رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

همه كس طالب يارند چه هشيار وچه مست

 

همه جا خانه عشقست چه مسجد چه كنشت

تـــو نیــز ، روزی , ســاعـتی , لـَحظــه ای

 

احــساس خـواهـی کـرد کـــه . . .

 

هیــچکـَـس دوسـتت نَــدارد

  • Like 2
لینک به دیدگاه
دل گفت وصالش به دعا باز توان يافت

 

عمريست كه عمرم همه در كار دعا رفت

تو التماسم می کنی جوری فراموشت کنم

 

با التماس اما تو را به خانه دعوت می کنم

 

گفتی محبت کن برو باشد خداحافظ ولی

 

رفتم که تو باور کنی دارم محبت می کنم

  • Like 3
لینک به دیدگاه
تو التماسم می کنی جوری فراموشت کنم

 

با التماس اما تو را به خانه دعوت می کنم

 

گفتی محبت کن برو باشد خداحافظ ولی

 

رفتم که تو باور کنی دارم محبت می کنم

من ندانم به نگاه تو چه رازیست نهان

 

که من این راز توان دیدن و گفتن نتوان

  • Like 3
لینک به دیدگاه

دلم برای خودم تنگ می شود آری

همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم

نشد جواب بگیرم سلام هایم را

هر آنچه شیفته تر از پی شدن بودم :hanghead:

  • Like 1
لینک به دیدگاه
دلم برای خودم تنگ می شود آری

همیشه بی خبر از حال خویشتن بودم

نشد جواب بگیرم سلام هایم را

هر آنچه شیفته تر از پی شدن بودم :hanghead:

می توان در بستر یادت شکفت

می توان همچون تو شعری تازه گفت

با غزل، با مثنوی، با انتظار!

یاد تو باغی است سرشار از بهار

  • Like 2
لینک به دیدگاه
می توان در بستر یادت شکفت

می توان همچون تو شعری تازه گفت

با غزل، با مثنوی، با انتظار!

یاد تو باغی است سرشار از بهار

 

راه پنهانی میخانه نداند همه کس

 

جز من و زاهد و شیخ و دوسه رسوای دگر

  • Like 1
لینک به دیدگاه
راه پنهانی میخانه نداند همه کس

 

جز من و زاهد و شیخ و دوسه رسوای دگر

رشته صبرم به مقراض غمت ببریده شد

همچنان در آتش مهر تو سوزانم چو شمع

 

گر کمیت اشک گلگونم نبودی گرم رو

کی شدی روشن به گیتی راز پنهانم چو شمع

  • Like 2
لینک به دیدگاه
عزم ديدار تو دارد جان بر لب آمده

بازگرد و يا برآيد چيست فرمان شما

ابرها مثل من در کوچه پس کوچه های شهر سرگردانند!

 

باران میبارد و من غرق در زیر قطره های بارانم ،

 

دستهایم را بر روی گونه ام گذاشته ام تا کسی نفهمد که گریانم!

 

با دلهره از کوچه ها میگذرم ، نمیخواهم کسی بفهمد که در جستجوی یارم!

 

چه آرام میبارد باران بر تن نا آرامم ،

 

چه زیبا میریزد اشکهایم همراه با قطره های باران!

 

چه سخت میسوزد تن خسته ام ، به خدا مثل یک پرنده با بالهای شکسته ام!

 

کسی نمیداند که همراه با خود یک قلب شکسته دارم

  • Like 1
لینک به دیدگاه

من که ریزد بر سرم آوار مرگ

 

جوی خون را بنگرم یا رقص برگ؟

 

چون جهان افتاده دست ابلهان

 

من بمانم یا نمانم در جهان؟

 

گر بمانم زهر نوشم یا عسل

 

کور باشم یا ببینم فی المثل؟

  • Like 2
لینک به دیدگاه
تا کی به تمنای وصال تو یگانه

اشکم شود از هر مژه چون سیل روانه

همچو صبحم یک نفس باقیست با دیدار تو

چهره بنما دلبرا تا جان برافشانم چو شمع

 

سرفرازم کن شبی از وصل خود ای نازنین

تا منور گردد از دیدارت ایوانم چو شمع

  • Like 3
لینک به دیدگاه

همچو صبحم یک نفس باقیست با دیدار تو

چهره بنما دلبرا تا جان برافشانم چو شمع

 

سرفرازم کن شبی از وصل خود ای نازنین

تا منور گردد از دیدارت ایوانم چو شمع

 

عهدو پیمان فلک را نیست چندان اعتبار

 

عهد با پیمانه بندم شرط با ساغر کنم

  • Like 1
لینک به دیدگاه
من نگویم که کنون با که نشین و چه بنوش

که تو خود دانی اگر زیرک و عاقل باشی

یوسف گمگشته بازآید به کنعان غم مخور

کلبه احزان شود روزی گلستان غم مخور

 

ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکن

وین سر شوریده بازآید به سامان غم مخور

  • Like 2
لینک به دیدگاه
رازي كه به غير نگفتيم و نگوييم

 

با دوست بگوييم كه او محرم رازست

تا ابد بوی محبت به مشامش نرسد

هر که خاک در میخانه به رخساره نرفت

 

در گلستان ارم دوش چو از لطف هوا

زلف سنبل به نسیم سحری می‌آشفت

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...