*Polaris* 19606 مالک ارسال شده در 18 اردیبهشت، 2011 قافیه را رها می کنم و واژه را به دست باد می سپارم کلام، خود از نام تو وزن می گیرد چیزی نمی گویی چه مثنوی شگرفی ست سکوتی که نام تو در آن جاری باشد .. 4
- Nahal - 47858 ارسال شده در 20 اردیبهشت، 2011 وقتی جیغ می زنم و گریه می کنم یعنی داغونم....وقتی سکوت می کنم یعنی خیلی داغونم..... 9
*Polaris* 19606 مالک ارسال شده در 20 اردیبهشت، 2011 سه تا قطره چند تا سکوت چکید از لبان فلوت درآمد به شکل سؤال و از انتشار سقوط حقیقت تر از تلخ ها پراکنده شد عطر توت همه ناز آوازها گذشتند از روبروت میان درختان ده تبر پر زد و عنکبوت به زخم نوک دارکوب همه خط خطی شد بلوط نماند آشیانی بجز سکوت و سکوت و سکوت 5
moh@mad 5513 ارسال شده در 21 اردیبهشت، 2011 عشق دیدنت مرا به سکوت مجبورم کرده ... یقین دارم که باز میبینمت ... . 6
- Nahal - 47858 ارسال شده در 23 اردیبهشت، 2011 اعتراف کن زمین! اعتراف اعتراف کن که آغوش تو برای بلعیدن من کوچک است آوازهای خاکی ات را بردار و برو! گلدان دیگری برای شکفتن من باید تو جامانده ی ! بسیار هم جامانده ای! دلم برای تو می سوزد ... و هم برای خودم اعتراف می کنم اعتراف آغوش من برای بلعیدن تو کوچک است آواز های خاکی ام را بر می دارم و می روم به آهنگی که نت هایش سکوت کرده اند من جا مانده ام بسیار هم جا مانده ام ای زمین! بیا اعتراف کنیم اعتراف ما جا مانده ایم و آغوشهامان برای بلعیدن هم کوچکند! ما اعتراف می کنیم فرشید تربیت 4
- Nahal - 47858 ارسال شده در 23 اردیبهشت، 2011 اتاقی دارم وصندلی کوچکی که برایم بزرگ شده ! پاهایم از پا افتاده اند ! دستانم دیگر به هیچ دستگیره ای نمی رسند ! آه... از این ثانیه های ساکت ، این هوای راکد ، در این کنج تنگ لنگ مانده ام ! کاش ، پنجره تنها به اندازه ی پنج انگشت باز می شد ! تا پنجاه سال بی نفسی را در یک نفس خلاصه می کردم . امیر یزدانی 6
- Nahal - 47858 ارسال شده در 24 اردیبهشت، 2011 دنبال کلاغی می گردم تا قار قارش را به فال نیک بگیرم وقتی قاصدکها همه لال اند... 6
MEMOLI 8954 ارسال شده در 26 اردیبهشت، 2011 همین لحظه آرامم برای دقایقی نا معلوم ! بی فاصله بی حرف نت سکوت را اجرا می کنم ... می دانم این تنها چیزیست که تو نیز می شنوی گوش کن ... . . . 7
- Nahal - 47858 ارسال شده در 27 اردیبهشت، 2011 کاش می تونستم چسبی جلوی دهنم و چشمام بزنم..... دهنم تا خفه شم چشمام تا خیس نشن 6
Ssara 14641 ارسال شده در 27 اردیبهشت، 2011 دلم عجیب گرفته از این شهر غریب که حتی قناریهایش هم وقتی اواز میخوانند غین و گاف را غلیظ و گلوگیر تلفظ میکنند 9
*Polaris* 19606 مالک ارسال شده در 28 اردیبهشت، 2011 این سکوت هم مثل همیشه ... زیر پای هق هق های من تلف می شود..!! 10
Eng HVAC 4139 ارسال شده در 2 خرداد، 2011 حق داری دلگیر شوی ! وقتی پاسخی از من نمی رسد ، مرا ببخش دوست من ، گاهی زندگی سخت می شود !!! 10
MEMOLI 8954 ارسال شده در 4 خرداد، 2011 روحم می خواهد برود یک گوشه بنشیند پشتش را بکند به دنیا پاهایش را بغل کند و بلند بلند بگوید من دیگر بازی نمی کنم ... 9
Sanaz. 445 ارسال شده در 27 خرداد، 2011 به سکوت لبخند می زنم او هم به من کم کم به زندگی در کنار هم عادت کرده ایم... 9
- Nahal - 47858 ارسال شده در 28 خرداد، 2011 برایم کمی حرف بزن ، این روزها دلم صدای تو را کم دارد! صدای پای بهارشنیده می شود اما، دل من بهاری جداگانه می خواهد ! 8
MEMOLI 8954 ارسال شده در 7 تیر، 2011 این کلمات بدجور به بغضم پیچیده اند ... که نه کلمه می آید و نه اشک ! و تنها سکوت است و سکوت و سکوت ... . . . 7
sweetest 4756 ارسال شده در 15 تیر، 2011 لعنت به تمام کسانی که تو نیستند ولی عطر تو را می زنند . . . 6
- Nahal - 47858 ارسال شده در 16 تیر، 2011 وقتی تو نيستی نه هست های ما چونان که بايدند نه بايد ها... مثل هميشه آخر حرفم حرف آخرم را با بغض می خورم عمری است لبخند های لاغر خود را در دل ذخيره می کنم باشد برای روز مبادا ! قیصر امین پور 5
ارسال های توصیه شده