Afsaneh.M 19632 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ ما را گلی از روی تو چیدن نگذارند. . چیدن که خیال است که دیدن نگذارند . دلخوش عشق شما نیستم ای اهل زمین به خدا معشوقه من بالایی است 2 لینک به دیدگاه
Spento data_3j 675 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ ما را گلی از روی تو چیدن نگذارند. . چیدن که خیال است که دیدن نگذارند . دنیا زن پیری است چه با شد از تو با پیر زنی انس بگیری دو سه روز 1 لینک به دیدگاه
Spento data_3j 675 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ دلخوش عشق شما نیستم ای اهل زمین به خدا معشوقه من بالایی است تو که با عاشقان درد آشنایی توکه هم رزم و هم زنجیر مایی ببین خون عزیزان را به دیوار بزن شیپور صبح روشنایی 1 لینک به دیدگاه
Afsaneh.M 19632 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ دنیا زن پیری است چه با شد از توبا پیر زنی انس بگیری دو سه روز ز هر فریاد خود ، صد تازیانه بر این بیمار جان آهنگ می زد 1 لینک به دیدگاه
Afsaneh.M 19632 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ تو که با عاشقان درد آشنایی توکه هم رزم و هم زنجیر مایی ببین خون عزیزان را به دیوار بزن شیپور صبح روشنایی یاد باد آن كه سر كوی توام منزل بود دیده را روشنی از خاك درت حاصل بود 2 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ در حریم عشق نتوان زد دم از گفت و شنید ز آنکه آنجا جمله اعضا چشم باید بود و گوش 2 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ شاهنشهی که شیشه جانها به دست اوست گر بشکند به سنگ فقط مزد شست اوست 2 لینک به دیدگاه
Afsaneh.M 19632 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ شاهنشهی که شیشه جانها به دست اوست گر بشکند به سنگ فقط مزد شست اوست تا ز میخانه دمی نام و نشان خواهد بود سر ما خاک ره پیر مغان خواهد بود 2 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ دود اگر بالا نشیند کسر شان شعله نیست جای چشم ابرو نگیرد گرچه او بالا تر است . 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ تو مگر سایه لطفی که به سر وقت من آری که من آ ن مایه ندارم که به مقدار تو باشم 1 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مرداد، ۱۳۸۹ من كز وطن سفر نگزيدم به عمر خويش در عشق ديدن تو هوا خواه غربتم 1 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مرداد، ۱۳۸۹ مزرع سبز فلک دیدم و داس مه نو یادم از کشته خویش آمد و هنگام درو . 1 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مرداد، ۱۳۸۹ وصف رخساره خورشيد ز خفاش مپرس كه در اين آينه صاحب نظران حيرانند 1 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مرداد، ۱۳۸۹ دست از طلب ندارم تا کام من برآید,.......................... یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید. بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر,.......................... کز آتش درونم دود از کفن برآید 1 لینک به دیدگاه
Occ.Health 1065 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مرداد، ۱۳۸۹ در خرابات مغان نور خدا می بینم وین عجب بین که چه نوری ز کجا می بینم 1 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مرداد، ۱۳۸۹ دست از طلب ندارم تا کام من برآید,..........................یا تن رسد به جانان یا جان ز تن برآید. بگشای تربتم را بعد از وفات و بنگر,.......................... کز آتش درونم دود از کفن برآید ممنون من عاشق اين شعرم دستت درد نكنه در كار گلاب و گل حكم ازلي اين بود كآن شاهد بازاري واين پردع نشين باشد 1 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مرداد، ۱۳۸۹ در خرابات مغان نور خدا می بینموین عجب بین که چه نوری ز کجا می بینم مزن بر دل ز نوک غمزه تیرم که پیش چشم بیمارت بمیرم ممنون من عاشق اين شعرم دستت درد نكنه در كار گلاب و گل حكم ازلي اين بود كآن شاهد بازاري واين پردع نشين باشد درین غوغا که کس کس را نپرسد من از پیر مغان منت پذیرم خواهش میشه فابل نداشت 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مرداد، ۱۳۸۹ معتصب مستی به ره دید گریبانش گرفت مست گفت ای دوست این پیراهن است افسار نیست 1 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مرداد، ۱۳۸۹ تو از خاكم نخواهي بر گرفتن به جاي اشك اگر گوهر ببارم 1 لینک به دیدگاه
moh@mad 5513 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مرداد، ۱۳۸۹ من به خال لبت ای دوست گرفتار شدم چشم بیمار تو را دیدم و بیمار شدم 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده