roozbeh ameri 8439 ارسال شده در 2 مهر، 2015 مرده بودم زنده شدم گریه بودم خنده شدم دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم من ودریا و غروب و خورشید و چه بی ذوق جهانی که مار با تو ندید من درد تو را ز دست آسان ندهمدل بر نکنم ز دوست تا جان ندهم مگذارید مگس نغمه سرایی بکند دیو در هیبت منصور خدایی بکند من آن مجنون صحرا گرد تنها در بیابانم که حتی در بیابانها به دنبال تو می گردم من طاقت مهجوری از این بیش ندارم وقت است که : در حسرت دلدار بگریم 4
helma.b 3345 ارسال شده در 2 مهر، 2015 ما دل به غم تو بسته داریم ای دوست درد تو به جان خسته داریم ای دوست 2
roozbeh ameri 8439 ارسال شده در 2 مهر، 2015 ما دل به غم تو بسته داریم ای دوست درد تو به جان خسته داریم ای دوست تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست محرمی چون تو هنوزم به چنین شبها نیست 3
.sOuDeH. 16059 ارسال شده در 2 مهر، 2015 تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست محرمی چون تو هنوزم به چنین شبها نیست تنــم از واسـطه دوری دلـبر بگــداخت جانم از آتش هجر رخ جانانه بسوخت 2
roozbeh ameri 8439 ارسال شده در 2 مهر، 2015 تنــم از واسـطه دوری دلـبر بگــداخت جانم از آتش هجر رخ جانانه بسوخت ترس را تزریق خواهد کرد در رگهای من فکر تو در استخوانم سوز ِ بی حد می شود آه از نفرین دامنگیر در دامان شب بدبیاری های من دارد زبانزد می شود بردلم افتاده دیگر برنمی گردی توهم .... آخرش هم اتفاقی که نباید می شود 2
.sOuDeH. 16059 ارسال شده در 2 مهر، 2015 ترس را تزریق خواهد کرد در رگهای من فکر تو در استخوانم سوز ِ بی حد می شود آه از نفرین دامنگیر در دامان شب بدبیاری های من دارد زبانزد می شود بردلم افتاده دیگر برنمی گردی توهم .... آخرش هم اتفاقی که نباید می شود در اين فكرم كه خواهي ماند با من مهربان يا نه؟ به من كم مي كني لطفي كه داري اين زمان يا نه؟ 2
roozbeh ameri 8439 ارسال شده در 2 مهر، 2015 در اين فكرم كه خواهي ماند با من مهربان يا نه؟ به من كم مي كني لطفي كه داري اين زمان يا نه؟ هر مرد که با خود جگری داشته باشد باید که ز داغم خبری داشته باشد حالم چو دلیریست که از بخت بد خویش در لشگر دشمن پسری داشته باشد 2
.sOuDeH. 16059 ارسال شده در 2 مهر، 2015 هر مرد که با خود جگری داشته باشد باید که ز داغم خبری داشته باشد حالم چو دلیریست که از بخت بد خویش در لشگر دشمن پسری داشته باشد در آغاز محبت گر پشيماني بگو با من كه دل ز مهرت بر كنم تا فرصتي دارم 2
S.F 24932 ارسال شده در 2 مهر، 2015 در اين فكرم كه خواهي ماند با من مهربان يا نه؟ به من كم مي كني لطفي كه داري اين زمان يا نه؟ همه عمر برندارم سر از این خَمار مستی که من از ازل نبودم که تو در دلم نشستی 2
.sOuDeH. 16059 ارسال شده در 2 مهر، 2015 همه عمر برندارم سر از این خَمار مستیکه من از ازل نبودم که تو در دلم نشستی یار من پاک تر از برگ گل است یار من جاذبه ی لطف و وفاست 1
S.F 24932 ارسال شده در 2 مهر، 2015 در آغاز محبت گر پشيماني بگو با من كه دل ز مهرت بر كنم تا فرصتي دارم چ سرعتی من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو پیش من جز سخی شمع و شکر هیچ مگو :hapydancsmil: 2
S.F 24932 ارسال شده در 2 مهر، 2015 یار من پاک تر از برگ گل است یار من جاذبه ی لطف و وفاست من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو پیش من جز سخی شمع و شکر هیچ مگو 1
.sOuDeH. 16059 ارسال شده در 2 مهر، 2015 چ سرعتی من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو پیش من جز سخی شمع و شکر هیچ مگو :hapydancsmil: با روزبه خان مشاعره کردن لذت داره شعر زیاد بلد نیستم اما باایشون مشاعره میکنم شعرها میاد هی واسه همین سریع جواب میدم ============== وفا نکردی و کردم، جفا ندیدی و دیدم شکستی و نشکستم، بریدی و نبریدم 1
roozbeh ameri 8439 ارسال شده در 2 مهر، 2015 در آغاز محبت گر پشيماني بگو با من كه دل ز مهرت بر كنم تا فرصتي دارم به به رفیعی کاشانی من چه تصدیق کنم یا نکنم خواهد رفت مثل جان کندن سخت از بدنم خواهد رفت زهر چشمان یهودا صفت ِ خیره سری اثرش یک شبه تا عمق تنم خواهد رفت 6
.sOuDeH. 16059 ارسال شده در 2 مهر، 2015 به به رفیعی کاشانی من چه تصدیق کنم یا نکنم خواهد رفت مثل جان کندن سخت از بدنم خواهد رفت زهر چشمان یهودا صفت ِ خیره سری اثرش یک شبه تا عمق تنم خواهد رفت تو آمدی و ندانی مرا کجا بردی به بند عشق کشیدی و تا خدا بردی چو ذره بودم و عشق تو آفتابم کرد مرا نگر که کجا بودم و کجا بردی 6
roozbeh ameri 8439 ارسال شده در 2 مهر، 2015 من غلام قمرم غیر قمر هیچ مگو پیش من جز سخی شمع و شکر هیچ مگو وارث تمام اضطرابهای من ســـــلـــام لیلی قشنگ خوابهای من ســـلــام کودک اتل متل توتو له ات چه شد ای بلوغ التهاب های من ســـــلــام من بهشت را نچیده ام ولی به پشت چشمهام شاعری سوخته:عذابهای من ســـلـــام زندگی یکی نبود٬بود٬کودتا٬عشق عشق٬کربلای انقلاب های من ســـــلــــام من چقدر دیر می رسم به آخر کتاب تو:سلام آخر کتابهای من ســـــــلـــــــــام...... 5
roozbeh ameri 8439 ارسال شده در 2 مهر، 2015 تو آمدی و ندانی مرا کجا بردی به بند عشق کشیدی و تا خدا بردی چو ذره بودم و عشق تو آفتابم کرد مرا نگر که کجا بودم و کجا بردی یا بزن از لب این قوم به دهلیزی یا برانگیز در این طایفه رستاخیزی شاید این چوب سترون گل امید شود وین شب یاءسه آبستن خورشید شود 6
.sOuDeH. 16059 ارسال شده در 2 مهر، 2015 یا بزن از لب این قوم به دهلیزی یا برانگیز در این طایفه رستاخیزی شاید این چوب سترون گل امید شود وین شب یاءسه آبستن خورشید شود 6
roozbeh ameri 8439 ارسال شده در 2 مهر، 2015 تنهایی و رنج و غربت و غم کرد است آن گونه که عشق و دوستی هم کرد است گفتند که رانده اند او را ز بهشت من مطمئنم حضرت آدم کرد است 6
Dreamy Girl 6672 ارسال شده در 2 مهر، 2015 تا رفته ای، شمار شب و روز می کنـم ایام عمر من، همه یوم الحساب بود 5
ارسال های توصیه شده