...YaSss 1393 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 تیر، ۱۳۹۱ در را ببند ! جدا کن مرااز شهر دود گرفته ی تاریک بگذار...! در فراموشی دستهای تو آب شوم... 2 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 تیر، ۱۳۹۱ حسین جان منزوی می فرماید: من برق چشم ملتهبت را رقم زدم تا کور سوی اخترکان بشکند همه از نام تو به بام افق ها ، علمزدم با وامی از نگاه تو خورشید های شب نظم قدیم شام و سحر را به هم زدم 2 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 تیر، ۱۳۹۱ می خرم. کی؟ همین روزها. آه آه از این مستی و سستی و خواب (سیمین بهبهانی) 2 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 تیر، ۱۳۹۱ مشرف آزاد عزیز می فرماید: بهار از باغ ما رفتست ما افسانه می گوییم پرستوها ندانستند و بر قندیل یخ مردند بهار از باغ ما رفتست می خواندند پیچک ها شما بیهوده می گویید و ما بیهوده می روییم 5 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 تیر، ۱۳۹۱ معنی وعده های تو این است نوشدارو پس از مرگ سهراب 4 لینک به دیدگاه
...YaSss 1393 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 تیر، ۱۳۹۱ باز همان دریغ وحسرت همیشگی ... تا نگاه میکنی وقت رفتن است لحظه عزیمت تو ناگزیر میشود پیش از آنکه با خبر شوی ونا گهان ... چه زود دیر میشود...!؟ 4 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 تیر، ۱۳۹۱ دخترک دیده را بر زمین دوخت شرمگین زین همه دردمندی 3 لینک به دیدگاه
...YaSss 1393 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 تیر، ۱۳۹۱ یاد باد آنکه زما وقت سفر یاد نکرد به وداعی دل غم دیده ما شاد نکرد 3 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 تیر، ۱۳۹۱ دیده می سوخت از گرمی اشک لیک بر اشک وی راه بستم 3 لینک به دیدگاه
...YaSss 1393 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 تیر، ۱۳۹۱ مطمئن باش برو...ضربه ات کاری بود... دل من سخت شکست و چه بی رحمانه به من و سادگی ام خندیدی به من و عشقی پاک که پر از یاد تو بود تو برو ...! برو تا راحت تر تکه های دل خود را سر هم بند زنم مطمئن باش برو...ضربه ات کاری بود...!؟ 3 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 تیر، ۱۳۹۱ دیوانه و گیج و مات و سرگردان در ماتم دوستان یکرنگم 3 لینک به دیدگاه
...YaSss 1393 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 تیر، ۱۳۹۱ مرا اینگونه باور کن...! کمی تنها،کمی بی کس،کمی از یادها رفته... خدا هم ترک ما کرده خدا دیگر کجارفته...؟ نمیدانم مرا آیا گناهی هست که شاید هم بجرم ان غریبی و جدایی هست مرا اینگونه باور کن...! 3 لینک به دیدگاه
captain 9274 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 تیر، ۱۳۹۱ نی تو تنها ز دردی روان سوز روی رخسار خود گرد داری 2 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 تیر، ۱۳۹۱ یا رب سببی ساز که یارم به سلامت باز آید و برهاندم از بند ملامت خاک ره آن یار سفر کرده بیارید تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت 3 لینک به دیدگاه
...YaSss 1393 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 تیر، ۱۳۹۱ ...تمام شب برای با طراوت ماندن باغ قشنگ آرزوهایت دعا کردم پس از یک جستجوی نقره ای در کوچه های آبی احساس تورا از بین گلهایی که در تنهاییم رویید با حسرت جدا کردم... 3 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 تیر، ۱۳۹۱ ما را رها کنید در این رنج بی حساب با سینه ای شرحه شرحه و با دلی کباب 3 لینک به دیدگاه
...YaSss 1393 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 تیر، ۱۳۹۱ بیا تا برایت بگویم چه اندازه تنهایی من بزرگ است وتنهایی من شبیخون حجم تو را پیش بینی نمی کرد وخاصیت عشق این است...! 3 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 تیر، ۱۳۹۱ تراز کنگره عرش میزنند صفیر ندانمت که در این دامگه چه افتاده ست 3 لینک به دیدگاه
...YaSss 1393 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 تیر، ۱۳۹۱ تقویم چار فصل دلم را ورق زدم آن برگ های سبز سر آغاز سال کو؟ 3 لینک به دیدگاه
azarafrooz 14221 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 تیر، ۱۳۹۱ و خدائی که در این نزدیکی است لای این شب بوها پای آن کاج بلند 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده