MH.Sayyadi 14584 ارسال شده در 6 تیر، 2010 یاد ایامی که در گلشن فغانی داشتم در میان لاله و گل آشیانی داشتم گرد آن شمع طرب می سوختم پروانه وار پای آن سرو روان اشک روانی داشتم 2
ALI* 880 ارسال شده در 7 تیر، 2010 مرا این دست های گرم این جان های سرشار از صفا یک عمر پرورده ست دلم در نور و عطر این محبت های رنگین زندگی کرده ست... 1
MH.Sayyadi 14584 ارسال شده در 7 تیر، 2010 دیگران از صدمه اعدا همی نالند و من از جفای دوستان گریم چو ابر بهمنی سست عهد و سرد مهرند این رفیقان همچو گل ضایف آن عمری که با این سست عهدان سر کنی... 2
آریوبرزن 13988 ارسال شده در 7 تیر، 2010 یاری انــدر کس نمیـبـیـنـم یاران را چــه شد دوستی کی اخر امد دوستداران را چه شد 3
Anooshe 11040 مالک ارسال شده در 7 تیر، 2010 در اندرون من خسته دل ندانم کیست که من خموشم و او در فغان و در غوغاست 2
ARASH_NAZARI 737 ارسال شده در 7 تیر، 2010 منم همرنگ تو میشم سراغ عشق و می گیرم که با هر قطره ی خونت منم مثل تو میمیرم پای حرف تو می مونم که امید و به من دادی منم همراه تو می شم به عشق صبح آزادی سکوتو می شکنیم با هم بفهمن که هنوز هستیم با فریادت نشون می دی که از هیچی نمی ترسیم داره آروم جون می ده نسلی که مرگ و فهمیده نمی دونم چرا اما این آزادی بوی خون میده ترانه سرا : سروش خواننده آهنگساز, نتظیم :شادمهر عقیلی 1
!ala مهمان ارسال شده در 7 تیر، 2010 هزار جهد بکردم که يار من باشی مرادبخش دل بیقرار من باشی چراغ ديده شب زنده دار من گردی انيس خاطر اميدوار من باشی
rize 615 ارسال شده در 7 تیر، 2010 یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض پادشاهی کامران بود از گدائی عار داشت 2
sara 20 1717 ارسال شده در 7 تیر، 2010 تا کی غم آن خورم که دارم یا نـــه وین عمر به خوش دلی گذارم یا نه پر کن قدح باده که معلومم نیست کین دم که فرو بــــــرم برارم یا نـه 2
RezaMTJAME 9278 ارسال شده در 7 تیر، 2010 هی با تو ام که بی خبر دل رو سپردی به سفر. منو گذاشتی با دلم بی یه نشونی در به در. :w00: 1
MH.Sayyadi 14584 ارسال شده در 7 تیر، 2010 رفت و نرفته نکهت گیسوی او هنوز غرق گل است بسترم از بوی او هنوز دوران شب ز بخت سیاهم بسر رسید نگشوده تاری از خم گیسوی او هنوز از من رمید و جای به پهلوی غیر کرد جانم نیارمیده به پهلوی او هنوز ... 1
sara 20 1717 ارسال شده در 7 تیر، 2010 ز رقیب دیو سیرت به خدای خود پناهم مگر ان شهاب ثاقب مددی دهد خدا را 2
RezaMTJAME 9278 ارسال شده در 8 تیر، 2010 ای دل چو زمانه می کند غمناکت ناگه برود ز تن روان پاکت. بر سبزه نشین و خوش بزی روزی چند زان پیش که سبزه بردمد از خاکت. 3
ARASH_NAZARI 737 ارسال شده در 8 تیر، 2010 ببخشید با ت باید شروع میشد اما این پست واقعآ زیباس این شعر رو دوست خوبم علیرضا قزوه گفته: مشکلم غیرسیاسی ست تو حل کن دکتر لوزۀ فکر مرا نیز عمل کن دکتر خون من پر شده از این همه گلبول سفید فکر معماری یک تاج محل کن دکتر ضعف دارم، نکند قند به مغزم نرسد همۀ قند مرا موم و عسل کن دکتر فرق من بود چهل سال فقط جانب راست بعد از این کلۀ ما را تو کچل کن دکتر خون من پر شده از مثبت و منفی، شاید مشکل از بطن چپ ماست، عمل کن دکتر "به عمل کار برآید به سخندانی نیست" ترک تریاک نشد، ترک جدل کن دکتر "از ازل تا به ابد کشتۀ ما افتاده ست" حکم زندان ابد را تو ازل کن دکتر "ما بدان مقصد عالی نتوانیم رسید" "حافظ" دل شده را "شیخ اجل" کن دکتر در مخم هر شب یک عدّه سوار شترند فکر خاموشی این جنگ جمل کن دکتر 2
RezaMTJAME 9278 ارسال شده در 8 تیر، 2010 تا کی غم آن خورم که دارم یا نه وین عمر به خوشدلی گذارم یا نه؟ 2
Ariyayi-eng 1648 ارسال شده در 9 تیر، 2010 همه كارم زخود كامي به بد نامي كشيد اخر نهان كي ماند ان رازي كزو سازند محفل ها 2
marjan17 4150 ارسال شده در 9 تیر، 2010 ای ساربان آهسته رو کارام جانم میرود وان دل که با خود داشتم با دلستانم میرود 2
ارسال های توصیه شده