مشاعره

[نسترن 2411]

دوش دیدم که ملائک در میخانه زدند

گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند

[Eng HVAC 4139]

دلبر جانان من ، برد دل و جان من

برد دل و جان من، دلبر جانان من

[Afsaneh.M 19632]

نه هر که چهره بر افروخت دلبری داند

نه هر که آینه سازد سکندری داند

[Eng HVAC 4139]

دلم را صید کردی بنازم چشم مستت را

که کس آهوی وحشی را از این خوشتر نمیگیرد

[آریوبرزن 13988]

در اين سراي بي كسي كسي به در نمي زند

به دشت پر ملال ما پرنده پر نمي زند

[Eng HVAC 4139]

دوستت دارم و دانم که تویی دشمن جانم

از چه با دشمن جانم شده ام دوست ندانم

[Afsaneh.M 19632]

ما ز یاران چشم یاری داشتیم

خود غلط بود آنچه میپنداشتیم

[moh@mad 5513]

ما بدین در نه پی حشمت و جاه آمده ایم

از بد حادثه اینجا به پناه آمده ایم

[Eng HVAC 4139]

ما اسیر غم و اصلا غم ما نیست تو را

با اسیر غم خود رحم چرا نیست تو را

[moh@mad 5513]

آبرو میرود ای ابر خطا پوش ببار

که به دیوان عمل نامه سیاه آمده ایم

[sanaz.goli 3471]

مطمئن بودم به من سر میزنی

بر حریم خانه ام در میزنی

حال این لیلا که خوارت کرده بود

درس عشقش بی قرارت کرده بود

[Eng HVAC 4139]

دلا خوبان دل خونین پسندند

دلا خون شو که خوبان این پسندند

[moh@mad 5513]

دگر سر زیر پر دارم ولی روزی در این گلشن

به مرغان یاد میدادم طریق نغمه خوانی را

[Eng HVAC 4139]

از برای خال رویت می تراشم ریش را

حق تعالی دوست دارد صورت بی ریش را

[sanaz.goli 3471]

آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

آیا شود که گوشه چشمی به ما کنند

[moh@mad 5513]

در دایره قسمت ما نقطه پرگاریم

لطف آنکه تو فرمایی حکم آنکه تو اندیشی

[Eng HVAC 4139]

یوسفت نام نهادند و به گرگت دادند

مرگ گرگ تو شد ای یوسف کنعانی من

[moh@mad 5513]

ناز گل بلبل کشید و بوی آن را باد برد

بیستون را عشق کند و شهرتش فرهاد برد

[LAND LESS 99]

دل جمله حکایت از بهار تو کند

جان جمله حدیث لاله زار تو کند

مستی ز دو چشم پر خمار تو کند

تا خدمت لعل آبدار تو کند

[setayesh_sokoot 106]

دیروز

ما زندگی را

به بازی گرفتیم

امروز، او

ما را ...

فردا ؟