رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

روزگاری من و دل ساکن کویی بودیم

ساکن کوی بت عربده جویی بودیم

 

 

بايد با ( م) شروع ميكردي اشتباهي نوشتي بجات من مينويسم

 

 

منم آن شاعرساحر كه به افسون سخن

از ني كلك همه قند و شكر مي بارم

  • Like 1
لینک به دیدگاه
تحصيل عشق و رندي آسان نمود اول

آخر بسوخت جانم در كسب اين فضائل

 

 

حرف لام مشكل بود ؟ چرا كسي جواب نداد ؟

خودم ميگم تا شما راحت باشيد

 

 

لاف عشق و گله از يار زهي لاف دروغ

عشقبازان چنين مستحق هجرانند

:icon_gol::icon_gol::icon_gol::icon_gol:

  • Like 3
لینک به دیدگاه

(لبت را چون لبان فرخی دوزند

تو را در آتش اندیشه ات سوزند

هزاران فتنه انگیزند

تورا بر سر در میخانه آویزند)

 

در دو روز عمد کوته سخت حانی کرده ام

با همه نا مهربانان مهربانی کرده ام

  • Like 4
لینک به دیدگاه

ز بامداد چه دشمن کشست دیدن یار

 

بشارتیست ز عمر عزیز روی نگار

 

ز خواب برجهی و روی یار را بینی

 

زهی سعادت و اقبال و دولت بیدار

  • Like 4
لینک به دیدگاه

دامن مکش به ناز که هجران کشیده ام

نازم بکش که ناز رقیبان کشیده ام

شاید چو یوسفم بنوازد عزیز مصر

پاداش ذلتی که به زندان کشیده ام

  • Like 2
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...