moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۸۹ در خانه ای که قبله بود مشتبه به خلق ابروش قبله قبله نما چشم مست اوست 2 لینک به دیدگاه
تینا 15116 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۸۹ توانا بود هر که دانا بود ز دانش دل پیر برنا بود 2 لینک به دیدگاه
farzaneh.y 2170 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۸۹ توانا بود هر که دانا بودز دانش دل پیر برنا بود در کوی نیک نامی ما را گذر ندادند گر تو نمیپسندی تغییر کن قضا را 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۸۹ آن که پامال جفا کرد چو خاک راهم خاک میبوسم و عذر قدمش میخواهم 2 لینک به دیدگاه
farzaneh.y 2170 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۸۹ آن که پامال جفا کرد چو خاک راهمخاک میبوسم و عذر قدمش میخواهم مباش بی می و مطرب که زیر طاق سپهر بدین ترانه غم از دل به در توانی کرد 2 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۸۹ دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند خواجه آن است که باشد غم خدمتکارش 2 لینک به دیدگاه
farzaneh.y 2170 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۸۹ شربتی از لب لعلش نچشیدیم و برفت روی مه پیکر او سیر ندیدیم و برفت 2 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 شهریور، ۱۳۸۹ تا بگوش ابر آن گویا چه خوانده است کو چو مشک از دیده خد اشک راند تا بگوش خاک حق چه خوانده است کاو،مراقب گشت و خاموش مانده است در تردد هر که ا و آشفته است حق به گوش او معما خوانده است 1 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ تاب بنفشه مي دهد طره مشك ساي تو پرده غنچه مي درد خنده دلگشاي تو اي گل خوش نسيم من بلبل خويش را مسوز كز سر صدق ميكند شب همه شب دعاي تو 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ ولی در سرش هول و مردانگی است گریزند از او کاین چه دیوانگی است 1 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ تنت را ديد گل گويي كه در باغ چو مستان جامه را بدريد بر تن 2 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ نه از خاکم، نه از آبم، نه از بادم، نه از آتش نه از عرشم، نه از فرشم، نه از کونم، نه از کانم 2 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ من از آن حسن روزافزون که يوسف داشت دانستم که عشق از پرده عصمت برون آرد زليخا را 1 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ اي دل نگفتمت نرو از راه عاشقي رفتي بسوز كين همه آتش سزاي توست 2 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ تا که زیرک باشی و نیکو گمان چون ببینی واقعه بد ناگهان 2 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ نه هركه چهره بر افروخت دلبري داند نه هر كه آينه سازد سكندري داند 2 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ در این زمانه که شرط حیات نیرنگ است دلم برای رفیقان بی ریا تنگ است 1 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ تا بگوش ابر آن گویا چه خوانده است کو چو مشک از دیده خد اشک راند چی شده؛ دلت برای دوستات تنگه:ws44: 2 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ دل صنوبریم همچو بید لرزان است زحسرت قد و بالای چون صنوبر دوست 1 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 31 شهریور، ۱۳۸۹ تا چند همچو شمع زبان آوري كني پروانه مراد رسيد اي محب خموش 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده