moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 مرداد، ۱۳۸۹ تیره گون شد کوکب بخت همایون فال من واژگون گشت از سپهر واژگون اقبال من خنده بیگانگان دیدم تگفتم درد دل آشنایا با تو گویم گریه دارد حال من 2 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 مرداد، ۱۳۸۹ نغمه پیامی ز عشق بود و ز پیکار مشعل شب های رهروان فداکار شعله بر افروختن به قله ی کهسار بوسه به یارن ، امید و وعده به دیدار 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 مرداد، ۱۳۸۹ روزگاری که رخت قبله جان بود مرا روی دل تافته از هر دو حهان بود مرا لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 مرداد، ۱۳۸۹ آن كيسست كز روي كرم با من وفاداري كند برجاي بد كاري چو من يك دم نكوكاري كند 3 لینک به دیدگاه
Astraea 25351 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 مرداد، ۱۳۸۹ دلم به حال گل و سرو و لاله می سوز ز بسکه باغ طبیعت پرآفتست ای دوست 2 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 مرداد، ۱۳۸۹ توباخدای خود انداز کار و دل خوش دار که رحم اگرنکند مدعی خدا بکند 3 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 مرداد، ۱۳۸۹ دیدمش خرم و خندان قدح باده به دست ............................................................. و اندر آن آینه صد گونه تماشا میکرد گفتم این جام جهان بین به تو کی داد حکیم. ............................................................. گفت آن روز که این گنبد مینا میکرد 2 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 مرداد، ۱۳۸۹ دوش تا هنگام صبح از وقت شام بر کف دستم ز فکرت بود جام 2 لینک به دیدگاه
گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 مرداد، ۱۳۸۹ می خواه و گل افشان کن از دهر چه میجویی این گفت سحرگه گل بلبل تو چه میگویی 3 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 مرداد، ۱۳۸۹ یک شب تو را ز مستی تشبیه ماه کردم تو خوبتر ز ماهی من اشتباه کردم 3 لینک به دیدگاه
farzaneh.y 2170 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 مرداد، ۱۳۸۹ من آن آیینه را روزی به دست آرم سکندروار اگر میگیرد این آتش زمانی ور نمیگیرد 1 لینک به دیدگاه
تینا 15116 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 مرداد، ۱۳۸۹ دلخراش است که عاشق به مرادش نرسد در پی عشق بسوزد و به یارش نرسد 1 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مرداد، ۱۳۸۹ دريا و كوه در ره و من خسته و ضعيف اي خضر پي خجسته مدد كن به همتم 1 لینک به دیدگاه
tiba* 797 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مرداد، ۱۳۸۹ من نه آنم که دوصد مصرع رنگین گویم من چو فرهاد یکی گویم و شیرین گویم 1 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مرداد، ۱۳۸۹ من كز وطن سفر نگزيدم به عمر خويش در عشق ديدن تو هواخواه غربتم 1 لینک به دیدگاه
tiba* 797 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مرداد، ۱۳۸۹ ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیم امید ز هر کس که بریدیم بریدیم.... 1 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مرداد، ۱۳۸۹ ما چون ز دری پای کشیدیم کشیدیمامید ز هر کس که بریدیم بریدیم.... (خوب حالا منظورت چي بود از اين شعر) مرا عهدي است باجانان كه تا جان در بدن دارم هوا داران كويش را چو جان خويش تن دانم 1 لینک به دیدگاه
tiba* 797 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مرداد، ۱۳۸۹ (اونی که باید منظورو بگیره, میگیره!) مستورمی داری مرا ازخلق بدمستت بگذار دستان مرا در چشمه ی دستت 1 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مرداد، ۱۳۸۹ تو همچو صبحي و من شمع خلوت سحرم تبسمي كن و جان بين كه چون همي سپرم 1 لینک به دیدگاه
tiba* 797 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 مرداد، ۱۳۸۹ من ترک عشق شاهد و ساغر نمیکنم صد بار توبه کردم و دیگر نمیکنم 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده