پیرهاید 10193 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اسفند، ۱۳۹۱ دل و بکارت 12 اسفند 91 حامد سرلکی(هائد) دختری به پسری عشق داد ، بکارت رفت پسرک مومن به قانون زوج و فرد بود یک روز با کتی و یک روز با اشرف السادات دخترک مغلوب ِ پنج دست ِ تخت ِنرد بود دخترکه اوراق پاره داشت در آغوش خویش درگیر این بود که آیا وی فاحشست؟ غافل از اینکه هردو فعل دادن است اما میان دل و پرده یک متر فاصلست پسر خود زخمیِ یک چیز دیگریست انگار عهد کرده اند خود را به باد دهند نمیدانند هر دو برای تجسم وجود عشق باید ماشین زمان را قبل از قوم عاد برند دختر دیگر غمین نیست چند وقت گذشته است گویی به قانون زوج و فرد رسیده است یک شب با آبتین و یک شب با نعیم راز انتقام از عشق را اینگونه شنیده است هر دو بزرگتر شده اند ، جا افتاده اند! همسر و چند فرزند ِ برومند دارند گرچه خاطراتشان تلخ بود و ناگوار کنار چای تلخ چند حبه قند دارند میخواهند به فرزندان راه عشق آموزند ابر از آنچیز که دارد به زمین می بارد حال خود ببین در این نوسان سست چگونه این تسلسل بی امان ادامه دارد . . . . . 20 لینک به دیدگاه
Ala Agrin 14476 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اسفند، ۱۳۹۱ همینکه میدانم در بدترین شرایط و با همه گرفتاریهایت لحظه ای از یادم غافل نیستی خستگی ها و دلتنگیهام برطرف میشه تو بهترین اتفاق زندگیم بودی و هستی برایت جان اگر دهم رواست...... 17 لینک به دیدگاه
sahar 91 9480 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 اسفند، ۱۳۹۱ هر سال این موقع ها را دوست دارم ...این عجله ها...هول و ولا داشتن ها...بدو بدو ها...سبزه ها و تخم مرغ رنگی ها قدم زدن در بازار قدیمی شهرمان و تماشای جنب و جوش مردم...ماهی های قرمز کوچک در تنگ ها و اصرار کودکانه بر خرید آنها مردمی که هر چقدر هم مشکلات داشته باشند برای خوشحالی دل فرزندان دلبندشان این موقع ها مشغول خریدن ...حتی شده از خواسته های خودشان بگذرند تا نبینیشان متوجه نمیشوی چه میگویم...تا از نزدیک احساسشان را درک نکنی نمی توانی شریک شادیشان شوی این سنت ماست...شاد بودن در این روزها و تلاش برای شادی دیگران ...حتی اگر تمام دنیا بگویند نمیتوانید خوشی کنید 14 لینک به دیدگاه
سـارا 20071 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 اسفند، ۱۳۹۱ چه دلم گرفت یهو... خوب شد این روزا سرمو با کارهای مختلف گرم کردم وگرنه چقدر تحمل این شرایط برام سخت می شد... 15 لینک به دیدگاه
*mini* 37778 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 اسفند، ۱۳۹۱ یکی به شدت داره روو مخم پیاده روی میکنه اونم با کفشای میخ دار 11 لینک به دیدگاه
poor!a 15130 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 اسفند، ۱۳۹۱ پارسال کلا یه جور دیگه بود دم دمای عید امسال یه جور دیگس کلا مثلا سعید ؛ مثلا مادر خانومم ... وخیلی های دیگه بودن و الان نیستن! نمیدونم امسال قراره کیامون بمونیم کیامون نمونیم .. کلا از وقتی بابا شدم هر بار دخترم مریض میشه دلم میخواد جاش من هر بلایی سرم بیاد ولی اون هیچیش نشه .. کلا این دو روز که مریض شده دلم گرفته .. همش رفتم تو فکر کسایی که بودن و الان نیستن ! و اینکه من خودم تا کی کوپون دارم .. یاد بچه ها انجمنم بکنم خوبه .. ایشالله که میان یه روز امین ادر شیخ بهرام (حتی ! ) مورتا هیلدا شقایق و وحید ابولفظل ارخا هیملر رضا نسیمی علی keiser جاوید پرشین لند حمید صفا هوتن یوحنا الهام. ارتیمیس bpcom سیندرلا امین نپو و ... خیلیای دیگه که من الان به ذهنم نرسیده شاید .. یاد تاپیک هیلدام افتادم .. http://www.noandishaan.com/forums/thread82155-5.html الان احتمالا خیلیای دیگه هستن که جای یکی از پارسال تاحالا تو زندگیشون خالیه ...! یاد همگیشون بخیر ... ! کلا همگی ! 28 لینک به دیدگاه
*Reyhaneh* 3812 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 اسفند، ۱۳۹۱ عدو شود سبب خیر، اگر خدا خواهد... خدایا مچکرم. :w42: 10 لینک به دیدگاه
Mr. Specific 43573 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 اسفند، ۱۳۹۱ امروز الكي نشستيم كه فقط وقت تموم بشه و بريم خونه آخه وقتي كار نيست چرا بيايم سركار؟ 12 لینک به دیدگاه
*sepid* 9772 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 اسفند، ۱۳۹۱ در عرض نیم ساعت 80 نفر با هم خداحافظی کردن ... یهو دلم گرفت خیلی ... الان همه رفتن و من موندم تو این شرکت ... نمیدونم چرا نمیرم .... حس رفتنم نمیاد قراره 20 روز نبینیم همدیگه رو ... تو این 8 سال خیلی به هم عادت کردیم چقدر دلگیره جس تلخ خداحافظی 20 لینک به دیدگاه
behe 2545 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 اسفند، ۱۳۹۱ امروز حال و هوای خودم دلگیر بود با خوندن این کامنتا دلگیرتر شدم ... اشک تو چشام جمع شد ! خدایا چرا اینجوری شدم ؟؟؟ حوصله ی هیچ کاری رو ندارم ..... 15 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 اسفند، ۱۳۹۱ چند سالیست که هفت سینمان یک سین کم دارد سایه ی پدرم . این جمله خیلی ناراحتم کرد. 20 لینک به دیدگاه
...Neda... 2026 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 اسفند، ۱۳۹۱ خدا شونه هامونو فقط واسه اينکه کوله بار غم هامونو روش بذاريم نيافريده، آفريده تابعضي وقتها بندازيمشون بالا بگيم: بي خيال 14 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 اسفند، ۱۳۹۱ وقتي از بودن كسي بدمون مياد!چه جوري بايد بهش بفهمونيم؟؟!!! موجود گرامي من با تو كنار نميام!!!!دم پر من نباش!!! 18 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 اسفند، ۱۳۹۱ توو سال 91 مزاحم تلفني نداشتم كه به حول و قوه اللهي يكي برا سال 92 نصيبم شد! خدايا شكرت 12 لینک به دیدگاه
دل مانده 7714 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 اسفند، ۱۳۹۱ حال من خوب است اما تو باور نکن.... 10 لینک به دیدگاه
NYC 20977 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 اسفند، ۱۳۹۱ ینی بگم نمیتونم به عکس این بچه هه نگاه کنم باورتون میشه؟ دوست دارم با مخ برم تو مانیتور گازش بگیرم.:icon_pf (34): ینی فقط تا چشماشو میتونم ببینم پایین تر نمیتونم برم.:icon_pf (34): من از اینا میخوامممممممممممممم. 16 لینک به دیدگاه
.Apameh 25173 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 اسفند، ۱۳۹۱ معنی معرفت رو نمیدونستم که فهمیدم معنی نگرانی رو نمیدونستم که فهمیدم خدایا مرسی اگه اینجوره من نمیخوام کسی نگرانم باشه من نمیخوام کسی برام معرفت خرج کنه... 7 لینک به دیدگاه
blue berry 5809 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 اسفند، ۱۳۹۱ این آخر سالی یاد همه ی غصه هام افتادم! دلم برای همه دوستای مجازیم که الان دیگه نیستن تنگ شده! 10 لینک به دیدگاه
Mr. Specific 43573 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 اسفند، ۱۳۹۱ این روزای سخت که بگذره؛ میرم میزنم سرشونه خدا و میگم: حال کردی جنبه رو 15 لینک به دیدگاه
عمو سام 1166 اشتراک گذاری ارسال شده در 28 اسفند، ۱۳۹۱ الان که دارم این جمله رو مینویسم اشک تو چشمام جمع شده : خدایا شکرت که اینقدر ستار العیوبی، اینقدر آبروی آدمارو پیش خودت نگه میداری. اما همین آدما، چه راحت بر طبل رسوایی میکوبن، چه راحت پرده دری میکنند و چه راحت همه چیز رو به باد میدن. اگر ذره ای همت میکردیم و یک اپسیلون از صفات تورو در خودموون تقویت میکردیمم، این دنیا گلستان میشد. اما افسوس، خیلی غریبی رو زمین ... 8 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده