AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 دی، ۱۳۸۹ تا به کی نازی به حسن عاریت ما و من آیینه داری بیش نیست 1 لینک به دیدگاه
shokoofeh 887 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 دی، ۱۳۸۹ تنها تو آگهی و تو می دانی اصرار آن خطای نخستین را تنها تو قادری که ببخشایی بر روح من صفای نخستین را 2 لینک به دیدگاه
Sarab68 94 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 دی، ۱۳۸۹ ایــــــــــران مـــرا زیـــاد نـرفتی تــو یک نفس هر جا شوم به مهر تــــو پا بسته ام هنوز ایــــــــــران مـــرا زیـــاد مبـــر عـــاشق تـــوام یکدم به عمر خود ز تــــو نگسته ام هنوز 4 لینک به دیدگاه
Eng HVAC 4139 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 دی، ۱۳۸۹ زان یار دلنوازم شکریست با شکایت گر نکته دان عشقی بشنو تو این حکایت 3 لینک به دیدگاه
AFARIN 7196 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 دی، ۱۳۸۹ تاب من از تاب تو افزون تر است گرچه تو سرخی به نظر من سپید 4 لینک به دیدگاه
Eng HVAC 4139 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 دی، ۱۳۸۹ دارم من از فراقش در ديده صد علامت ليست دموع عيني هذا لنالعلامه 4 لینک به دیدگاه
saeed99 2563 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۸۹ دارم من از فراقش در ديده صد علامت ليست دموع عيني هذا لنالعلامه هر گوشه یکی مستی دستی ز بر دستی و آن ساقی هر هستی با ساغر شاهانه خیام 1 لینک به دیدگاه
shokoofeh 887 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۸۹ همه شب تا سحر می دوختم با تارهای نرم ابریشم هزاران نقش رویایی بر آن ها در خیال خویش و چون خاموش می افتاد بر هم پلک های داغ و سنگینم گیاهی سبز می رویید در مرداب رویاهای شیرینم ............ فروغ فرخزاد 1 لینک به دیدگاه
saeed99 2563 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۸۹ همه شب تا سحر می دوختم با تارهای نرم ابریشمهزاران نقش رویایی بر آن ها در خیال خویش و چون خاموش می افتاد بر هم پلک های داغ و سنگینم گیاهی سبز می رویید در مرداب رویاهای شیرینم ............ فروغ فرخزاد من که باشم باد و خاک و آب و آتش مست اوست آتش او تا چه آرد بر من و بر خاک و باد مولوی 1 لینک به دیدگاه
shokoofeh 887 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۸۹ من که باشم باد و خاک و آب و آتش مست اوست آتش او تا چه آرد بر من و بر خاک و باد مولوی در کوچه باد می آید این ابتدای ویرانیست آن روز هم که دستان تو ویران شدند باد می آمد ستاره های عزیز ستاره های مقوایی عزیز وقتی در آسمان دروغ وزیدن گرفت دیگر چگونه می شود به سوره ی رسولان سرشکسته پناه آورد؟؟!!! ........... فروغ فرخزاد 2 لینک به دیدگاه
saeed99 2563 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۸۹ در کوچه باد می آیداین ابتدای ویرانیست آن روز هم که دستان تو ویران شدند باد می آمد ستاره های عزیز ستاره های مقوایی عزیز وقتی در آسمان دروغ وزیدن گرفت دیگر چگونه می شود به سوره ی رسولان سرشکسته پناه آورد؟؟!!! ........... فروغ فرخزاد دوش ز درد دل مها تا به سحر نخفتهام ز آنک تو مکر دشمنان در حق من شنیدهای مولوی 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۸۹ یک شب تو را ز مستی تشبیه ماه کردم تو خوبتر ز ماهی من اشتباه کردم 2 لینک به دیدگاه
shokoofeh 887 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۸۹ یک شب تو را ز مستی تشبیه ماه کردمتو خوبتر ز ماهی من اشتباه کردم می سوزم از این دورویی و نیرنگ یکرنگی کودکانه می خواهم ای مرگ از آن لبان خاموشت یک بوسه ی جاودانه می خواهم 3 لینک به دیدگاه
saeed99 2563 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۸۹ ما که رندان کیسه پردازیم کشتهی شاهدان شیرازیم عبید 2 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۸۹ میروم کز خویشتن بیرون شوم در پی لیلا رخی مجنون شوم 1 لینک به دیدگاه
saeed99 2563 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۸۹ میروم کز خویشتن بیرون شوم در پی لیلا رخی مجنون شوم ما نا که بگشاید دلم بندی ز گیسو باز کن گم گشتگان عشق را پنهان یکی آواز کن دهلوی 2 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۸۹ نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد 2 لینک به دیدگاه
saeed99 2563 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۸۹ نفس باد صبا مشک فشان خواهد شدعالم پیر دگر باره جوان خواهد شد دشمن بدید گریهی خسرو دلش بسوخت هرگز نگفتیش بس ای دوستدار من دهلوی 1 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۸۹ نيست گيتی بجز شگفتی و نيز کار من بين که چون شگفت افتاد ... 1 لینک به دیدگاه
saeed99 2563 اشتراک گذاری ارسال شده در 16 دی، ۱۳۸۹ نيست گيتی بجز شگفتی و نيزکار من بين که چون شگفت افتاد ... درشتی و نرمی به هم در به است چو فاصد که جراح و مرهم نه است سعدی 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده