رفتن به مطلب

وصف حالتان با زبان شعر


*Polaris*

ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

برای با تو بودنم یه راهی پیدا میکنم موهاتو میبافی ببین دونه دونه وا میکنم

من مگه میزارم بری که دنیا رنگ غم بشه

یخ میزنه دستام اگه گرمی دستات کم بشه

من مگه میزارم بری برای چی دلواپسی یه جا تو قلبم داری که نمیدمش به هیچکسی

اونقدره که عاشقت شدم همه حسادت میکنن

به من دیوونه دارن یه شهر عادت میکنن

کی گفته دوست ندارم این حرفارو باور نکن

خستم پریشونم بدم حاله منو بدتر نکن

این آخرین تلاشمه این آخرین فرصت ماست

باتو خاطرتمو پر میکنم از عطر یاس

این زندگی بدون تو ادامه داره مگه

حتی بخوام باور کنم عطر تو میزاره مگه

کی گفته دوست ندارم این حرفا رو باور نکن

خستم پریشونم بدم حاله منو بدتر نکن

این حرفارو باور نکن

  • Like 7
ارسال شده در

آخرین حیرت زمانی ستکه

 

دیگر پی می بری

 

چیزی تو را

 

به حیرت وا نمی دارد ...

از : ریچارد براوتیگان

 

ترجمه از : احمد پوری

  • Like 10
ارسال شده در

فتنه ی چشم تو چندان ره بیداد گرفت

 

که شکیب دل من دامن فریاد گرفت

 

آن که آیینه ی صبح و قدح لاله شکست

 

خاک شب در دهن سوسن آزاد گرفت

  • Like 8
ارسال شده در

متلاطم ...

 

تنها ...

 

بیکران ...

 

کاش اقیانوسی نبودم

 

پنجه کشان بر ساحل ...

 

 

از : شمس لنگرودی

  • Like 9
ارسال شده در

سرود مجلس درد است اه و ناله ما

حباب خون جگر لاله کن پیمانه ی ما...

  • Like 6
ارسال شده در

در اتاقم را بسته ام

 

و فکر می کنم

 

دنیا در پشت این درهای بسته و

 

پرده های کشیده

 

چقدر تاریک است !

 

 

از : م . محمدی مهر

  • Like 7
ارسال شده در

دلم آسمان "جمعه" است ، می گیرد و نمی بارد !

  • Like 7
ارسال شده در

شبتاریک و بیم موج و گردابی چنیین هایل

کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها

  • Like 8
  • 2 هفته بعد...
ارسال شده در

اینک اقیانوس! آسمان همیشه ی هاروت...

  • Like 4
ارسال شده در

دلخوشم با غزلی تازه همینم کافیست:icon_gol:

  • Like 6
ارسال شده در

ای آبروی من نرو!صف را رها نکن

 

پشت سرم بایست ولی اقتدا نکن

 

یاسر قنبرلو

  • Like 5
ارسال شده در

پاییز می‌رسد که مرا مبتلا کند

 

با رنگ‌های تازه مرا آشنا کند

  • Like 4
ارسال شده در

آب خضر و می شبانه یکی است

 

مستی و عمر جاودانه یکی است

 

 

پلهٔ دین و کفر چون میزان

 

دو نماید، ولی زبانه یکی است

 

 

گر هزارست بلبل این باغ

 

همه را نغمه و ترانه یکی است

 

 

پیش مرغ شکسته‌پر صائب

 

قفس و باغ و آشیانه یکی است

 

 

  • Like 7
ارسال شده در

یوسف مصر شنیدی که ز اخوان چه کشید

چه توقع ز عزیزان دگر باید داشت ....

  • Like 6
ارسال شده در

شهامت می‌خواهد

دوست داشتن کسی که

 

هیچ وقت

 

هیچ زمان

 

سهم تو نخواهد شد...

 

از : ویسلاوا شیمبورسکا

  • Like 5
ارسال شده در

چه خونها از پرم باید بریزم

از آن چشم ترم باید بریزم

دلم وقتی هوایت کرده باشد

چه خاکی بر سرم باید بریزم؟

  • Like 4
ارسال شده در

خدا وقتی بخواهد غیر ممکن میشود ممکن

ولی وقتی نخواهد واقعا دیگر نخواهد شد..

  • Like 3
  • 3 هفته بعد...
ارسال شده در

و عمر شیشه عطر است، پس نمی ماند

پرنده تا به ابد در قفس نمی ماند

 

مگو که خاطرت از حرف من مکدر شد

که روی آینه جای نفس نمی ماند

 

طلای اصل و بدل آنچنان یکی شده اند

که عشق جز به هوای هوس نمی ماند

 

مرا چه دوست چه دشمن ز دست او برهان

که این طبیب به فریادرس نمی ماند

 

من و تو در سفر عشق دیر فهمیدیم

قطار منتظر هیچ کس نمی ماند...

  • Like 2
ارسال شده در

به لب پنجره سوگند که این رهگذران

همه بر صورت خود خنده جعلی دارند :w16:

  • Like 8
  • 2 هفته بعد...
ارسال شده در

خودکشی،مرگ قشنگی که به آن دل بستم

دسته کم هر دو سه شب سیر به فکرش هستم

 

گاه و بیگاه پُر از پنجره های خطرم

به سَرم می زند این مرتبه حتما بپرم ...

  • Like 6
×
×
  • اضافه کردن...