رفتن به مطلب

.:. گاه نوشـــــته های نواندیشـــــانی ها .:.


ارسال های توصیه شده

هی!رفیق دهه پنجاه و شصتی!

میدونم تو جوونی, پیرشدی!!!

میدونم آهنگ یویو بازی کردنت, آژیر قرمز بود!

میدونم واسه دوچرخه و آتاری, معدل ۲۰ آوردی و هرگز برات نخریدن…!

میدونم کلاسای درست با نیمکتای سه نفره بود و تخته سیاه و گچای رنگی...

میدونم واسه شانسی خریدن و هفت سنگ بازی کردن تو کوچه, چقدر دعوات کردن…!

میدونم اسکناسای ۲۰ تومنی و ۱۰ تومنی رو مینداختی تو قلک که پولاتو جمع کنی…!

میدونم تابستونا بستنی کیم دوقلو میخریدی و با دوستت نصف میکردی …!

میدونم بایه مداد سیاه, عکس یه سکه ۵ریالی رو کپی میکردی رو کاغذ, واسه سرگرمی...

میدونم دفتر خاطراتت, سر کلاس, زیر میزا میچرخیدو همکلاسیات توش خاطره مینوشتن...

حالا………

باید همکلام نسل جاستین بیبر بشی!!!!

کسایی که شلوارشونو تا نصفه میکشن بالا و افتخار میکنن! سخته برات میدونم …

سخته فهمیدن کلمه عجیجم و عجقم!!!

سخته حفظ کردن آهنگای سلنا و جنیفر…

ببین منو!!! سرتو بگیر بالاو افسوس نخور!!!

درعوض همه ی اینا, تو , یه مرد, یا زن واقعی بار اومدی!!!!

به افتخار همه ی دهه پنجاه و شصتیا.......

  • Like 3
لینک به دیدگاه

⇦بہ قوڸ بهروزوثوقے⇨

لات بودیم ولے عشق لات نبودیم★

گرگ بودیم ولے بے صفت نبودیم☆

نامردبودیم ولے مردانگے مے فهمیدیم★

نارفیق بودیم ولے هواے رفیقموڹ روداشتیم☆ ،ترسوبودیم ولے فقط ترس ازخدا★

ناشی بودیم ولے لاشے نبودیم☆

مست بودیم ولے پست نبودیم★

فقیربودیم ولے پوڸ پرست نبودیم☆

بے دیڹ بودیم ولے خدا داشتیم★

سگ نبودیم ولے وفاداشتیم☆

⇦بہ سلامتے هر چے مرده .!♡♥

  • Like 3
لینک به دیدگاه

میگن شب اول قبر خدا میپرسه :

 

وقتی همسایه ات گرسنه بود تو کجا بودی!؟

 

وقتی دوستت کفش نداشت تو کجا بودی و خلاصه از این سوالا.....

 

ولى من

 

میخوام سرمو بندازم پایینو با خجالت بگم؛

 

خدا جونم، خودت کجا بودی!؟

 

بهش بگم وقتی کمر این همه جوون زیر این مشکلات خم شد تو کجا بودی!؟

 

وقتی هزار تا دختر به خاطر گشنگی و مریضیه خانوادشون فاحشه شدن تو کجا بودی!؟

 

اونروزی که با زندگی و آیندمون بازی کردن کجا بودی؟!

وقتی خیانت عشقمو دیدم زجه میزدم تو کجا بودی؟!

وقتی شبا بابام از خستگی نا نداشت تو کجا بودی؟!

 

وقتی حاجیات مکه و کربلا رو بارها و بارها زیارت و سیاحت می کردن ولی کودکان زیادی از گرسنگی جان میدادن کجا بودی؟!

 

خدایا ..

 

توی این دنیا خیلی عذاب کشیدیم

 

شب اول قبرمون به حرمت این همه عذابی که کشیدیم و هیچی نگفتیم..

 

خواهشاً سکوت کن..

 

مثل روزایی که باید توی دهن خیلیا میزدی اما سکوت کردی...

  • Like 6
لینک به دیدگاه

ديدين بعضي وقتا آدم بيخودي دلش ميخواد به زمين و زمان فحش بده؟؟!!

 

من الان تو اون موقعيتم!!

 

پاچه ميگيرم بدددددد..

 

:icon_razz:

  • Like 12
لینک به دیدگاه

زور آزمایی سختی هست میترسم برا مبارزه قدرتشو نداشته باشم........

چقدر سخت میگذره بعضی روزا....تاوان اشتباه آدمای دیگه رو باید بدم ......

بازیه طاقت فرساییِ..

  • Like 7
لینک به دیدگاه

گاهی وقتها صبرم تمام میشه ونمیدونم چه باید کرد اما باز هم کسی نمیفهمه صبرم تمام شده

دلم یک تنهایی می خواد به ان ازه خودم

آدمای زیادی اومدن توی زندگی من اما توی تنهایی من یک نفر بود ....

خدایا بگو دنیا وایسه منم پیاده میشم

  • Like 7
لینک به دیدگاه

برا خودم و دانش خودم متاسفم شدم امشب.

البته همیشه میشنویم ک تو سختی ها ادم ستاره میشه و این حرفا

 

اما امشب ک یکی داشت برام صحبت میکرد ک چطور فول پروفسور شده تو 50 سالگی.

داستان انقلاب فرهنگی و مشکلات اجتماعی و غیره ...

داستان مطالعه با چراغ موشی و نور مهتاب و کار تابستونی و تلاش و تلاش تلاش ...

 

برای خودم متاسفم شدم ک گاهی خوابم یک ساعت کم می شه میگم نه، چقد ادم ب خودش فشار بیاره اخه :banel_smiley_4:

با کمک این تکنولوژی "کامپیوتر" در صور مختلف، این همه منابع انرژی، جدا حس کردم من هیچ کاری نکردم تا الان جز اتلاف اکسیژن هوا !

 

خدا کنه این پست رو برا همیشه عمرم تو ذهنم بمونه تا کمتر وقت هدر بدم.

 

حس می کنم از درون ی چیزی جرقه زد امشب، امیدوارم جرقه اش تبیدل ب اتیش بشه و همیشه فروزان بمونه...

  • Like 15
لینک به دیدگاه

سارا ( همسر گرام) میگه تو این همه انرژی رو از کجا میاری حالا از دیدگاه خودم من به شدت ادم تنبلی هستم و روزی نیست که بخاطر این تنبلی خودم رو سرزنش نکنم از دیدگاه من آدم پرانرژی کسی نیست که اوقات کمتری رو بخوابه و یا در حال جنب و جوش باشه اگر این انرژی ارزش افزوده ای به دنبال نداشته باشه چه فرقی خواهد داشت با اینکه کل روز رو آدم بخوابه :hanghead:

  • Like 14
لینک به دیدگاه

یه چیزی رو اشتباه وارد کردم

وقتی طرف ازم پرسید

گفتم نه

اشتباه از فلا جا بود

 

الان موندم خب چرا نگفتم اره واردش نکرده بودم یادم رفته بود:ws38:مثلا چی ازم کم میشد:ws38:

  • Like 6
لینک به دیدگاه

تو یکی از این گروه های تلگرام عضو بودم بعد یکی از کاربراش یه ویدئویی رو منتشر کرد از اتاق عمل یه دختر فکر کنم ده ساله.

موضوع ویدئو هم حتماً خودتون میتونید حدس بزنید چی بود که برای این جماعت حرامزاده جذابیت داره. هم منتشر کننده هاش هم اون دستیار دکتر که داره فیلم میگیره تا تو این شبکه ها پخش کنه و لایک بگیره و چقدر تو خوبی خیلی شاخی و اینا رو بشنوه.

بعد عکس پروفایل اون شخص خودش بود با فکر کنم دخترش. یه دختر کوچولو تو بغلش. به نشانه ابراز علاقه اش به دخترش با هم عکس گذاشته بود.

آخه یه چیزایی دیگه باید برات مهم باشه دیگه.

پس خط قرمزت کجاست تو زندگیت؟

لذت دیگه تا کجا؟ از چی؟

معصوم تر از یه دختر بچه که بیهوش در حال جراحیه اگر سراغ داری به من نشون بده.

از اون هم به عنوان سوژه ات استفاده میکنی؟ فیلم میگیری پخش میکنی؟

روت میشه تو چشم دخترت نگاه کنی؟

نمیدونم

من واقعاً نمیدونم چی باید گفت

یعنی یه اتفاق این مدلی کافیه تا چندسال تصویر منفیش تو ذهنم بمونه

تو نه شرف داری نه انسانیت داری نه وجدان داری نه هیچ چیز دیگه تو غیرت هم نداری تو بی همه چیز ترینی که فیلم میگری و تویی که هی بازنشرش میکنی

  • Like 15
لینک به دیدگاه

نه اول مهر...

 

نه اول پاییز...

 

نه سرماخوردگی های کم تو پاییز...

 

نه بارون...

 

نه سوز کم تو پاییز...

 

نه حس حال صبح ساعت 7پاییز...

 

اره "نه"هیچکدوم از اینا رو دوست ندارم...وقتی از اول زندگیم هرچی خاطره بد بود یادم میاد تو پاییز لعنتی بود برام...

 

اره کاش 70ی نبودم...وقتی خودم دید گفت 60میخوری با این کارات ولی با کلی خجالت فقط بخاطره هم جنسایی که آبروی مارم بردن...

 

پاییز با اومدن هر ثانیه جلو تر تو شهریورمن دارم خفه میشم از این بغض....

 

من متنفرم ...

 

:hanghead:

  • Like 6
لینک به دیدگاه

این روزها با کسانی مواجه میشم که ناراحتن از، ازدست دادن ها، از دست دادن کسانی دوستشون داشتن یا فکر میکردن که دوستشون داشتن، کسانی که شاید لایق این دوست داشتن بودن شاید هم نبودن اما این مهم نیست، فکر میکنم این دوستان عزیزم به این توجه نمیکنند که دارند خودشون رو هم از دست میدند و این غم انگیزتر و ناراحت کننده تره که آدم بخاطر عدم آگاهی از ارزش وجودی خودش ، خودش رو هم از دست بده.

  • Like 15
لینک به دیدگاه

یک جمله معروفی هست از راسل که میگه "ترس از عشق ترس از زندگی است" من کاملا با این جمله مخالفم، عشق ازون مفاهیمی است که به تعداد آدم های روی زمین میشه تعریفش کرد و هیچ الگوریتم مشخصی قادر به توصیفش نیست، گاهی ترس از عشق زندگی رو برای ما به ارمغان میاره، گاهی این عشق میتونه یک زندگی رو نابود کنه که گاهی این زندگی، زندگی خود ماست، به نظر من گاهی بی پروایی در عشق خطرناک و مهلکه.

  • Like 15
لینک به دیدگاه
×
×
  • اضافه کردن...