رفتن به مطلب

.:. گاه نوشـــــته های نواندیشـــــانی ها .:.


ارسال های توصیه شده

ارسال شده در

داشتن آبجی بزرگ مزایای زیادی داره :hanghead:

 

خدا ابجی بزرگا رو واسه همه حفظ کنه :icon_redface:

  • Like 14
ارسال شده در

امشب دل من هوس رطب کرده :hanghead:

  • Like 10
ارسال شده در

di uhnj fn nhvl ;i fvhl sli , nhvi ;l ;l .....

ترجمه

یه عادت بد دارم که برام سمه و داره منو از دور خارج میکنه میخوام بزارم کنار ولی شعورشو ندارم اقلا ارادشو ندارم

دعا کنین برام بزارم کنار ......:sigh:

انرژی منفی نمی دم ها دارم انرزی مثبت میگیرم ازتون

ببخشیدم به بزرگیتون همین......

  • Like 12
ارسال شده در

عجب روزهایی شده این روزهای اول سال همه درگیر مشکلات شدن:sigh:

  • Like 13
ارسال شده در

پیوست صحبت مهدی

 

سالی که نکوست از بهارش پیداست :sigh:

  • Like 12
ارسال شده در

امسال سال خوبیه انشالله امیدوارم برا همه باشه و پر شادی و لبخند و موفقیت و همه غیر لبخند نبینند در چهره همدیگه......

  • Like 11
ارسال شده در

پست مهدی و فاطمه======> لایــــک:sigh:

 

 

پ.ن : دلم داره برات میترکه... بمیره برات آبجیت:sigh:

  • Like 7
ارسال شده در

hlshg lh o,k,hn'd ps odgd o,fd nhvdl

:|

امسال ما خونوادگی حس خیلی خوبی داریم:hapydancsmil:

  • Like 9
ارسال شده در

فردا امتحان دارم

دریغ از یه کلمه اگ خونده باشم

بهار با خودش تنبلی میارهTAEL_SmileyCenter_Misc%20(305).gif

  • Like 13
ارسال شده در

کاش منو فریماه همشهری بودیم.دلم دوست واقعی میخواد:5c6ipag2mnshmsf5ju3هر چند فریماه با اینکه همش تو نت بوده از همه ی دوستام بیشتر دوسش دارم و محرم رازم بوده:aghosh:(البته فریماه دخترمه):ws3:

 

کپلی خودم:ws3:

  • Like 17
ارسال شده در

یعنی انسانی دوست داشتنی تر و عزیزتر و آرامش بخش تر از مادر وجود نداره

 

چند روزه این فکر مدام تو سرمه ک من همیشه تو هر لحظه ای ب یاد مادرم بودم.. وقتی میترسم و جیغ میزنم، وقتی چندسال پیش داشتم از کوه پرت میشدم پایین، وقت خوشی و ناراحتی، وقت مریضیم، وقت... همه و همه فقط مامانمو صدا زدم.. حتی نگفتم خدا، فقط گفتم مامان.. حضور خدا رو تو وجود مادرم طلب کردم.. چقدر دوست دارم مامانمو.. خدایا همه مامانا سالم و دلشاد باشن :icon_gol:

  • Like 18
ارسال شده در

آرزو میکنم تو همین سال 94 ..3تا از دوستای خوبم به خواسته شون برسن و طعم ناب خوشبختی رو که میخوان بچشن :w16:( مامان سحر گلم ...آریودخت عزیز و یه دختر کوچلوی خوشگل و ناز)به تعداد تار موهای سرم دعا میکنم:icon_redface:(حالا ایشالله کچل نباشم صلوات:ws3:)

  • Like 13
ارسال شده در

یکم حرف بزنم :icon_redface:

دلم خواست اینجا بگم :icon_redface:

یه مدته کم میام ، دوستام خیلی بهم لطف دارن پروف پیام میزارن ، داداش مهدی که بس گله واسم همیشه گل میزاره من اصلا نمیدونم جواب این محبت رو چطور بدمYAGHOT SEFID

. داداش سهند که بیادمه و با اینکه من دیر جواب محبتش رو میدم بازم حالمو میپرسه ، فرنوش عزیزم که یکی از بهترین دوستامه. آبجی زهرای مهربونم و خیلی از دوستای دیگم که اسم نبردم اما من شماره ی خیلی از اونها رو دارم و علاوه بر محبت اینجا با تماس تلفنی و ... هم جویای حال هم هستیم .

 

آبجی فریماه عزیزم ، به جرات میگم قسمتی از زندگی من ، اگه بگن عشق فقط داستانه اما من عشق رو در تو دیدم ، عاشقانه دوستت دارم . اگه همیشه از نداشتن ابجی دلم میگرفت اما نه تنها واسم ابجی بودی بلکه اونقد عاقل و فهمیده و مهربون بودی که واسه من بالاتر از ابجی محسوب میشدی و وقتی صحبت میکردیم دیگه نداشتن خواهر رو فراموش میکردم ، واسه من هم همدم بودی هم رازدار و ارامش زندگی.

 

اگه خواهر بزرگ نداشتم اما داداش بزرگتر داشتم ، داداش مهدی عزیزم (آقای رفسنجانی) اونقد واسم با ارزش و بزرگواری که بعنوان خواهر کوچیک بخاطر لطف زیادت دستاتو میبوسم .

من خوشبختم ، من با داشتن این آدمها خوشبختم .

 

از همه ی شما که این خوشبختی رو واسه من ساختین ممنونم . سپاسگزار همه هستم . :icon_redface::icon_gol:

  • Like 14
ارسال شده در

نمیدونم تاحالا شده موقع دعاکردن یادهون بره چی میخواستید بگید....؟

یااینکه ی دفعه حس کنید ذهنتون خالی....چی میخواستید...چی بگید..کدوم در اولویته...

ولی میدونم هرکسی یه حسی رو بخواد لمس کنه حتمن اون حس بهش داده میشه چه بهتر حس خوب و فکر درستی باشه..نه حس مردن و اگر فلان بیماری رو داشتی چی میشد....

امشب خیلی دلم گرفته اینکه کسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم و محرم دل غمگینم باشه..ولی ب ی دوست حرف دلمو زدم نمیدونم درست بود یانه..فقط میدونم نارتحتش کردم و شرمنده ام..الان فکرشو میکنم کاش اینکاررو نکرده بودم..چرامن اینکاررو کردم و باعث نارتحتیش شدم..

خیلی پرم خیلی دلم گریه میخواد ولی نمیتونم..خنده میخوام نمیشه دلیل شادی ندارم..

سخته حتی بیانش که چرامن اینجوریم..

چرامن هاااا..وچقدر با کلمه چرا عجین شدم..

فقط میدونم وقت ندارم ک باشم.

  • Like 15
ارسال شده در

تو تاپیک امشب گفتم امشب بهترین شبم شد.اره چون بعد از مدتها کسایی رو دیدم که خودشون خجالت میکشیدن نگام کنن...دلم شدید گرفته...عین معصومه گریه و یه دنیا بغض که سد راه گلوم شده حتی نفسم سخت شده برام کشیدنش...3شبه با ماه درد و دل میکنم....الانم با چشمای خیسی که بی دلیل مینویسم...قول داده بودم هیچوقت خیس نشن...خرسی کاش بودی و میخندیدی برام...خرسی میگه ما دخترا فقط از غصه و درد حرف میزنیم و فاز منفی میدیم...ولی من امشب فقط یه خوده دلم گرفته چشمام بارونیه....

  • Like 13
ارسال شده در

تا چند دقیقه پیش خیلی خوشحال بودم ولی الان...

:4564:

  • Like 9
ارسال شده در

انسان دیوانه ی غریبی است؛

او نمی تواند یک کِرِم بسازد، اما دوجین دوجین خدا خلق می کند.

  • Like 12
ارسال شده در

چقدر حال میده هنوز دارم عیدی میگیرم....

عمه خیلی دوست داشتنی میشه....

نمیدونم چرا همه هرچی رو به عمه میگن!!!!!!

بیشتر از خاله دوست داشتنی میشه....مهربونه ولی بعضی اوقات نیش میزنه اونم از مهربونیه بخدا*****

  • Like 8
ارسال شده در

مـن نـه مـیـخـوامُ

نـه مـیـتـونـم

" تــو "

را از یــاد بـبـرم ...

  • Like 13
ارسال شده در

وجود بعضی آدما انقدر بهم آرامش میده که قابل توصیف نیست....

باهمه خستگیم 2روزه...الان از وجود دکتر حشمت ا... ریاضی دارم استفاده میکنم....

پیشنهاد میکنم کتاب دختری از ایران بخونید.کمه ولی می ارزه....

اینکه خونمونه و کنارم با محبت صحبت میکنه بقول خودشون عین دانشجو بهمون درس میده عالی و غیر قابل وصف....

به وجودشون افتخار میکنم...به دخترشون...خانوادشون که بزرگترین افتخارن برای ایران....

  • Like 9
×
×
  • اضافه کردن...