meysam62 4529 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۱ یا رب آن شاهوش ماه رخ زهره جبین در یکتای که و گوهر یک دانه ی کیست گفتم آه ز دل دیوانه ی حافظ بی تو زیر لب خنده زنان گفت که دیوانه ی کیست 2 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۱ تمام هستی من آیه ی تاریکیست که تو را در خود تکرار کنان به سحرگاه شکفتن ها و رستن های ابدی خواهد برد من در این آیه تو را آه کشیدم آه من در این آیه تو را با درخت و آب و آتش پیوند زدم فرخزاد 2 لینک به دیدگاه
meysam62 4529 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۱ تو گفتی که پس از سیاه رنگی نبود پس موی سیاه من چرا گشت سفید 3 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۱ در سفر زاده شدم در کوچ طایفه ی خزان زده ی آدم ها در بغض عاطفه های وحشی و تاریک و در آن زمان که سایه های پرخاشجوی مردان ستیزه گر بر نجوای مبهم دره ها و جنبش پنهان دشمنی آهنگ سایه ها تجهیز می شد منوچهر آتشی 3 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۱ دلم در هر تپش صد بار آواز تو می خواند تو هم یاد دل ما میکنی یا نه؟ 3 لینک به دیدگاه
meysam62 4529 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۱ هميشه از نگاه تو با تو عبور ميكنم از اينكه عاشق تو ام حس غرور ميكنم دوباره با سلام تو تازه تازه ميشوم با نفس تازه تو غرق ترانه ميشوم 2 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۱ مِه در لندن بوميست غربت در من در زمستان توريست اول مه را ميبيند و بعد باغوحش و برج لندن غروبها وقتي به اطاقم در الزكورت برميگردم جادهي مخدّر مِه حافظهي قدمهايم را مخدوش ميكند و من تلو تلو خوران ساختمان اداراتي را تنه ميزنم كه با وجود عشق عظيمشان به مستعمرات آفتابي اسم مرا غلط تلفظ ميكنند طاهره صفارزاده 3 لینک به دیدگاه
دختر باران 18625 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۱ در اندرون من خسته دل ندانم کیست که من خموشم و او در فغان و در غوغاست حضرت حافظ 2 لینک به دیدگاه
meysam62 4529 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۱ تابه دیوار و درش تازه کنم عهد قدیم گاهی از کوچهی معشوقهی خود میگذرم تو از آن دگری رو که مرا یاد توبس خود تو دانی که من از کان جهانی دگرم 1 لینک به دیدگاه
vergil 11695 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۱ من نگويم كه درد دل من گوش كنيد بهتر آن است كه اين قصه فراموش كنيد / 2 لینک به دیدگاه
meysam62 4529 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۱ در مرام ما اسیران عاشقی رسمی ندارد عاشقی را می پرستم چونکه پایانی ندارد لینک به دیدگاه
دختر باران 18625 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۱ دوش می آمد و رخساره برافروخته بود تا کجا باز دل غمزده ای سوخته بود 1 لینک به دیدگاه
meysam62 4529 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۱ در غمش هر شب به گردون پیک آهم می رسد صبر کن! ای دل شبی آخر به ماهم می رسد شام تاریک غمش را گر سحر کردم چه سود؟ کز پس آن نوبت روز سیاهم می رسد صبر کن گر سوختی ای دل ! از آزار رقیب کاین حدیث آخر به شاهم می رسد گر گنه کردم ، عطا از شاه خوبان دور نیست روزی آخر مژده ی عفو گناهم می رسد لینک به دیدگاه
vergil 11695 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۱ دل تنگم ز سنگ غم شکسته به تيغ نا مرادي گشته خسته ببين از دوريت اي نازنينم غبار حسرتم بر دل نشسته / 4 لینک به دیدگاه
meysam62 4529 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۱ همه موسم تفرج به چمن روند و صحرا تو قدم به چشم ما نه ؛ بنشين كنار جوئي 4 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۱ یه جای نقشه ی بزرگ دنیا یه کشور پر از بهشت و دریا یه سرزمین ، پر از رز و شقایق مهد یه عالم ، آدمای عاشق یه جا که خشکی و بلندی داره تو قدمتش حافظ و سعدی داره یه عالمه معدن احساس داره کوچه هاش عطر زنبق و یاس داره به قهرماناش همیشه می باله دل کندن از خاک زرش محاله مریم حیدرزاده 4 لینک به دیدگاه
meysam62 4529 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۱ هرکه شد محرم دل در حرم یار بماند وان که این کار ندانست در انکار بماند 3 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۱ دلداده را ملامت گفتن چه سود دارد می باید این نصیحت کردن به دل ستانان 3 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۱ نه فکر نام و نه ترسان ز ننگم که داغ از آن لبان لاله رنگم پریشان کنم چون خاطر خویش اگر گیسوی او افتد به چنگم مهدی سهیلی 4 لینک به دیدگاه
meysam62 4529 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 تیر، ۱۳۹۱ مزن بر سر ناتوان دست زور که روزی در افتی به پایش چو مور 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده