رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

  • 5 هفته بعد...
  • 3 هفته بعد...
يا رب اين نوگل خندان كه سپردي به منش

مي سپارم به تو از چشم حسود چمنش

شام و سحر هست رصددار عمر

زین دو رصد خط امان کس نیافت

 

رفت زمانی که ز راحت در او

نام غم از هیچ زبان کس نیافت

لینک به دیدگاه

 

تنها نه ز راز دل ما پرده برافتاد

 

تا بود فلک شیوه ی او پرده دری بود

دوستانم همه نابند طلا سیری چند

درد از همه شان دور بلا سیری چند

بی گل روی عزیزان نفسم می گیرد

بی حضور رفقا صلح و صفا سیری چند

لینک به دیدگاه

 

در دیگران می جویی‌ام امّا بدان ای دوست

اینسان نمی‌یابی ز من حتّی نشان ای دوست

 

من در تو گشتم مرا در خود صدا می‌زن

تا پاسخم را بشنوی پژواک سان ای دوست

لینک به دیدگاه

تازه شد آوازه‌ی خوبی ، گلستان ترا

نعمه سنج نو، مبارک باد، بستان ترا

 

خوان زیبایی به نعمتهای ناز آراست، حسن

نعمت این خوان گوارا باد مهمان ترا

 

وحشی بافقی

لینک به دیدگاه

یک آفتم را هر روز صد طریق نهند

یک اندهم را هر شب هزار باب کنند

 

تن مرا ز بلا آتشی برافروزند

دلم برآرند از بر، بر او کباب کنند

 

مسعود سعد سلمان

لینک به دیدگاه

ما را دلی بود کـه ز دنیای دیگر است

ماییم جای دیگر و او جای دیگـــر است

امـــروز میخــوری غـــم فـــردا و همچنــــان

فــــردا بــــه خاطـــرت غم فردای دیگــر است

گـــر خلـــق را بـــود ســـر ســودای مـال و جاه

آزاده مــــرد را ســـر و ســـودای دیـگـــر اســت

دیشب دلــم بــه جلــوه مستـــانه ای ربــود

امشــب پـــی ربــــودن دلهـای دیگر است

غمخانه ایست وادی کون و مکان رهی

آسودگی اگر طلبی جای دیگر است

 

:icon_gol:

لینک به دیدگاه
  • 1 ماه بعد...
×
×
  • اضافه کردن...