Tamana73 28835 ارسال شده در 20 اسفند، 2015 دیگه حسابش از دستم در رفته.... فقط تنها چیزی که با تمام حسم میتونم بنویسم....از ته دلم.... سامیار حق داشتی بری... تا امروز که 4ماه و 18روز که رفتی از روز دلم میخواست باشی اینجا...برگردی... ولی الان...میگم... سامیار با تمام وجودم میگم....برنگرد...هیچوقت... اینجا عوض نمیشه... همونجوره هنوز.... همونجور که تورو انداخت بیرون... سامیار اینجا جهان سومیه که همیشه میگفتی... هرجا هستی شاد باش...با اون دل مهربونت...مهربانم.... عطیطی تو....هنوز عطیطی مونده. نهایت تلاشم کردم نه بغض کنم نه گریه....مرد بزرگ انجمن.... 94/9/28 00:30 13
آریودخت 43941 ارسال شده در 21 اسفند، 2015 خسته ام، همچو یتیمی که از او فرفرهای بستانند و به او فحش پدر هم بدهند... 15
Mahnaazz 13133 ارسال شده در 21 اسفند، 2015 یلدای نواندیشانی ها مبارک.....عمرتون 100 شب یلداااااااااااا......:hapydancsmil::hapydancsmil: 14
masi eng 47044 ارسال شده در 21 اسفند، 2015 کیک تولدم متلاشی شد توسط یک عدد موز که از ظرف میوه سقوط کرد رو کیکم.. و در حین عکس گرفتن گروهی با فامیلای عزیزم.. یه ریزه میزه جیگر طلا عشق خاله.. که همه درحال عکس گرفتن بودن .. مثل موشا درحال خوردن یواشکی کیک بود.. و در اخر بریدن کیک در وسط جمعیت فامیل که مشغول عکس بودن.. کلی خندیدیم.. تولد متفاوتی بود با کیک متفاوت.. و شبی متفاوت.. 9
Lean 56968 ارسال شده در 22 اسفند، 2015 اگه منم اعتماد بنفس بعضی از این ثبت نام کننده های انتخابات مجلس رو داشتم الان دبیرکل سازمان ملل بودم 11
Lean 56968 ارسال شده در 22 اسفند، 2015 امروز به این نتیجه رسیدم ما دهه شصتی ها عجب بچه های باهوش و سیاه بختی بودیم 9
Lean 56968 ارسال شده در 22 اسفند، 2015 رسم چله بردن به خونه عروس یکی از رسوم بسیار زیبا، دوست داشتنی ، خاله زنکی، چندش آور و مزخرف ما ایرانی هاست ، یک روز بعد از یوم الله شب چله بر روح پرفتوح بنیانگذار این رسم صلوات خاصه عنایت می کنیم ، بیش باد. 8
shahdokht.parsa 50877 ارسال شده در 22 اسفند، 2015 اولین حقوق بعد از 6 سال میتونه لذت بخش باشه یا نه نمیدونم 8
آریودخت 43941 ارسال شده در 22 اسفند، 2015 درونم حس تغییر و تحول دارم . امیدوارم حسم درست باشه و این تغییرات تداوم داشته باشه . وقتی به چیزی که دوست داری تبدیل بشی حس خوبی بهت دست میده . خوشحالم هنوزم انسانهایی هستن که به همدیگه کمک میکنن . 8
آرتاش 33340 ارسال شده در 22 اسفند، 2015 سقفش پایینه...پایین که باشه میزان رضایتت محدود میشه...زندگیت محدود میشه....حصار دورت محدود میشه.... سقف آرزوهاتو میگم...زیادی کمش نکن بذار یکم اوج بگیره....خدا نمیگذره از کسانی که محدود بودنو یادت بدن خودت باید نگذری ...... 10
eng.l.s 5684 ارسال شده در 22 اسفند، 2015 چه حس بدیه هدفت ، تلاشت ،ارزوهات از بین بره اونم به خاطر شرایط جامعه !! دیروز تجربه ش کردم ولی انگار زود قضاوت کردم !! باز باید صبر کنم ! هنوز همش به باد نرفته امیدوارم کسی هیچ وقت به بن بست نخوره !! 7
Sepideh.mt 17530 ارسال شده در 22 اسفند، 2015 آدما سه دسته ان 1. اونایی که سیزده فروردین، همون سیزده هستن کز همه عالم به درن 2. اونایی که از اول پاییز نمیدونن با بدن لخت خیابان و غم انگیز ترین حالت تهران چه کنن 3. اونایی که اول دی ماه زنی تنها هستن در آستانه فصلی سرد :) 9
آریودخت 43941 ارسال شده در 23 اسفند، 2015 کشورم جایی هست که با پول میشه هر کاری کرد ، حتی اکثر ادمها رو خرید ، میشه مشکلات از هر نوعی رو حل کرد ، بوجود اوردن بهترین امکانات زندگی ، پرداختن به تفریحات ، گرفتن مدرک ، رفتن سرکار ، حتی علاج بیماریهای لاعلاج جالبه بعضی ادمهای کشورم دزدی میکنند تا کسی رو از براورده شدن این خواسته ها محروم کنن و خودشون به خواسته هاشون برسن ، بعضی آدمهای کشورم چقدر پست هستن. 6
Lean 56968 ارسال شده در 23 اسفند، 2015 ایران تنها کشوریه تو دنیا شرط داشتن بعضی از پست ها و سمت ها یک بیماری به شدت خطرناکه بیماری هاری 4
sama-sh 6913 ارسال شده در 23 اسفند، 2015 فقط با توکل بخداست که آروم میشم دارم خودمو با درس خفه میکنم که تحملش برام راحتتر بشه 4
آریودخت 43941 ارسال شده در 23 اسفند، 2015 همیشه سکوت نشانه تایید حرف طرف مقابل نیست گاهی نشانه ی قطع امید از سطح شعور اوست 6
shahdokht.parsa 50877 ارسال شده در 23 اسفند، 2015 من هروقت کاری و به امید خدا واگذار کردم یه چیزی بین 3 ماه تا 10 یا 30 سال طول کشیده تا انجام بشه . یعنی در حدی که دیگه هیچ واکنشی نسبت به اون مسئله نداشتم که انجام بدهم. حالا هم به امید خدا منتظر تشکیل یه کلاسی هستم فعلا رفته تو ماه پنجم و شروع اول این هفته اش هم شده دوماه !!! حالا خوبه باز ما مال دوره نت دایل آپ هستیم تمرین بردباری و صبر کردیم. 8
fakur1 10128 ارسال شده در 23 اسفند، 2015 خدا را شکر میگویم که هیچگاه عاشق نشدم تا بجای دیدن واقعیت زندگی خودم , مدام چرت ببافم و آویزان یکی دیگه بشم. مثل سرو تنها و ماندگار زندگی میکنم. سبز سبز. 3
masi eng 47044 ارسال شده در 23 اسفند، 2015 دیروز بخاطر یه تجویز دکتر داشتم میمردم.. سرماخوردگی ..رفتم دکتر تب بالا تجویز سرم و چندتا امپول و پنی سیلین.. همه در یک پکیج داخل سرم.. عرض چندثانیه تشنج.. تپش قلب بالا.. درحد خفگی.. نمیدونم چه جوری صدامو شنیدن.. گفتم دارم میمیرم که هم تختی بغلیم بجای من داد زد.. که دکتر و پرستار ریختن سرم.. فشارم بالارفته بود.. و سرعت زیاد سرم با پنی سیلین.. که سرم رو کشیدن.. حالم یه مقدار بهتر شد.. که به دوستم گفتم بریم دیر شده گفت خوبی.. گفتم اره خوبم.. که بلند شدم بریم از در درمانگاه حارج نشده.. بیهوش شدم.. بخاطر افت فشار در یک روز یک ساعت هم فشارم بالارفت هم پایین. تشخیص انفولانزا مشکوک به انفولانزای خوکی.. تازه فهمیدم چرا این انفولانزایی ها مردن.. بخاطر این اشتباه دکتر ... واقعا دکترای الان ما چرا انقدر سوادشون افتضاست.. انقدر راحت موش ازمایشگاه گیر اوردن.. سر یه سرماخوردگی داشتیم میمردیم. 7
ارسال های توصیه شده