رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

تو از دردي كه افتادست بر جانم چه مي داني؟

 

دلم تنها تو را دارد ولي با او نمي ماني

 

تمام سعي تو كتمان عشقت بود در حالي

 

كه از چشمان مستت خوانده بودم راز پنهاني

  • Like 2
لینک به دیدگاه

یار اگر ننشست با ما نیست جای اعتراض

پادشاهی کامران بود از گدایی عار داشت

گفتمش در عین وصل این ناله و فریاد چیست

گفت ما را جلوه معشوق در این کار داشت

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...