Nazanin.ad 6895 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 آذر، ۱۳۹۳ انقدرررررررررررررررر بدم میاد از آدمایی که بزور میخوان طرز فکر و افکار مزخرفشون رو بهت غالب کنن. انقدررررررررررر بدم میاد از آدمایی که فکر میکنن خیلی میفهمن. که فکر میکنن حق دارن درباره همه قضاوت کنن. آخه چرا من باید گیر یه همچین آدمایی بیفتم؟ 6 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آذر، ۱۳۹۳ طرف نوشته من یک عقرب دارم که اسمش زبونه اگه نیش نخوردی بدون حسش نبوده، خودم که گاهی زبونم تند میشه بارها خودمو سرزنش کردم که تکرار نکنم، حالا واسه یه عده رذایل اخلاقی شده فضیلت و مایه مباهات ، تو جامعه ای زندگی میکنیم که کم کم بیشعوری داره میشه افتخار مردم 8 لینک به دیدگاه
nasim184 12256 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آذر، ۱۳۹۳ دنیا پر از انرژی های مثبته...به شرطی که افکار منفی باف ما بذارن اونارو بگیریم...من که همشونو میگیرمحالا هی بشینید منفی بافی کنید:vahidrk: هفته هفته ی خوبی بود...خیلی حال و هوای خوبی داشتم ... خدایا شکرت به خاطر همه ی اتفاقای خوب بد که باعث میشه بیشتر به بودن تو کنار خودم ایمان بیارم.:hapydancsmil: تنها کسی هسی که راحت میتونم به همه دنیا بگم دوست دارم :heartshape2: لطفا مراقب من در روزای پیش رو باش 6 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آذر، ۱۳۹۳ هیچی اندازه یه آهنگ رقصی بندری فاز نمیده یه قسمتی ازشو میزارم دلتون وا شه بندری بخونید بااین آهنگ نمیخوام کسی رو زمین بشینه ها ( من نمیگم خودش میگه ) از همون نگاه اول دیدمت چشم خریدار ، عزیزم شالتو بردار تو مث قرص ماهی زیر اون لباس گلدار ، عزیزم شالتو بردار ، پیش من شالتو بردار دلم آب شد واسه دیدنت نکن اینهمه آزار، یه نظر حلاله دختر دیگه شالتو بردار... 10 لینک به دیدگاه
alimec 23102 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آذر، ۱۳۹۳ یکی فاطمه رو بگیره هلاک شد از خنده.. یه بندری از سندی که خوشگلا بیان وسط .. اگه خدا بخوادش اجازتو میگیرم میرم از کویتی هرچی بخوای برات میگیرم اقا میاد از دبی برات رولکس میاره عمو مراد از جرمنی یه مرسدس میاره یه مرسدس میاره .. :dancegirl2: 12 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آذر، ۱۳۹۳ واااااااااااااااای علی عالی بود :ws47::ws47: خوشحالم که علی برگشته و کنارمونه:persiana__hahaha: 7 لینک به دیدگاه
nasim184 12256 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 آذر، ۱۳۹۳ به این میگم گاهنوشته پر انرژی....دستتون درد نکنه یه بار اومدم یه چیزی خوندم و خندیدممرسی:hapydancsmil::hapydancsmil::hapydancsmil::hapydancsmil: . . . . :connie_24: 6 لینک به دیدگاه
Ala Agrin 14476 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آذر، ۱۳۹۳ امروز صبح رفتم صلیب سرخ و چند ساعتی رو اونجا بودم جهت جمع اوری کمکهای مردمی برای کودکان شنگال و کوبانی دستشون درد نکنه واقعا جانانه کمک کردند چند تا از دوستان و همکارانمم اومدن و علاوه بر جمع اوری و بسته بندی کمکهای نقدی هم کردند و مهمتر دوستی رقم قابل توجه ای رو گذاشت اینقدر زیاد که یکی از بچه ها فقط شمارش میکرد و من بدون هیچ حرکتی هیجان زده فقط نگاه میکردم یه لحظه حس کردم صورتم خیس شده و بی اختیار اشک می ریختم حتی توان تشکر کردنم نداشتم فقط و فقط بهش زل زده بودم واقعا در مقابل این بزرگواری و حس انسان دوستانه این ادما چه میتوان گفت؟ 10 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آذر، ۱۳۹۳ با افتخار میگه 100 میلیون تومن برای کاروان های پیاده اربعین از خیرین پول جمع کردن. جلسه پشت جلسه تماس پشت تماس برای عبث ترین کاری که از انسان میتونه بر بیاد و پیرزنی که برای یک سبد کالای 70 هزار تومنی گریه میکنه و برای هیچکس اهمیتی نداره 11 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آذر، ۱۳۹۳ به نظر شما با 12 تا درب طلا شکم چندتا گرسنه سیر میشه ، چند جفت کفش برای پاهای یخ زده بچه های کار میشه خرید ، با 12 تا درب طلا اشکای چندتا پیرزن و پیرمرد رو میشه پاک کرد 8 لینک به دیدگاه
Nazanin.ad 6895 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آذر، ۱۳۹۳ فکر میکردم فقط منم که این دغدغه ها رو دارم... خوشحالم که هنوزم آدمای بیدار توی ایرانم وجود دارند... 6 لینک به دیدگاه
Abbas.H 15131 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آذر، ۱۳۹۳ هر وقت که میام این تاپیک دلم میخواد یه چیزی بنویسم ولی نمیدونم چی باید بنویسم و درباره چی باید بگم خلاصه میگم ... خوب و بد قاطی شده ناجور اصن یه وضی 8 لینک به دیدگاه
NYC 20977 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آذر، ۱۳۹۳ تو زندگیم کم ندیدم پسرایی که لطافتشون دست کمی از یه دختر نداره! باهاشون دست میدی باور کن انگار به یه بچه دست دادی انقدر که پوست این مثلاً پسر لطیفه. تنها سفرهای بیرون از شهرش مسافرت با خانواده بوده. بی تجربه. ضعیف النفس. کم توان. بدون حمایت خانواده هیچی نیست. سربازی براش کابوسه. طرف 24 سال سنش بود بعد میخواست از شهرستان بیاد خونه پدرش 12 ساعت میومد دنبالش دم دانشگاه با هم 12 ساعت رو برمیگشتن! بعد هم دوست داشت سریع تر ازدواج کنه. بابا یکم مرد باش! آخه پسر چطور انتظار داری یه نفر رو تو حساب کنه تو زندگی؟ چطور میخوای یه خانواده رو مدیریت کنی؟ یعنی حالم بهم میخوره ازشون. آخه این خانواده چه فکری پیش خودشون میکنن با همچین تربیت هایی؟ 12 لینک به دیدگاه
Ala Agrin 14476 اشتراک گذاری ارسال شده در 8 آذر، ۱۳۹۳ امشب زیباترین و پر هیجان ترین اتیش بازی عمرم رو دیدم:shad: زیباترین رقصی که که زیر بارون و سرما هزاران نفر تو سرما و زیر بارون فقط هیجان بود و شااااااادی بخاطرش تا غرب کشور رفتیم کلی خوش گذشت و مستقیم تی وی پخش میکرد مراسم رو اینقدری خسته شدیم خیلیامون کفشامونو دراوردیم و پا برهنه پایکوبی کردیم حس خیلی قشنگی بوووود 11 لینک به دیدگاه
Ala Agrin 14476 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آذر، ۱۳۹۳ هویت چیزی نیست که دورش انداخت، ملیت چیزی نیست که پرتش کرد، صرفا بخاطر اینکه با کسی بخوایم به یه بهونه سر صحبت رو باز کنیم بیایم به ملتهایی اهانت کنیم این تز روشنفکرانه نیست تز بردگیست بی تعارف.کسی که هویت خودش رو زیر پا بذاره و تن به بردگی حاکمیتی همیشه در راس بده به ملت و سرزمین خودش پشت کرده و خیانت کرده و میکند. به ازادیم به ملتم و به سرزمینم و پرچمم افتخار میکنم 6 لینک به دیدگاه
aseman70 790 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آذر، ۱۳۹۳ بالاخره فهمیدم دردش چیه...خدایا خودت کمکش کن..من که نمیتونم کاری کنم.. 8 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آذر، ۱۳۹۳ یه اصلی همیشه برای خودم دارم و همیشه ملاک عملم در برخورد با دیگران قرار میدم ، "خوبی که از حد بگذرد نادان خیال بد کند" برای راضیه عزیز 20 لینک به دیدگاه
Ala Agrin 14476 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آذر، ۱۳۹۳ هیچوقت سعی نکردم ناراحتی و دلخوریم رو به کسی نشون بدم حتی نزدیکترین دوستامم در بدترین شرایطم ازم حالمو بپرسن میگم عالی و توپ ، نمیخوام انرژی منفی به کسی منتقل کنم گاهی تند و عصبی میشم وقتی که به شعور و اهداف یک جامعه و ملتی توهین بشه مصداقم دو تا سه تا پست پیشم تو گاهنوشته هاست از این مورد واقعا نمیتونم بگذرم و با هیچ منطقی برام مقبول نیست و طرف مقابلم رو چنین فرض میکنم که تن به ذلت دادن برایش عادیست و این خشک بودن من است اما با دل نوشته راضیه عزیزم و مهدی برادر و دوست خوبم کاملا موافقم و این اولین باریه که از یه سری از بچه ها ی اینجا کمکی دلگیر شدم و همینم باعث شد طرف تالار مورد علاقه ام و رشته و شغلم نرم (پزشکی) بعد از مدتها دوری از سایت زمانی که برگشتم واقعا برای تالار زحمت کشیدم و تایپیکهایی رو گذاشتم که به نظر خودم مهم و مفید بودند و کمتر جایی چنین تایپیکهایی ایجاد شد. به هر حال در تایپیک در خصوصی و در مسنجر پاسخگوی دوستان بودم حتی خصوصی ترین مشکلاتشون که به قول بعضی میگفتند با خودمونم از بیان کردنش رنج میبریم یا شرمنده میشیم اما با اعتمادی که داشتند می پرسیدن و پاسخ میدادم این نه منت بوده و هست نه کار قابل تقدیری تنها وظیفه خودم دونستم و میدانم حتی با مشغله کاری و درسیم مقالات بعضی از دوستان رو ترجمه میکردم و خصوصی و ایمیلی میفرستادم بازم عین وظیفه بوده اما نکته اصلی سفر شش ماهه ام به افریقا و عدم حضورم زمزمه هایی تو تایپیکهام شد و متلک بارون که چرا پاسخ نمیدم.در صورتی که با خدمت چند ماهه ام در افریقا کلی تجربه جدید کسب کرده بودم و با تمام وجود میخواستم در اینجا بذارم و همه دوستان و هموطنانم ازش استفاده کنند و ستاره عزیزم خبر داره قصدم رو اینه که ادم دلخور میشه و دلسرد ببخشین زیاد نوشتم و شاید بیراه اما حرفی بود تو دلم و در تکمیل صحبتهای دو تا دوست خوبم بیان کردم 20 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آذر، ۱۳۹۳ ﺑﻌﻀﯿﺎ ﻫﺴﺘﻦ ﮐﻪ ﯾﻪ ﺟﻮﺭِ ﺧﺎﺹ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﯿﻦ ﯾﻪ ﺟﻮﺭ ﻋﺠﯿﺒﯽ ﺩﻟﻨﺸﯿﻨﻦ ﺩﺳﺖِ ﺧﻮﺩﺷﻮﻥ ﻫﻢ ﻧﯿﺲ ، ﺍﻧﮕﺎﺭ ﺧﺪﺍ ﯾﻪ ﺟﻮﺭِ ﺩﯾﮕﻪ ﺁﻓﺮﯾﺪﻩ ﺷﻮﻥ ﻣﺜﻼً ﺳﺎﻋﺘﺎ ﮐﻨﺎﺭﺷﻮﻥ ﻣﯿﺸﯿﻨﯽ ﻭ ﺧﺴﺘﻪ ﻧﻤﯿﺸﯽ ﺍﺻﻼً ﺳﯿﺮ ﻧﻤﯿﺸﯽ ﺍﺯ ﺷﻨﯿﺪﻥِ ﺻﺪﺍﺷﻮﻥ ﻣﺜﻞِ ﻫﻤﻮﻧﺎ ﮐﻪ ﻭﻗﺖِ ﺧﺪﺍﺣﺎﻓﻈﯽ ﯾﻬﻮ ﺩﻟﺖ ﻣﯿﮕﯿﺮﻩ ﻭ ﺗﻪ ﺩﻟﺖ ﻣﯿﮕﯽ : ﮐﺎﺵ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﻣﯿﻤﻮﻧﺪ ! ﺍﺳﻤﺶ ﺭﻭ ﻋﺸﻖ ﻧﻤﯿﺬﺍﺭﻡ ﺷﺎﯾﺪ ﯾﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻦِ ﻋﺠﯿﺒﻪ ﮐﻪ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﻣﻤﮑﻨﻪ ﺣﺴﺶ ﮐﻨﻪ ﻣﻦ ﺍﺳﻤﺸﻮ " ﻋﺰﯾـﺰ ﺩﻝ ﮐﺴﯽ ﺑﻮﺩﻥ " ﻣﯿﺬﺍﺭﻡ ! ﺑﻌﻀﯿﺎ ﻋﺰﯾﺰ ﺩﻟﺖ ﻫﺴﺘﻦ ﻫﻤﻮﻧﺎ ﮐﻪ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺩﻟﺖ ﻗﺮﺻﻪ ﮐﻪ ﺗﺎ ﺁﺧﺮ ﻋﻤﺮ ﺑﺎ ﻫﻤﻮﻥ ﮐﯿﻔﯿﺖ ﮐﻨﺎﺭﺕ ﻫﺴﺘﻦ ﻫﻤﻮﻧﺎ ﮐﻪ ﺩﻟﮕﯿﺮﺕ ﻧﻤﯿﮑﻨﻦ ﻫﻤﻮﻧﺎ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺖ ﺩﺍﺷﺘﻨﺸﻮﻥ ﺑﯽ ﻗﯿﺪ ﺷﺮﻃﻪ ﺗﻮ ﺯﻧﺪﮔﯽِ ﻫﺮ ﮐﺴﯽ ﺑﻌﻀﯿﺎ ﻭﺟﻮﺩ ﺩﺍﺭﻥ ﮐﻪ ﺍﺻﻼً ﻧﻤﯿﺸﻪ ﺩﻭﺳﺸﻮﻥ ﻧﺪﺍﺷﺖ ﻭ ﻣـﻦ ﭼﻘـﺪﺭ ﺍﯾـﻦ ﺑﻌﻀـﯿـﺎﯼ ﺯﻧﺪﮔﯿﻢ ﺭﻭ ﺩﻭﺳـﺖ ﺩﺍﺭﻡ 15 لینک به دیدگاه
NYC 20977 اشتراک گذاری ارسال شده در 9 آذر، ۱۳۹۳ یه جمله ای شنیدم که واقعاً حرف دل من تو زندگیمه. به تمام معنا بهش اعتقاد دارم و همیشه بهش عمل کردم و خواهم کرد. نمیدونم ولی فکر میکنم این اخلاق و رفتارم بیشتر ذاتی باشه تا اکتسابی. یعنی اگر لازم باشه این نوشته رو قاب میکنم میزنم جلوی چشمم همیشه. همیشه هرکاری که از دستم بر اومده برای دیگران کردم و بدون هیچ گونه چشم داشتی. خیلی مواقع خودشون هم نفهمیدن و خبردار نشدن. اول واسه دل خودم بعد خدا. ضربه هم زیاد خوردم. خیلی ازم سوء استفاده شده. ولی وجدانم آسوده باشه بسه. نمیتونم دنیا رو تغییر بدم. ولی یه سر سوزن کار مثبت بکنم که وجدانم راحت بشه برام کافیه. اینها رو هم اینجا گفتم چون هیچ کس منو اینجا نمیشناسه. " از آدمها بگذر! دلت را بزرگتر کن ... ناراحت این نباش که چرا جاده رفاقت با تو همیشه یک طرفه است ... شاد باش که چیزی کم نگذاشته ای ... و بدهکار خودت، رفاقتت و خدایت نیستی ... وجدانت که آسوده باشد کفایت میکند ... " 17 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده