تینا 15116 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ دریای شور انگیز چشمان تو زیباست آنجا که باید دل به دریا زد همین جاست 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ تا ز ميخانه و می نام و نشان خواهد بود سر ما خاک ره پير مغان خواهد بود 1 لینک به دیدگاه
تینا 15116 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ دیدار شد میسر و بوس و کنار هم من از بخت خود به شکرمو از روزگار هم 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ من گدا و تمنای وصل دوست هیهات مگر به خواب ببینم خیال و منظر دوست 2 لینک به دیدگاه
تینا 15116 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ تا که بودیم نبودیم کسی کشت ما را غم بی همنفسی 2 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ یار اگر زخمت زند با تیغ ابرو دم مزن تیغ ابرو را کنم با سوزم مژگان رفو 2 لینک به دیدگاه
تینا 15116 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ ویرانه نه آن است که جمشید بنا کرد ویرانه دل ماست که صدباربناگشت و دگر بار فرو ریخت 2 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ تیره گون شد کوکب بخت همایون فام من واژگون گشت از سپهر واژگون اقبال من 2 لینک به دیدگاه
تینا 15116 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ نه از دریا و قایق مینویسم نه از زخم شقایق مینویسم به یاد لحظه های با تو بودن به یاد آن دقایق مینویسم 3 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ ماها تو سفر کردی و شب ماند و سياهی نه مرغ شب از ناله من خفت و نه ماهی 2 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ ای خدا این وصل را هجران مکن سرخوشان عشق را نالان مکن 2 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ نسخه شعر تر آرم به شفاخانه لعلت که به يک خنده دوای دل بيمار من آیی 2 لینک به دیدگاه
maryam 2009 369 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ یا رب از ابر هدایت برسان بارانی پیش تر زانکه چو گردی زمیان برخیزم لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ مرده ی خود را رها کرده است او مرده ی بیگانه را جوید رفو 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ وعده جلوه چون دهی قدوه اهل صومعه در ره انتظار تو فوت کند نماز را 1 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ از بهاران که شود سر سبز سنگ خاک شو تا گل بروید رنگ رنگ 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ گفت یا رب از چه خوارم کرده ای بر صلیب عشق دارم کرده ای جام لیلا را به دستم داده ای وندر این بازی شکستم داده ای 2 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ چه قشنگ بود محمد:icon_pf (34): ای خدا این وصل را هجران مکن سرخوشان عشق را نالان مکن باغ جان را تازه و سرسبز دار قصد این مستان و این بستان مکن چون خزان بر شاخ و برگ دل مزن خلق را مسکین و سرگردان مکن بر درختی کآشیان مرغ توست شاخ مشکن مرغ را پران مکن جمع و شمع خویش را برهم مزن دشمنان را کور کن شادان مکن گر چه دزدان خصم روز روشنند آنچ می خواهد دل ایشان مکن کعبه اقبال این حلقه است و بس کعبه اومید را ویران مکن این طناب خیمه را برهم مزن خیمه توست آخر ای سلطان مکن نیست در عالم ز هجران تلختر هرچ خواهی کن ولیکن آن مکن :ws37: 2 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ ناگاه شنیدم از فلک پیغامی کز زخم زوال نوش بادت جامی متن کاملشو اینجا نوشتم میتونین ببینین http://www.noandishaan.com/forums/showthread.php?t=30131 1 لینک به دیدگاه
maryam 2009 369 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ یا رب به که شاید گفت این نکته که در عالم رخساره به کس ننمود آن شاهد هر جایی 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده