رفتن به مطلب

ارسال های توصیه شده

زمستان پوستین افزود بر تن کدخدایان را

ولیکن پوست خواهد کند ما یک لاقبایان را

 

ره ماتم سرای ما ندانم از که می پرسد

زمستانی که نشناسد در دولت سرایان را...

 

 

اي شاهد قدسي كه كشد بند نقابت

واي مرغ بهشتي كه دهد دانه و آبت

خوابم بشد از ديده در اين فكر جگر سوز

كاغوش كه شد منزل آسايش و خوابت

  • Like 3
لینک به دیدگاه

یا رب مباد کز پا جانان من بیفتد

درد و بلای او کاش بر جان من بیفتد

 

من چون ز پا بیفتم درمان درد من اوست

درد آن بود که از پا درمان من بیفتد...

  • Like 3
لینک به دیدگاه
یا رب مباد کز پا جانان من بیفتد

درد و بلای او کاش بر جان من بیفتد

 

من چون ز پا بیفتم درمان درد من اوست

درد آن بود که از پا درمان من بیفتد...

 

 

دلا اصلا نترسي از ره دور

دلا اصلا نترسي از ته گور

دلا اصلا نمي ترسي كه روزي

شوي بنگاه مار و لانه ي مور

  • Like 2
لینک به دیدگاه
رفتم و بیشم نبود روی اقامت

وعده دیدار گو بمان به قیامت

 

گر تو قیامت به وعده دور نخواهی

یک نظرم جلوه کن بدان قد و قامت...

 

 

 

محمدحسين ناراحت نميشيد:icon_redface:

تكراريه:icon_redface:

  • Like 2
لینک به دیدگاه
رفتم و بیشم نبود روی اقامت

وعده دیدار گو بمان به قیامت

 

گر تو قیامت به وعده دور نخواهی

یک نظرم جلوه کن بدان قد و قامت...

 

رفتم و بیشم نبود روی اقامت

وعده دیدار گو بمان به قیامت

 

گر تو قیامت به وعده دور نخواهی

یک نظرم جلوه کن بدان قد و قامت...

 

:icon_redface::icon_redface::icon_redface:

  • Like 2
لینک به دیدگاه

رستم از این نفس و هوا زنده بلا مرده بلا

زنده و مرده وطنم نیست بجز فضل خدا

 

رستم از این بیت و غزل ای شه و سلطان ازل

مفتعلن مفتعلن مفتعلن کشت مرا...

  • Like 2
لینک به دیدگاه
رستم از این نفس و هوا زنده بلا مرده بلا

زنده و مرده وطنم نیست بجز فضل خدا

 

رستم از این بیت و غزل ای شه و سلطان ازل

مفتعلن مفتعلن مفتعلن کشت مرا...

 

 

الا يا ايها ساقي ادر كعسا و ناولها

كه عشق آسان نمود اول ولي افتاد مشكل ها

  • Like 2
لینک به دیدگاه

ای سینه در حرارت سوزان خود بسوز

دیگر سراغ شعله آتش ز من نگیر

میخواستم که شعلع شوم سرکشی کنم

مرغی شدم به کنج قفس خسته و اسیر

  • Like 3
لینک به دیدگاه
ای سینه در حرارت سوزان خود بسوز

دیگر سراغ شعله آتش ز من نگیر

میخواستم که شعلع شوم سرکشی کنم

مرغی شدم به کنج قفس خسته و اسیر

 

 

روز هجران و شب فرقت يار آخر شد

زدم اين فال و گذشت اختر و كار آخر شد

  • Like 3
لینک به دیدگاه
دلم از صحبت این چرب زبانان بگرفت

بعد از این دست من و دامن لب دوختگان

 

 

 

نه پاي ِ آنكه از ماران گريزم

نه دست ـ آنكه با موران كنم جنگ

  • Like 3
لینک به دیدگاه

تو محو خاطره ی شیشه ای یک خوابی

که ماهویت ذاتش هنوز پیدا نیست

ومن سراغ ترا از سراب میگیرم

امید وصل در اوج شکست زیبا نیست؟

  • Like 2
لینک به دیدگاه
تو محو خاطره ی شیشه ای یک خوابی

که ماهویت ذاتش هنوز پیدا نیست

ومن سراغ ترا از سراب میگیرم

امید وصل در اوج شکست زیبا نیست؟

 

 

تو داري در مكان خود قراري

مويم كه در جهان آواره هستم

  • Like 2
لینک به دیدگاه

من از دو چشم روشن وگریان گریختم

از خنده های وحشی طوفان گریختم

از بستر وصال به آغوش سرد هجر

آزرده از ملالت وجدان گریختم

  • Like 2
لینک به دیدگاه
من از دو چشم روشن وگریان گریختم

از خنده های وحشی طوفان گریختم

از بستر وصال به آغوش سرد هجر

آزرده از ملالت وجدان گریختم

محراب ابرويت بنما تا سحرگهي

دست دعا برآرم و در گردن آرمت

  • Like 1
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...