رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

شاه شمشاد قدان خسرو شیرین سخنان

که به مژگان شکند قلب همه صف شکنان

 

مست بگذشت و نظر بر من درویش انداخت

گفت ای چشم و چراغ همه شیرین سخنان

  • Like 1
لینک به دیدگاه
شب ظلمت و بیابان به کجا توان رسید

مگر آنکه شمع رویت برهم چراغ دارد

 

 

در نظر بازي ما بي خبران حيرانند

من چنينم كه نمودم دگر ايشان دانند

عاقلان نقطه پرگار وجودند ولي

عشق داند كه در اين دايره سرگردانند

  • Like 3
لینک به دیدگاه
دلم ز دست به در برد سر و بالايي

خلاف عادت ان سروها که بر لب جوست

 

 

سروچمان من چرا ميل چمن نمي كند

همدم گل نميشود ياد سمن نميكند

تا دل هرزه گرو من رفت به چنين زُلف او

زان سفر دراز خود عزم وطن نمي كند

  • Like 3
لینک به دیدگاه
دل بردی از من به یغما ای ترک غارت گر من

دیدی چه آوردی ای دوست از دست دل بر سر من:icon_gol:

 

 

نازم به دو چشمي كه به سويت نگرد

بوسم كف پايي كه به كويـــــــــت گذرد:icon_gol:

  • Like 2
لینک به دیدگاه
در تب هذيانيش ، با خويش مي پيچد

وز هراسي كور پنهان ميشود .....

 

 

 

در پاي تو افتاد و به زاري مي گفت

سر تا پايم فداي سر تا پايت

  • Like 3
لینک به دیدگاه
ما نتوانیم و عشق پنجه در انداختن

 

قوت او می کند بر سر ما تاختن

 

 

 

 

نگه دارنده اش نيكو نگه داشت

و گرنه صد قدح نفتاده بشكست

  • Like 3
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...