"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 فروردین، ۱۳۹۲ تورا می شناسم! تو سالهاست که شاهزاده قصر رویاهای منی! تو سالهاست که مونس شب های تنهایی منی تو سالهاست آرزوی دیرین منی!!!!! و حالا به دیدارم آمدی زمانی که حتی تصورش را هم نمی کردم میخواستم از عشق فاصله بگیرم میخواستم تنهایی را مونس لحظه هایم معرفی کنم میخواستم در کلبه بی کسی هایم مسکن گزینم و از این روزگار انتقام بگیرم... اما تو با رنگ حضورت به همه بی رنگی های زندگی من, رنگی از مهربانی پاشیدی و مرا در برابر تمامی نا کامی ها در آغوش کشیدی.... مجنون نازنینم براستی که تو مرا با عشق آشتی دادی با محبت آشنانمودی و به سرنوشت و آینده ام امیدوارکردی... 3 لینک به دیدگاه
"nazanin" 3610 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 فروردین، ۱۳۹۲ زندگی نازنین باهر نفس اسم تو را به اسارت زبانم در می آورم قلبم را به زنجیر محبت ات می کشم و نگاهم را به چشمان زیبای تو پیوند میزنم تا مبادا سرنوشت کاری کند ... حرفی زند روزگار مجبور شود تو را از من بگیرد... 5 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 فروردین، ۱۳۹۲ بعد از مرگم قلبم را جدا از من خاک کنید من و دلم هیچ گاه آبمان تو یک جوی نرفت... 3 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 فروردین، ۱۳۹۲ زندگی نوشتنی زیاد داره اما گاهی هیچی پیدا نمیکنی بنویسی جز...سکوت... 4 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 فروردین، ۱۳۹۲ مطمئنم باور نمیکنی اگه بهت بگم که رفتار سردت چه به روزم آورد ! ضعیف شدم ..... انقدر که با وزش اولین نسیم سرفه کردم ! سرما خوردم و تو هیچ وقت نفهمیدی که چرا یه دفعه تمام دستمال کاغذی هام سیاه شد ! پیش خودت فکر نکردی شاید دارم گریه میکنم ...شایدم نخواستی ببینی ؛ این بی تفاوتیات اذیتم میکنه ! دلم خیلی از دستت پره .... نه به خاطر رفتار بدت ، نه ! به خاطر نادیده گرفتن خودمو محبت کردن بی اندازه ام بهت ....... زجر آوره به خدا ! کاشکی درکم میکردی لعنتی !! چرا همیشه فک میکنی کسی شرایط بدتر از تو نداره و تو بدبخترینی و همیشه باید بقیه تو رو درک کنن؟؟ از اون بالا بیا پائین لطفا ! بیا بشین کنارم .... ببین منو ! خیلی وقته درست و حسابی نگام نکردی .... خیلی وقته باهام حرف نزدی ! دلم برا صدات تنگ شده .... واای خدا ! چرا هیچی مثل قبل نیست ..... ! کاشکی زمان برگرده به 6 سال قبل ! پ.ن: پریشان گویی یک روان پریش ! 16 لینک به دیدگاه
millan 1272 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 فروردین، ۱۳۹۲ گاهی زندگی یعنی دوست داشتن تو بی هیچ امیدی !!! 12 لینک به دیدگاه
امیـــــر علی 174 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 فروردین، ۱۳۹۲ سرما خوردن اونم تو همچین فصلی ..... نوبره والا !!! خیلی خسته ام از روزام ! 9 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 فروردین، ۱۳۹۲ هر کاری کنی و هر حرفی بزنی...یه بار سکوت می کنم....دوبار سکوت می کنم...سه بار سکوت می کنم...دفعه ی چهارم ساکت می کنم... اینو خوب یادت بمونه 13 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 فروردین، ۱۳۹۲ چقدر خوش گذشت امروز رفتیم بیرون کلی گشتیم با دوستام هوا هم عالی بود چقدر خوراکی های متضاد خوردیم:icon_pf (34):اما خداروشکر هنوز حالم خوبه 12 لینک به دیدگاه
Just Mechanic 27854 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 فروردین، ۱۳۹۲ گاهی نوشتن گاه نوشته هام تو این تاپیک بهم آرامش میداد اما الان... 9 لینک به دیدگاه
VINA 31339 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 فروردین، ۱۳۹۲ درسته بچگي نكردم...درسته بخاطر اولي بودن هميشه اجراكننده ارزوها بودم... درسته خيلي جاها بهم تهمت زدن... درسته ضربه عاطفي بدي خوردم ...درسته بعد اون ضربه هنوزم گنگم...اما من خوشبختم ...خيلي خوشبخت...همه چي درست ميشه همه چيييييييييييي 13 لینک به دیدگاه
black banner 9103 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 فروردین، ۱۳۹۲ خدایا این حال بد قراره تا کی ادامه داشته باشه ؟؟ خدایا اگه بخواد اینجوری باشه همیشه ، من دیگه بازی نمیکنم هاااااااااا ... نمیدونم از درگاه بزرگی مثل تو چی رو درخواست کنم / ولی شکر این عظمتت ناراحت نشو ... دلم گرفته فقط 9 لینک به دیدگاه
alimec 23102 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 فروردین، ۱۳۹۲ بهار را می خوانم نه در نام که در روانم.... 7 لینک به دیدگاه
.Apameh 25173 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 فروردین، ۱۳۹۲ استاد روان پریش میگی تایپ کنین خو من 3شبانه روز نشستم از کله سحر تاااااااااااااااااااااااااااااا نصفه شب تایپ کردم انگشت ندارم من الان تاول زده همش کور هم شدم به لطف شما امروز میگی خلاصه کنین 2-3 صفحه دستی بنویسین دستی برا من مگه وقتتون از سر راه آوردین عوضش اون وقت رو بزارین برا کار طرحتون چجوری بکشمت که از دانشگاه اخراجم نکنن؟ 7 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 فروردین، ۱۳۹۲ امروز بعد از ظهر رفتم مناطق زلزله زده . همه جا ویران بود. مردم تو چادر تو این هوای گرم و پر از گردوخاک کنار ویرانه های شون نشسته بودن. عکسهاش را احتمالا فردا شب بزارم . کوچه ها. خونه هاف ادم ها همه داغون داغون بودن. 14 لینک به دیدگاه
vergil 11695 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 فروردین، ۱۳۹۲ چشمانت مسلط اند به تمام زبانهای زندهی دنیا و من مردهام ...! 12 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۹۲ حس میکنم من در کنار بعضیا بامزه تر میشم شایدم اون بعضیا در کنار من. 6 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۹۲ ناراحته که ناراحتم کرده و من ناراحتم که اون ناراحته ! دیونه ایم بخدا! تکلیفمون با خود خودمون هم مشخص نیست ما این ادمای روانی 8 لینک به دیدگاه
nasim184 12256 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۹۲ برای کلمات نگرانم ... این روزها همه زیر حرف هایشان می زنند...... 5 لینک به دیدگاه
honey memar 2377 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 فروردین، ۱۳۹۲ مـن میــدونم ... . آخـرش آرزوهــامـو با خـودم به گــور می برم ... 4 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده