surgun 729 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۸۹ مدتی هست که حیرانم و تدبیری نیست عاشق بی سر و سامانم و تدبیری نیست 2 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۸۹ تن پير گشت و آرزوی دل جوان هنوز دل خون شد و حديث بتان برزبان هنوز ... 2 لینک به دیدگاه
surgun 729 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۸۹ ز دو دیده خون فشانم ز غمت شب جدایی چه کنم که هست اینها گل باغ آشنایی 2 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۸۹ یاد باد آن کو به قصد خون ما عهد را بشکست و پیمان نیز هم... 1 لینک به دیدگاه
sarevan 9753 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۸۹ من نگویم که مرا از قفس ازاد کنید قفسم برده به باغی و دلم شاد کنید 2 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۸۹ دارم گنهان ز قطره باران بيش از شرم گنه فگندهام سر در پيش ... 1 لینک به دیدگاه
sarevan 9753 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۸۹ شاد باش که از شادی تو دلشادم تا تو شادی ز غم هردوجهان آزادم... 2 لینک به دیدگاه
مرید 1252 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۸۹ من مست می عشقم هشیار نخواهم شد وز خواب خوش مستی بیدار نخواهم شد 1 لینک به دیدگاه
sarevan 9753 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۸۹ دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند واندر آن ظلمت شب آب حیاتم دادند... 1 لینک به دیدگاه
مرید 1252 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۸۹ داد از صف عشاق جگر خسته بر آمد هر گه سخن از صف زده مژگان تو کردم 2 لینک به دیدگاه
sarevan 9753 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۸۹ مست عشقم مست یارم مست دوست مست ان یاری که عالم مست اوست// 2 لینک به دیدگاه
مرید 1252 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۸۹ تو صبح عالم افروزی ومن شمع سحر گاهی گریبان باز کن در صبح تا من جان بر افشانم 1 لینک به دیدگاه
sarevan 9753 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۸۹ من سرگشته هم از اهل سلامت بودم دام راهم شکن طره ي هندوي تو بود 3 لینک به دیدگاه
مرید 1252 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۸۹ دی شیخ با چراغ همی گشت گرد شهر کز دیو دد ملولم و انسانم آرزوست 4 لینک به دیدگاه
farid.wtpm 436 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۸۹ تشتش فتاد از بام ما نک سوی مجنون خانه شد ای لولیان یک لولی ای دیوانه شد 2 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۸۹ دل میرودز دستم صاحبدلان خدا را دردا که راز پنهان خواهد شد آشکارا 3 لینک به دیدگاه
surgun 729 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۸۹ احتراز از عشق میکردم ولی بیحاصل است هر که از اول تصور میکند فرجام را 2 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۸۹ ای رفيقان دوش ما را در سرايی سور بود رفتم آنجا گر چه راهی صعب و شب ديجور بود 3 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۸۹ در خرقه از این بیش منافق نتوان بود بنیاد از این شیوه رندانه نهادیم 3 لینک به دیدگاه
surgun 729 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۸۹ میان عیب و هنر پیش دوستان کریم تفاوتی نکند چون نظر به عین رضاست 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده