رفتن به مطلب

وصف حالتان با زبان شعر


*Polaris*

ارسال های توصیه شده

تنهـــــایی یعنـــی ...

منتظر هیــــــچ کـــــس نباشی

یعنی قــــراری

دلهــــــره ای

...لحظــــه ای ...

نداشتــه بـاشی...

تنهـــــایی همــان دلتنــــگی نیست

...

در دلتنــــگی هــا کـسـی حضــــور دارد

 

027hlqw2lu0lkv39y2ns.jpg?async&rand=0.7197554272069906

  • Like 3
لینک به دیدگاه

آدم بــــــــــــرفی هــــــــــــم که باشـــی...

دلت می خواهد یک نفر باشد تا گرمت کند...

مهم نیست آب شدن...

نیســــــــــــت شـدن...

مـهم آرامــــش است حتی برای چند لحظه...

  • Like 4
لینک به دیدگاه

ﮔﺎﻩ ﺟﻠﻮﯼ ﺁﯾﻨﻪ

 

ﻣﯽ ﺍﯾﺴﺘﻢ،ﺧﻮﺩﻡ ﺭﺍ ﺩﺭ ﺁﻥ ﻣﯿﺒﯿﻨﻢ...

 

 

ﺩﺳﺖ ﺭﻭﯼ ﺷﺎﻧﻪ ﻫﺎﯾﺶ ﻣﯽ ﮔﺬﺍﺭﻡ ﻭ

 

 

ﻣﯿﮕﻮﯾﻢ....

 

 

ﭼﻪ ﺗﺤﻤﻠﯽ ﺩﺍﺭﺩ ﺩﻟﺖ

  • Like 3
لینک به دیدگاه

نميدانم كه بعد از سالهاي سخت و دشوار...........

كه بعد از روزهاي گرم و شيرين........

زمان مردنم..............

زمان مردنم آيا در آغوش تو جانم را خدا گيرد و يا اين آرزو در نطفه ميميرد.........

شايد............

  • Like 7
لینک به دیدگاه

خسته ام

تکیه زده ام بر دیواری از سکوت ؛

گاه گاهی هق هق تنهایی هایم سکوتم را میخراشد و نقشی از یادگاری میزند

یادگاری هایی که کسی سواد خواندنش را ندارد

هیچ کس جز خدا!

  • Like 3
لینک به دیدگاه

در چشمانم تنها یی ام را پنهان می کنم

در دلم ، دلتنگی ام را

در سکوتم ، حرفهای نگفته ام را

در لبخندم ، غصه هایم را

دل من چه خردسال است ، ساده می نگرد

ساده می خندد ، ساده می پوشد

دل من از تبار دیوارهای کاهگلی ست

ساده می افتد، ساده می شکند ، ساده می میرد

  • Like 3
لینک به دیدگاه

می شمارم

دانه دانه باران را

در خیابانهای بی تـــو....

وقتی

آوار می شود ،

جنونی که تازگی ندارد،،

بر ســـرم ...

خراب تر ازین نمی شوم ، این روزها ...

  • Like 4
لینک به دیدگاه

گوشـــه ای نشستـــــــه ام

و دویـــــــدن ِ ثانیـــه ها را از مــَـــرز روزهـا و شـب هـا نظــاره می کنـــــــــم

امـــا مــــدت هاست ...

نه دیگــر ایـن اتـــاق کوچک

راضـــی‌ام می‌کنــد

نه پنجـــــــــره‌ای که یک وجـــب بیشتــر آسمــــــــــــــان نـدارد

دلــــــم تنگــــــــــ است

بـرای ستـــــــــاره ها

برای سکــــوت مــاه

بـرای رقــــــــــــص مهتـــاب

بـرای شــب هایی که

آرام سَـر بـَر بـــالیـن می گــذاردَم

بــــی هیـــچ خیــــال و رویــــــــــای ِ محـــالی

بـرای روزهــایی که دلتنگـــــــــــــــ ِ کســی نبــودم ...

خستــــه ام ...

راه هـــــــای زیــادی را رفتـــــــــــم

بـرای فرامــوشی هیــــــــــــچ راهــی نیسـت

خـود را به هــَر راهــی زدم

روزی با تـــــــو رفتــه بودمـَـش

نشدنـــی ست فرامـــــــوشی تــــو

فرامــــــوشی مــــــــــــــــن

فرامـــــوشی ایـن عشـــــــــق ممنـــوع

  • Like 2
لینک به دیدگاه

نمیدانم چـرا انقدر بی طـاقت شده امـ

 

حسود شــده امـ

 

تـــو را همیـــشهـ میـخواهــمـ

 

تــو فقــط بــاش

 

حتی لحظـــهـ ای

 

و بخــاطر بسپار آغــوش مــن

 

بهـ انـــدازه تــو جــا دارد و بــس!!

  • Like 1
لینک به دیدگاه

چقدر تلخ است،

که بدانی بیهوده انتظار می کشی

 

و فقط

 

برای اینکه باورت ته نشین نشود

 

باز هم منتظر بمانی

 

با این تعبیر معصومانه که

 

مگر ممکن است ، نیاید..!!

 

ماندانا پیرزاده

  • Like 4
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...