moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 شهریور، ۱۳۹۱ دل من پاره گشت از غم نه آنگونه که به گردد اگر جانان بدین شادست یا رب پاره تر بادا 2 لینک به دیدگاه
judyabott 8886 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 شهریور، ۱۳۹۱ آنهمه شوکت و ناموس شهان آخر کار چند سطریست که برصفحه دفتر گذرد عاقبت جمع شود در دو سه خط از بد و نیک آنچه یک عمر به دارا و سکندر گذرد 3 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 شهریور، ۱۳۹۱ دل از مهر بتان برداشتم آسودم این است این اگر دارد شرابی مستی ناخوش خماری خوش 2 لینک به دیدگاه
judyabott 8886 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 شهریور، ۱۳۹۱ شهریارا تو به شمشیر قلم در همه آفاق به خدا ملک دلی نیست که تسخیر نکردی 5 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 شهریور، ۱۳۹۱ یار اگر زخمت زند با تیغ ابرو دم مزن تیغ ابرو را کند با سوزن مژگان رفو 3 لینک به دیدگاه
judyabott 8886 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 شهریور، ۱۳۹۱ وقت است که بر لب شکفد غنچه ی لبخند تا چند به دل لاله ی داغینه توان کاشت؟ 5 لینک به دیدگاه
جواد2020 136 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 شهریور، ۱۳۹۱ تو عشق مرا نفهمیدی تنها گوشه ای از نبودن هایت اشک میریزم ولی تو نیستی تا پاکشان کنی 4 لینک به دیدگاه
...YaSss 1393 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۱ یکشنبه های ساده که از راه می رسند یک جفت چشم، مانده به راه تو تا هنوز اینجا به روی برف تن جاده مانده است یک چتـــــر پاره پاره و یک رد پا، هنـــوز هــــرگز نیامدی و چه بی رنگ مانده اند تقــــویم های کهنه و یکشنبه ها، هنوز 4 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۱ ز دست دیده و دل هر دو فریاد که هر چه دیده بیند دل کند یاد بسازم خنجری نیشش ز فولاد زنم بر دیده تا دل گردد آزاد بابا طاهر 4 لینک به دیدگاه
judyabott 8886 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۱ در دل و دیده به دنبال تو گردم شب و روز تا به سر خواهدم این گنبد مینا گشتن دل بدریا زده ام بر لب دریای غمت قطره ای خواهم از آن خوردن و دریا گشتن - - - Updated - - - در دل و دیده به دنبال تو گردم شب و روز تا به سر خواهدم این گنبد مینا گشتن دل بدریا زده ام بر لب دریای غمت قطره ای خواهم از آن خوردن و دریا گشتن 4 لینک به دیدگاه
جواد2020 136 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۱ ندیدی لحظه ای چشم ترم را شب تنهایی رنج آورم را 4 لینک به دیدگاه
judyabott 8886 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۱ ای صبا گر بگذری بر ساحل رود ارس بوسه زن بر خاک آن وادی و مشکین کن نفس منزل سلمی که بادش هر دم از ما صد سلام پرصدای ساربانان بینی و بانگ جرس 4 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۱ سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز مرده آن است که نامش به نکویی نبرند 2 لینک به دیدگاه
پاییزان 3604 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۹۱ دیریست که دلدار پیامی نفرستاد ننوشت کلامی و سلامی نفرستاد صد نامه نوشتم و آن شاه سواران پیکی ندوانید و پیامی نفرستاد 2 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۱ دانی که دلبر با دلم چون کرد و من چون کردمش او از جفا خون کرد و من از دیده بیرون کردمش 1 لینک به دیدگاه
judyabott 8886 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۱ شباب عمر عجب با شتاب ميگذرد به دين شتاب خدايا شباب ميگذرد شباب و شاهد و گل مغتنم بود ساقي شتاب كن كه جهان با شتاب ميكذرد 2 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۱ دیده را فایده آنست که دلبر بیند ور نبیند چه بود فایده بینایی را 1 لینک به دیدگاه
judyabott 8886 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۱ آقا نگاهت سوی آهوهاست می دانم دستان پاکت مثل من تنهاست می دانم آقا اگر تو بر نمی گردی دلیل آن در دست های پرگناه ماست می دانم 2 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۱ محتسب مستی به ره دید و گریبانش گرفت مست گفت ای دوست اسن پیراهن است افسار نیست 1 لینک به دیدگاه
judyabott 8886 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 مهر، ۱۳۹۱ ترسم که اشک درغم ما پرده در شود وین راز سربه مهر به عالم سمر شود 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده