moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۱ دیدی آخر دم مردانه بجز لاف نبود بکش از مردم نامرد که حقت این است 1 لینک به دیدگاه
judyabott 8886 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۱ تا نکردی آشنا زین پرده رازی نشنوی گوش نا محرم نباشد جای پیغام سروش 2 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۱ شبی ار به دستم افتد سر زلف یار با من همه مو به مو شمارم غم بیشمار خود را 1 لینک به دیدگاه
judyabott 8886 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۱ آنچه از دریا به دریا می رود از همان جا کامد، آنجا می رود 3 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۱ در دیاری که در آن نیست کسی یار کسی یا رب ایکاش نیافتد به کسی کار کسی 2 لینک به دیدگاه
judyabott 8886 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۱ یک شب به رغم صبح به زندان من بتاب تا من به رغم شمع سر و جان فشانمت 3 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۱ تیره گون شد کوکب بخت همایون فام من وازگون شد از سپهر واژگون اقبال من 2 لینک به دیدگاه
judyabott 8886 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۱ نمی دانم چه می خواهم بگویم زبانم در دهان باز بسته ست 3 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۱ تا تو بر من عاشقی ای محترم پرده بر کش من به تو عاشقترم 1 لینک به دیدگاه
judyabott 8886 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۱ مُردم از حسرت به پیغامی، دلم را شاد کن ای که گفتی، فراموشت نسازم، یاد کن 2 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۱ نوشدارویی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگدل این زودتر میخواستی حالا چرا 1 لینک به دیدگاه
judyabott 8886 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۱ آتش از برق نگاهت ريختي بر جان من خواستي تا در ميان شعله ها آبم کني 2 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۱ یاد باد آنکه ز ما وقت سفر یاد نکرد به وداعی دل غمدیده ما شاد نکرد 1 لینک به دیدگاه
judyabott 8886 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۱ درگلستاني كه گيرد دست هرپيري جواني اي جوان سرو بالا دستگيري كن كه پيرم 2 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۱ من گدا و تمنای وصل دوست هیهات مگر بخواب ببینم خیال و منظر دوست 1 لینک به دیدگاه
judyabott 8886 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۱ تا من بديدم روي تو اي ماه و شمع روشنم هر جا بشينم خرمم هر جا روم در گلشنم 2 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۱ من از آن حسن روز افزون که یوسف داشت دانستم که عشق از پرده عصمت برون آرد زلیخا را 1 لینک به دیدگاه
judyabott 8886 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۱ آنکه بی خان و بی مانه منم من آنکه بر گشته سامانه منم من آنکه شادمان به انده میکره روز آنکه روزش چو شامانه منم و من 2 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۱ ناز گل بلبل کشید و بوی آن را باد برد بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد 1 لینک به دیدگاه
judyabott 8886 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۱ دوستی با مردم دانا چون زرین کاسه است نشکند گر بشکند باید نگاهش داشتن 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده