رفتن به مطلب

.:. گاه نوشـــــته های نواندیشـــــانی ها .:.


ارسال های توصیه شده

تا حالا تو عمرا اینهه تحت فشار نبودم ببخشید بچه ها

بدجوری داره امتحانم میکنه خیلی سخت خیلی

مرسی از دلای پاکتون ...

ممنون:icon_gol:

  • Like 11
لینک به دیدگاه

کلا در این روزا همینو کم داشتم که پام پیچ بخوره نتونم راه برم.. البته ما راه میریم.. معنی نداره

چندماهی داریم یه استرسی رو به یدک میکشیم و به این فکر میکنیم که اخرش چی میشه چون میخوایم اخرش خوش باشه استرسمون زیاد شده.. و به نه هش فکر نمیکنیم میترسیم..

خدایا اره و بله بشه لطفا..

بعضی اوقات به این فکر میکنم خدایا من انصافا چیزه زیادی ازت خواستم.. بده دیگه خببببب

  • Like 7
لینک به دیدگاه

اونایی تو پیری میگن ، جوونی کجایی که یادت بخیر که احساسات جوونیشون شور زندگیشونو میگیره و نمیتونن از جوونیشون لذت کافی ببرند.زندگی با احساس تلف کردن عمره.باید با صبوری و منطق زندگی کرد.

  • Like 6
لینک به دیدگاه

هر چه بیشتر بخوای برا این مردم فداکاری کنی و از عاطفه ات مایه بذاری، بجای اینکه قدردانی کنن ، تو دلشون بهت میخندن و شایدم بگن یه چیزی کم داره و یا بگن یه تخته ش کمه.پس بقول اون مثل ترکی ، آیا او قدر باخما کی گلسون دوشسون آیاغیوا.( به ماه تا اونجا بی محلی کن که بیاد به پات بیفته)

  • Like 6
لینک به دیدگاه

همیشه دو چیز تسلای من بود ، شاید بشه اسمش رو گذاشت شعار من

 

" جنگ جنگ تا پیروزی "

و

" این نیز بگذرد"

 

پیشنهاد میکنم شمام امتحان کنید :ws37:

  • Like 8
لینک به دیدگاه

بدم میاد از چشمی و نگاهی که حریم نداشته باشه حد و مرز نداشته باشه

از ادمهای بی حد و مرز باید ترسید ترس نه به این معنا که بلرزی نه بلکه بدانی بی شرط و بی قید فکر میکنن فکرشون ترسناکه

چشم دریچه ی روح آدمیست بیان میکنه انچه تو وجودت هست بدون اینکه بخوای بیان بشه

 

سخته کسی بفهمه چی میگم اما چشمای بابام الگوی نگاه منه:icon_redface:

  • Like 9
لینک به دیدگاه

امروز میتونست روز خوبی باشه ولی نبود....

ختم شدن به خراب شدن ماشین..

واخرش گریه کردن من در اوج..

امروز یکی از بیمارام خیلی ناراحت بود از بی عدالتی خدا.. کلی حرف زدم ارومش کردم.. امروز وقتی ماشین خراب شد افتادم به دردودل گفتم خدا انصافت کجاست.. انقدر پول خرج کردم خسته شدم.. به خدا دیگه ندارم بیا دیگه بکن...:banel_smiley_4:

سرماخوردگی هم باز شروع شد.. از شب یلدا سرماخوردم... خسته شدم.. سرماخوردگی هم خوشش اومده تو بدن مامونده نمیره بیرون تو روحش...:w000:

  • Like 9
لینک به دیدگاه

بعضی غمها را نمی شود حل کرد در پیاله ی آش شله قلمکار زندگی.

بین رنجهای فراموش شده و خودسازی و التیام و جارى شدن، برای تو هم شاید باشند هنوز، زخم های تا ابد ماندنى...

اینجور غمهایت را هول بده به مرزهای خارجى قلبت :) گرچه آن گوشه و کنار جمع می شوند و ارتشی عظیم روزهایى به تو هجوم می آورند اما نترس. ببار. غمگین شو. دیوانه شو...

با آنها نجنگ. با این سیل وحشى نجنگ. با خودت بگو چند روزی بلواست و بعد می روند پی کارشان.

خواهی دید که بعد از سیلاب اشک و بادهای سرد تنسوز، طوفان بالاخره تمام می شود؛

و در صبحی پسین به رنگین کمان آرامش می رسی

ارزش آدمها به همین است دیگر... :)

معنای ایستاده مردن را در همین زندگی باید یاد بگیریم.

حقیقت خودت را دوست داشته باش. برای آنچه درست می پنداری و باورش داری بایست... راهی که جایی پشت سر، تو را از تو گرفت؛ و غم را به تو داد، اشتباه بوده! برنگرد... به راهت ادامه بده، حتی تنها، حتی خسته، حتی سینه خیز!

سخت است اما تمام ارزش تو به تحمل سختی راهی ست که مى روی.

گاهی خسته شو، اما اما اما برنگرد.

آنقدر با دردهایت کنار بیا تا کم کم کنار بروند :) معجزه است... معجزه ای که در آن خود پیامبر خویشی...

:icon_gol:

  • Like 9
لینک به دیدگاه

امروز دوست عزیز خواست ما رو مهمون کنه...

 

مارو برد یک جای تمیز و شیک....

 

فک کردم الان باید تو منو دنبال شنیسل با سس قارچ!!! بگردم...بعد دیدم اونجا به صورت شیک کله پزی هست!...

 

بلی من مهمون به یک دست کله پاچه با بناگوش و چشم و زبون اِشانتیون شده بودم!

 

که من فقط در طول زمانی که دوستان با هیجان در حال خوردن بودن تو فکر بودم و آخر این ایهام بازیِ واژه ای رو در دو سطر پایین رو دستمال کاغذی روی میز نوشتم و گذاشتم تو جیبم...

.

.

.

کله پاچه بار گذاشته اند از مغز من و تو...

 

می خورند و به روی مبارک هم نمی آورند که پشت گوش ما: مخملی هست ولی نه از آن جنس!

.

.

.

در آخر که گشنه پاشدم..دوستان گفتن لیاقت نداری!..من تازه فهمیدم که خوردن کله پاچه لیاقت می خواد که من نداشتم(شکلک مو افشان با نیش باز)

 

الان یک نیمرو خوردم...

 

محصول مرغ انگار بیشتر به من می سازه....:icon_gol::icon_redface:

  • Like 9
لینک به دیدگاه

انیشتین می گوید: اگر برای حل مسئله ای که جانم در گرو حل آن باشد، یک ساعت وقت داشته باشم، 55 دقیقه اول را صرف تعیین پرسش های صحیح می کنم چون اگر پرسش صحیح را بدانم، مسئله در کمتر از 5 دقیقه حل می شود

  • Like 6
لینک به دیدگاه

ﺍﺯ ﭘﯿﮑﺎﻥ ۵۷ ﮐﻪ ﯾﮏ ﭘﺴﺮ 5 ﺳﺎﻟﻪ

 

 

ﮐﻨﺎﺭ ﺭﺍﻧﻨﺪﻩ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﻭ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯽ ﮐﻨﻪ

 

 

ﻧﺒﺎﯾﺪ ﺳﺒــﻘﺖ ﮔﺮﻓﺖ ,

 

 

ﻣﺎﺷﯿﻦِ ﺑﺎﺑﺎﯼ ﺍﻭﻥ ﺍﺯ ﻫﻤﻪ

 

 

ﻣﺎﺷﯿﻨﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺗﻨﺪﺗﺮ ﻣﯿﺮﻩ ...:4564:

  • Like 9
لینک به دیدگاه

خدایا شکرت واسه همه مهربونیات …

ممنونم که انقد هوامو داری

خدایا همه انرژی های مثبت دنیا رو بسمت من بفرست

من دارم تغییر میکنم …!!!!

و همه توکلم بتو هست

  • Like 9
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...