه
bar☻☻n 5895 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مهر، ۱۳۹۲ دیدار می نمایی و پرهیز می کنی بازار خویش و آتش ما تیز می کنی لینک به دیدگاه
vergil 11695 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مهر، ۱۳۹۲ یادم امد که شبی با تو از ان کوچه گذشتم پر گشودیم و در ان خلوت دل خواسته گشتیم/ 1 لینک به دیدگاه
bar☻☻n 5895 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 مهر، ۱۳۹۲ ما را دلی بود کـه ز دنیای دیگر است ماییم جای دیگر و او جای دیگـــر است امـــروز میخــوری غـــم فـــردا و همچنــــان فــــردا بــــه خاطـــرت غم فردای دیگــر است گـــر خلـــق را بـــود ســـر ســودای مـال و جاه آزاده مــــرد را ســـر و ســـودای دیـگـــر اســت دیشب دلــم بــه جلــوه مستـــانه ای ربــود امشــب پـــی ربــــودن دلهـای دیگر است غمخانه ایست وادی کون و مکان رهی آسودگی اگر طلبی جای دیگر است لینک به دیدگاه
Hanaaneh 28168 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مهر، ۱۳۹۲ تا تو نگاه میکنی کار من آه کردن است ای به فدای چشم تو این چه نگاه کردن است لینک به دیدگاه
bar☻☻n 5895 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مهر، ۱۳۹۲ تویی بهانه ی آن ابرها که می گریند بیا که صاف شود این هوای بارانی لینک به دیدگاه
Mahdi Askari 236 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آذر، ۱۳۹۲ یادایام جوانی جگرم خون می کرد خوب شد پیر شدم کم کم و نسیان آمد ایرج میرزا لینک به دیدگاه
bar☻☻n 5895 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آذر، ۱۳۹۲ در دلم بود که بی دوست نباشم هرگز چه توان کرد که سعی من و دل باطل بود لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده