tiba* 797 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ یارم چو قدح به دست گیرد بازار بتان شکست گیرد هر کس که بدید چشم او گفت کو محتسبی که مست گیرد 1 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ در آرزوي خاك در يار سوختم يادآو اي صبا كه نكردي حمايتي لینک به دیدگاه
tiba* 797 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ یاری اندر کس نمیبینیم یاران را چه شد دوستی کی آخر آمد دوستداران را چه شد دم از سير اين دير ديرينه زن صلايي به شاهان پيشينه زن چه خوش گفت جمشيد باتاج و گنج كه يك جو نيرزد سراي سپنج لینک به دیدگاه
tiba* 797 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ جهان بر ابروی عید از هلال وسمه کشید هلال عید در ابروی یار باید دید شکسته گشت چو پشت هلال قامت من کمان ابروی یارم چو وسمه بازکشید 1 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ در اين خونفشان عرصه رستخيز تو خون صراحي و ساغر بريز 1 لینک به دیدگاه
tiba* 797 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ زهی خجسته زمانی که یار بازآید به کام غمزدگان غمگسار بازآید به پیش خیل خیالش کشیدم ابلق چشم بدان امید که آن شهسوار بازآید 1 لینک به دیدگاه
Afsaneh.M 19632 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ دانی که چرا سر نهان با تو نگویم طوطی صفتی، طاقت اسرار نداری 1 لینک به دیدگاه
arash86. 4604 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ يارب روا مدار گدا معتبر شود گر معتبر شود زخدا بي خبر شود 1 لینک به دیدگاه
tiba* 797 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ یا رب سببی ساز که یارم به سلامت بازآید و برهاندم از بند ملامت خاک ره آن یار سفرکرده بیارید تا چشم جهان بین کنمش جای اقامت 1 لینک به دیدگاه
Afsaneh.M 19632 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ تا در بدنم خون رگی باشد اندر دل و جان هوای او باشد 1 لینک به دیدگاه
tiba* 797 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ در خرقه زن آتش که خم ابروی ساقی بر میشکند گوشه محراب امامت حاشا که من از جور و جفای تو بنالم بیداد لطیفان همه لطف است و کرامت 2 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ تو نازک طبعی و طاقت نیاری گرانی های مشتی دلق پوشان 1 لینک به دیدگاه
Afsaneh.M 19632 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ نوشدارويي و بعد از مرگ سهراب آمدي بي وفا اين پيشتر مي خواستي حالا چرا 2 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ از سرای قاضی و مفتی و شیخ و محتسب باده های بی غش و گلرنگ می آید برون بر سر منبر بوقت وجد رزاقی حلال از سر دستار واعظ بنگ می آید برون 2 لینک به دیدگاه
Afsaneh.M 19632 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ نه هر که چهره بر افروخت دلبری داند نه هر که آینه سازد سکندری داند 3 لینک به دیدگاه
tiba* 797 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ دیدی که یار جز سر جور و ستم نداشت بشکست عهد وز غم ما هیچ غم نداشت یا رب مگیرش ار چه دل چون کبوترم افکند و کشت و عزت صید حرم نداشت 3 لینک به دیدگاه
آریوبرزن 13988 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ تو بندگی چو گدایان به شرط مزد مکن که دوست خود روش بنده پروری داند غلام همت آن رند عافیت سوزم که در گداصفتی کیمیاگری داند 2 لینک به دیدگاه
Afsaneh.M 19632 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ دلا در عاشقی ثابت قدم باش كه در این ره نباشد كار بی اجر حافظ 2 لینک به دیدگاه
Spento data_3j 675 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مرداد، ۱۳۸۹ دو بیهودهرا دل برین کار،گرم که دیده بشویند هر دو زه شرم 2 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده