رفتن به مطلب

.:. گاه نوشـــــته های نواندیشـــــانی ها .:.


ارسال های توصیه شده

بعضی چیزا برا آدم قابل درک نیستن یعنی تو ذهن گنجایش ندارن...شاید چون تجربه اش نکردم یا غیر عادی بنظر میرسه...نمیدونم

 

همیشه تمام تمرکزم رو این میذاشتم که همه ی ادمارو درک کنم تحت هر شرایطی که هستن و صحنه رو تو ذهن تداعی میکردم و خودم رو جایگزین فرد مذکور تا قضاوت نادرستش نکنم...بعضی وقتا شاید حال یک قاتل رو هم درک میکردم ...بازم نمیدونم

 

چند ماهی هست به این نتیجه رسیدم چه نیازی هست هرچیزی رو درک کنم؟همه ی شرایط رو درک کنم؟به جاش تمرین کردم تحت هیچ شرایطی کسی و مسخره نکنم لااقل اگر تو ذهنم گنجایش نداره بهش فکر نکنم ...اینجوری بهتره هاع؟قضاوت نادرست هم نمیشه...

 

مخم درد گرفته اونم بدجور:icon_pf (34):

  • Like 9
لینک به دیدگاه

همزمان با ما یه زوج جوونم وارد اتاق استاد شدن

من راهنماییشون کردم جلوی خودم که میتونید قبل من سوالتونو کنید چون کار من طول میکشه

رفتن جلو و نشستن

پسره : سلام استاد ...ایشون همسرم هستن ..معرفی کرد قبل سوال پرسیدن..

استاد: اااا همسرتوون ..ولی سری قبل با خانم دیگه اومده بودین:ws38:

پسره ::w58:

دختره ::ydm47612zsesgift969

من: تو ذهنم ...استاد :ws52::icon_pf (34):

استاد::ws28:رو به خانمش ترسیدی نه !!!

دختره: نه من خیلی بهش اعتماااد دارم استاااد:(87):

استاد وارد یه خاطره که این بلارو اوایل ازدواجم یکی از اساتید دیگه داخل یه مهمونی سرم اورد :ws28:شوخی باحالیه:w02:

پسره با لبخند عصبی گفت...خیلی باحال بود:confused:

دختره :ws3:

ما:ws3::whistle:

  • Like 10
لینک به دیدگاه

امشــــــــــب بد ضایع شدما - بد..:ws28::ws28: - برگشتم اگر تاپیک تبریک تولد تو همون تالاری که این همه براش خودمو کشتم دیدم ازشون تشکر کنم... خدا شاهده خوب ضایع شدم.. :ws3:

 

هرسال منتظر این اتفاق بودم.. فاصله ای که برای اهداف بلند مدت از اینجا گرفتم - بهم نشون داد که کم کم نبودت عادی میشه ، ولی اگر به خوبی ازت یاد بشه خوشحالم (حتی اگر یک لحظه در سال باشه و از خاطر هر نفرتون رد بشم ) وامیدوارم همیشه همینطور باشه ، در هر مرحله از زندگیم ....

 

 

هنوزم تک تکتون برام عزیز هستین .. ممنونم ..:bunnyear:

  • Like 7
لینک به دیدگاه

واسه شناختن خيليا همه ميدونن يا بايد تو سختي بسنجيشون يا تو شاديات يا تو غمات.....

 

باز اين دست،دست به قلم شد.

 

واسه بعضي رفيقا بايد يكاري كرد...يكاري كه ته دلشون گرم باشه كه يكي دارن...هميشه كنارشونه.

 

من يه رفيقايي دارم اينجا كه يروز نوبل ميگيرن.رفيقايي كه يه روز يه جا مي ايستن كه نوبل بگيرن،خيلي كمن،من دارم چنتا درجه يكش رو دارم.

 

اين رفيقا رو بايد قاب كرد زد به ديواري هر صبح اسمش وِرد زبونت بشه.خودش ته دلت خونشون باشه.

 

اين رفيقا كٓمن.كم بودنشون باارزششون ميكنه،كم بودنشون باعث ميشه با روحت بازي كنن.

 

اين رفيقا كه دٓم به ديقه حالت براشون مهمه و ميپرسنت.

 

اين رفيقا كه اول و آخر هر مشكل اسمشون مياد تو ذهنت كه بهشون بگي و كمكت كنن.

 

رفيقايي كه يهو زنگ ميزنن.يهو پيام ميدن،اينا كمن.خيلي كمتر از اون چيزي كه الان تو ذهنت داري دنبالشون ميگردي ببيني كي يهو زنگ ميزنه بهت كي يهو پيامك ميده رفيق به يادتم....داري از اين رفيقا؟

 

رفيقي كه نوبل ميگيره يني رفاقت تمام و كمالِ.

 

رفيق جان تمام و كمال باش نوبل در انتظارته.

 

آخ از اين رفيقا كه تولدت فراموش نميكنن.آخ كه يه تبريك فراتر از خوشحال كردنش ذوق مرگ ميكنه.

 

رفيقي كه تولدت تبريك نگفت،بزارش كنار.زود تر كه نكنه جاي كسي تنگ كنه.

 

٩٥/١٠/١٩

٠١:٥٧

عطيه.

  • Like 6
لینک به دیدگاه

تا 21-20سالگی دنبال این بودم که چی دوس دارم و تو چه چیزایی استعداد دارم.از دوره دبیرستان فهمیدم که به رشته مکانیک علاقه دارم اما بعد منصرف شدم.

فلسفه و روانشناسی رو دوس داشتم و دارم و گستردگی معماری باعث شد تو بعد روانشناسی مطالعه مو خیلی بیشتر کنم.خیلی وقتا فک میکنم اگه عقب برمیگشتم شاید فلسفه میخوندم شاید روانشناسی حتی تصمیم گرفتم یه ارشد دیگه هم بگیرم.:ws37:

اما یه چیزی تو عمق وجودم همییشه بود..یه حس ناشناخته که کم کم فهمیدم فراتر از علاقه اس میتونه به مرز جنون برسه.:5c6ipag2mnshmsf5ju3

و اون چیزی نبود جز آسمون دوس دارم ساعتها بشینم و به جزییاتش دقت کنم مطلب جدید بود بخونم و یه چیزایی دَرِش هست که اصلا با چندبار خوندن هم نمیفهمم چی میگه اما تلاشمو میکنم بفهممشون فرمولای سخت...یادمه بچگیام ساعتها تو حیاط دراز میکشیدم و محو اسمون میشدم یه بار مامان بزرگم گفت ماه میکشتت سمت خودش بهش زیاد نگاه نکن حتی به جهت اون عاشق پرواز هم شدم دوس دارم همه ی پرواز هارو تجربه کنم:ws37:.

 

تک بعدی بودن و هیچ وقت دوست نداشتم.

 

یک سوم عمرم گذشت میترسم همه ی چیزایی رو که میخوام فرصت نکنم تجربه کنم... حالا حال استاد سنگ تراشم رو میفهمم که چی میگفت.کاش عمر از پیری به کودکی میرفت.:5c6ipag2mnshmsf5ju3

بدیش اینه که هیشکی نمیفهمه چی میگی.

  • Like 11
لینک به دیدگاه

حکایت "حالی به حال" بودن و "دَم دَمی" بودن...

 

حکایت اون ادمه که تو یک روز :

 

صبحش با آهنگ "خال تور"ی که یکجا می شنوه هم خوانی میکنه و به جُنبش می آد!...dancegirl2.gifمی گه مرگ بر روشن فکری!:ws25:

 

همون ظهرش می ره یک جا....سمفونی شماره 9 بتهوون رو گوش می ده و میگه مرگ بر مردم خال تور پسند!:ws43:

غروبش پیش رُفقا رو بیتِ(bit) زِد بازی رَپ می کنه...می گه مرگ بر زاخارا! (منظور زاخار عامه پسند و زاخار روشن فکر!)music.gif

 

شبش هدفون رو می زاره تو گوش و سلکشن داریوش گوش می ده و باهاش زمزمه میکنه:sleep1.gif

 

آهای مردم دنیا

آهای مردم دنیا

گله دارم گله دارم

من از عالم و آدم گله دارم

آهای مردم دنیا

گله دارم گله دارم

من از دست خدا هم گله دارم گله دارم

 

.

.

.

بله در آخر از همه عالم گله داره...:icon_redface:

پ.ن:لذت بردن از همه ی اینا با هم اصلا اشکال نداره...دیگه مرگ باد و مُرده باد آخر هر کدومشون چی می گه؟!:icon_redface:

 

 

 

 

 

 

  • Like 9
لینک به دیدگاه

شب سیاه دیگه ای در تاریخ پرفراز و نشیب ایران شبی که فردا امیرکبیر به قتل میرسه و شبی که آخرین روزنه امید ایران بسته شد

  • Like 8
لینک به دیدگاه
واسه شناختن خيليا همه ميدونن يا بايد تو سختي بسنجيشون يا تو شاديات يا تو غمات.....

 

باز اين دست،دست به قلم شد.

 

واسه بعضي رفيقا بايد يكاري كرد...يكاري كه ته دلشون گرم باشه كه يكي دارن...هميشه كنارشونه.

 

من يه رفيقايي دارم اينجا كه يروز نوبل ميگيرن.رفيقايي كه يه روز يه جا مي ايستن كه نوبل بگيرن،خيلي كمن،من دارم چنتا درجه يكش رو دارم.

 

اين رفيقا رو بايد قاب كرد زد به ديواري هر صبح اسمش وِرد زبونت بشه.خودش ته دلت خونشون باشه.

 

اين رفيقا كٓمن.كم بودنشون باارزششون ميكنه،كم بودنشون باعث ميشه با روحت بازي كنن.

 

اين رفيقا كه دٓم به ديقه حالت براشون مهمه و ميپرسنت.

 

اين رفيقا كه اول و آخر هر مشكل اسمشون مياد تو ذهنت كه بهشون بگي و كمكت كنن.

 

رفيقايي كه يهو زنگ ميزنن.يهو پيام ميدن،اينا كمن.خيلي كمتر از اون چيزي كه الان تو ذهنت داري دنبالشون ميگردي ببيني كي يهو زنگ ميزنه بهت كي يهو پيامك ميده رفيق به يادتم....داري از اين رفيقا؟

 

رفيقي كه نوبل ميگيره يني رفاقت تمام و كمالِ.

 

رفيق جان تمام و كمال باش نوبل در انتظارته.

 

آخ از اين رفيقا كه تولدت فراموش نميكنن.آخ كه يه تبريك فراتر از خوشحال كردنش ذوق مرگ ميكنه.

 

رفيقي كه تولدت تبريك نگفت،بزارش كنار.زود تر كه نكنه جاي كسي تنگ كنه.

 

٩٥/١٠/١٩

٠١:٥٧

عطيه.

 

با تاريخ زدن من انگار خيليا اشتباه متوجه شدن.

 

تولد من ١٨بود ديروز.

منم بامداد اين نوشته رو نوشتم بعد از ساعت ١٢ كه تاريخ ١٩شده بود.

 

درهرصورت معذرت:icon_gol:

  • Like 8
لینک به دیدگاه

منو جناب LDAP و يه صب خيلي خيلي خاص

از ساعت سه بيدارم و الان ٤:٢٠ بامداد بيست ديماه

دوخط كتاب ميخونم سرمو بلند كرده با خودم ميگم :

واقعا رفسنجاني رففففففت؟!!!!!!:w58::w58::w58::w58::w58::w58::w58::w58::w58::w58::w58::w58::w58::w58:

 

:w58:

  • Like 8
لینک به دیدگاه

به گمانم سخت‌ترین شکنجه برای یک انسان زندگی در میان مردمانی است که نمی‌فهمند.

 

این روزها اطرافم پر شده از کسانی که نمی‌فهمند یا شاید هم من اونهارو نمی‌فهمم، در بین دو طیف از آدم‌ها گیر کردم که راه هر دو، کشور رو تبدیل به تنور آتش خواهد کرد.

 

  • Like 7
لینک به دیدگاه

متحجرین دو نوع هستن نوع اول کسایی که هیچوقت در طول زندگی تغییر نکردن و نوع دوم کسایی که قبول نمیکنن انسان قابل تغییره.

  • Like 6
لینک به دیدگاه

بهش میگم : کارت چه طوره؟

میگه: درس؟ درس هم ای....

میگم: کار!

میگه: کار؟ ....

چشمای من :w58:

کار... آهان کار... ای.... خب خدافظ دیگه ما بریم!

 

یعنی مردم چه فکری در مورد بقیه می کنن؟ خووووب بلدن خودشون رو بزنن به اون راه! ولی تا ته و توی زندگی بقیه رو در نیارن و تمام کشو های خونمون رو نگردن و سین جین نکنن, ول نمی کنن. بعد که من بهش میگم کارش چه طوره میگه منظورت درسه؟! یعنی واقعاً که :w02::icon_razz::vahidrk:

  • Like 6
لینک به دیدگاه

خمینی چه جمله درستی گفت: انقلاب زنده است تا هاشمی زنده است

شاید حس و حال واقعی خیلی از ماها اینه که انقلاب مُرد

  • Like 7
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...