moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مرداد، ۱۳۸۹ نه اصلا نقش لب تو از شکر و پسته بسته اند زلف و رخت ز نسترن و لاله رسته اند 3 لینک به دیدگاه
Afsaneh.M 19632 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مرداد، ۱۳۸۹ دلا چونی دلا چونی دلا چون همه خونی همه خونی همه خون ز بهر لیلی سیمین عِذاری چو مجنونی چو مجنونی چو مجنون محمد تو بیطرف آیا به من میاد نامهربان و خشن باشم ندا به ســــــــــاق سرمست گلعذار رسید كه طـــرف دشت چو رخسار سرخ مستان شد بهش مياد يه دختر تخص و شيطون و بي رحم و خشن و عصبي و... باشه همش از اين شكلك ها استفاده ميكنه :w00::167: 3 لینک به دیدگاه
Afsaneh.M 19632 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مرداد، ۱۳۸۹ نه اصلانقش لب تو از شکر و پسته بسته اند زلف و رخت ز نسترن و لاله رسته اند مطمئني محمد ؟؟؟!! يه نگاه به پروفايلم بنداز دستت مياد اين چه جور جونوريه در آستان جانان از آسمان میندیش كز اوج سربلندی افتی به خاك پستی 2 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مرداد، ۱۳۸۹ دلربایی همه آن نیست که عاشق بکشند خواجه آن است که باشد غم خدمتکارش 3 لینک به دیدگاه
Afsaneh.M 19632 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مرداد، ۱۳۸۹ شيراز و آب ركني و اين باد خوش نسيم عيبش مكن كه خال رخ هفت كشور است 3 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مرداد، ۱۳۸۹ تا زنده ایم یاد لبش بر زبان ماست ذکرش دوای درد دل بی قرار ماست 3 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مرداد، ۱۳۸۹ مطمئني محمد ؟؟؟!! يه نگاه به پروفايلم بنداز دستت مياد اين چه جور جونوريه آخر عمری جونورم شدم:icon_pf (34): تا زنده ایم یاد لبش بر زبان ماست ذکرش دوای درد دل بی قرار ماست ته خود ذونی که غیر از تو نذونم بُوره بُوره که ایمانم تویی تو 2 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مرداد، ۱۳۸۹ وینک انبوه درختانی تنهاییم مهربانی به دل بستهی ما مرغی ست کز قفس در نگشادیمش و به عذری که فضایی نیست و اندرین باغ خزان خورده جز سموم ستم آورده هوایی نیست ابتهاج 1 لینک به دیدگاه
Spento data_3j 675 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مرداد، ۱۳۸۹ تبیره زدندی همه شب به جای جهان را نه سر بود پیدا نه پای 2 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مرداد، ۱۳۸۹ تبیره زدندی همه شب به جای جهان را نه سر بود پیدا نه پای یا رب تو چه کعبه ای که باشد شب و روز روی دل کافر و مسلمان سویت 2 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مرداد، ۱۳۸۹ تمام شب به خیال تو رفت و ، می دیدم که پشت پرده ی اشکم سپیده سر می زد 2 لینک به دیدگاه
Spento data_3j 675 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مرداد، ۱۳۸۹ دو پر خاشجو با یکی نیک جوی گرفتند پرسش،نه بر آرزوی 2 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مرداد، ۱۳۸۹ مرسی بخاطر شعر از فردوسی پاکزاد.... یکی تاج بر سر به جای کلاه نشسته برو شهریاری چو ماه 2 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مرداد، ۱۳۸۹ مرسی بخاطر شعر از فردوسی پاکزاد.... یکی تاج بر سر به جای کلاه نشسته برو شهریاری چو ماه هرچند که جان عارف آگاه بود کی در حرم قدس ِ تواش راه بود 1 لینک به دیدگاه
Spento data_3j 675 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مرداد، ۱۳۸۹ خواهش میشه. هر آن کاو زاغ باشد راهنمایش به گورستان بود همواره جایش 2 لینک به دیدگاه
Spento data_3j 675 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مرداد، ۱۳۸۹ درد هرکس به قدر بینش اوست رنج بیش از تن است دلها را 1 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مرداد، ۱۳۸۹ اگر مایه زندگی بندگی است دو صد بار مردن به از زندگی است 2 لینک به دیدگاه
niaz 9807 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مرداد، ۱۳۸۹ در این کشور آزادگی ارز داشتکشاورز خود خانه و مرز داشت گرانمایه بود آنکه بودی دبیر گرامی بد آنکس که بودی دلیر روزی صد بار بگویم ای صانع پاک مشتی خاکم چه آید از مشتی خاک 1 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مرداد، ۱۳۸۹ کجا رفت آن دانش و ھوش ما چه شد مھر میھن فراموش ما 2 لینک به دیدگاه
Spento data_3j 675 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مرداد، ۱۳۸۹ روی در روی دوست کن بگذار تا عدو پشت دست می خاید 3 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده