ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 4 فروردین، ۱۳۹۱ این حوالی کسی هست که بوی تازگی می دهد عطرتنش دستانش گرم است ونگاهش کاش تا همیشه برای من بماند آری این حوالی هنوز هم فرصت عاشقی هست... 7 لینک به دیدگاه
raha_89 276 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 فروردین، ۱۳۹۱ به شکوه گفتم برم زدل یاد روی تو آرزوی تو به خنده گفتم نرنجم از خلق و خوی تو گفتگوی تو ولی زمن د چو برکنی امید خود بر که افکنی هر کجا روی بسته ی منی ساغر وفا از چه بشکنی گذشتم از او به خیره سری گرفته ره مه دگری کنون چه کنم با خطای دم که مهر و وفا شد ورای دلم به دام غم اکنون فتاده منم رسد به فلک ناله های دلم به جز ره او نه راه دگر مرا نبود پناه دگر دگر پس از این خطا نکنم ز دام بلا دل رها نکنم گرم بکشد پای خون چشم ،ز جان گذرم شکوه ها نکنم شیشه عطر بهار، لب دیوار شکست و همه جا پر شد از بوی خدا. همه جا آیت اوست. نوروزتان مبارک 6 لینک به دیدگاه
shirin.agro 6340 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 فروردین، ۱۳۹۱ دِلـَـــــمــ ؛ گـ ـاهے ميــگيـــ ـرَد ! گـ ـاهے ميــ ـسوزَد ! و حَتے گــ ـاهے ، گــ ـاهے نـَ ـه _خِيــلے وَقتـــ هـ ـا_ ميـــ ـشِکَند ! امــ ـا هَنـــــ ـوز مے تَپـــَـ ـد 5 لینک به دیدگاه
shirin.agro 6340 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 فروردین، ۱۳۹۱ نمی دانــم چــرا بیــن ایـــن همــه آدم پــیــله کــرده ام بــه تــو شــاید فــقط با تــو پـــروانـــه می شـوم . . . 8 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 فروردین، ۱۳۹۱ دور باشد از خنده هایت..تیرهای حسادت....و غرغر های لجوجان.. چون حسود سیاه است و لجوج خاکستری....به سپیدی تو نمی آیند... 6 لینک به دیدگاه
raha_89 276 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 فروردین، ۱۳۹۱ نسیم صبحگاهی چو گلی شکفته باشد چه غمش که بلبل همه شب نخفته باشد غم خود نهفته خواهم ز جهان و آتش دل نفسی نمی گذارد که غمم نهفته باشد 7 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 فروردین، ۱۳۹۱ هی کافه چی ! میزهایت را تک نفره کن نمی بینی ؟! همـه تنهاییـــم...! 9 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 فروردین، ۱۳۹۱ ســرزده بـــیا کمـی آشفـتگی بــد نیـست !! آن وقــت تکــانــدن ِ شــانـه هـای پُـرغــبار و مــرتـب کــردن مـوهــای پـریشـانـت بهــانـه ای مـی شـود بــــرای زنــــدگـی .. 8 لینک به دیدگاه
shirin.agro 6340 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 فروردین، ۱۳۹۱ مستـ از تـُ مــے رقصمـ ... تا سرگیـــجــہ ... تا تار شدטּ اتاقـ .... تا سیاهـ تر شدטּ چشممـ .... تا نبینمـ نبودنـ بــے دلیلتـ را ...! 8 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 فروردین، ۱۳۹۱ خوشحالم که ساعت ها را جلو کشیده اند حالا یک ساعت کمتر از همیشه نیستی... 7 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 فروردین، ۱۳۹۱ بیشتر می شنوم....تا بگویم.... از شنیدن بیشتر می نویسم... رنگ بزنم به این بیشتر ها و کمترها.... تونالیته ی سیاه است که به سپیدی می رود این گونه.... نوشتن.....گوش دادن..حرف زدن.... سیاه.......خاکستری....سپید...... 8 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 فروردین، ۱۳۹۱ مانــــــــــــــــــــــ ــده ام ... همین جا جایی بین وصال و فراقـــــــــــــــــــــ ـ.... هر چه می بینم نیستی است... آدم زیاد است منتها تو نیستـــــــــــــی... و خدا برای چه اش را نمی دانم اما یک نمایشنامه درست و حسابی!!!! برایمان نوشته است... خدایـــــــــــا یک خواهشــــ... قصــــــــــــه را زیاد کشـــــــــــــــــــــدا رش نکن حوصله بیننده ها ســـ ـــ ــر می رود!!! 11 لینک به دیدگاه
sweetest 4756 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 فروردین، ۱۳۹۱ امروز از زمین ریگی برداشتم و درون کفشم انداختم .... می خواستم ، احساس تو را تجربه کنم ...! 8 لینک به دیدگاه
سارا. 1380 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 فروردین، ۱۳۹۱ جان میدهم به گوشه زندان سرنوشت سر را به تازیانه او خم نمی کنم! افسوس بر دوروزه هستی نمی خورم زاری براین سراچه ماتم نمی کنم. 7 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 فروردین، ۱۳۹۱ من از خودم هم بریــــــــــده ام تو مرا از رفتنــــــــــــــت میترسانی؟!! 9 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 فروردین، ۱۳۹۱ من يك عذرخواهی به خودم بدهكارم... برای اينكه غرورم را شكستم... برای اينكه هميشه احساساتی بودم... برای اينكه انسان بودم !!! 9 لینک به دیدگاه
*lotus* 20275 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 فروردین، ۱۳۹۱ آدم هـا می آینـد زنـدگی می کننـد می میـرنـد و می رونـد امـا فـاجعـه ی زنـدگی ِ تــو آن هـنگـام آغـاز می شـود کـه آدمی می رود امــا نـمی میـرد! مـی مـــانــد و نبـودنـش در بـودن ِ تـو چنـان تـه نـشیـن می شـود کـه تـــو می میـری در حالـی کـه زنــده ای ... 7 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 فروردین، ۱۳۹۱ نمــــــــی دانم... من به مســـــــافر دل بستم ، یا مســــــــافر شد.. آنكه به او دل بســـــــتم.......!!! 8 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 فروردین، ۱۳۹۱ من لقمه ی بزرگتر از دهانت بودم برای همین مرا خُرد می کردی...! 11 لینک به دیدگاه
ترانه18 8013 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 فروردین، ۱۳۹۱ کــاش بَــنــدر بــودَم... تـــا کـنــارَم، پَـهـلـــو مـیـگــرفـتـی ، طــوفــانـی اَم ... 6 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده