*atefeh* 13017 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 مرداد، ۱۳۹۳ این شبیه دختر خاله عمومه(خاله ام زن عموم هم هست) عشق منه بعد داداش نازم امیرعلی البته خیلی بلاست گودزیلا 9 لینک به دیدگاه
سنا سادات 2449 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 مرداد، ۱۳۹۳ امشب یه دوست خیلی خوب یافتم:hapydancsmil: 8 لینک به دیدگاه
*atefeh* 13017 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 مرداد، ۱۳۹۳ یکم با اسما حرفیدیم اعصابم آروم شد دمت گرم اسما 7 لینک به دیدگاه
hasti1988 22046 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 مرداد، ۱۳۹۳ تا بوده شنیدیم ضرب المثل این بوده... از هول حلیم تو دیگ افتادن...ولی خب هیچ کس نشنیده از هول آب دوغ خیار تو دیگ افتادن... مطمئنا برعکسشم شنیده نشده یعنی خالی شدن یه ظرف بزرگ آبدوغ خیار روی کسی موقع برداشتنش از یخچال ...:hapydancsmil: همه آشپزخونه هم بهم ریخت ،مخصوصا فرشی که تازه شسته شده بود..... 10 لینک به دیدگاه
Moment 15228 اشتراک گذاری ارسال شده در 26 مرداد، ۱۳۹۳ میگم این شب عجب چیز عجیبیه ببین خدا چقدر هنرمند بوده که تونسته شب رو اختراع کنه کشف کنه خلق کنه حالا هرچی انگار که یه پیت رنگ مشکی رو بپاشی رو دنیا همه جا تاریک بشه بعدش واسه تزئین کردنش یه چنتا نقطه نورانی به اسم ستاره رو مثل دارت بکوبی این ور و اون ورش بعدش میری انتهای امیرآباد یه پل هست نمیدونم اسمش چی چیه ولی هرچی که هست اونم یکی از بهترین مخلوقاته بشره، اون پایین رو نگاه میکنی همش یادت میاد... 9 لینک به دیدگاه
maryam39 8211 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۳ پل نوستالژیکیه در عین حال خیلی خوفناکه مهم نیس تو چه فازی هستی، ناراحتی، خوشحالی یا هر چی، اگه یه کم اونجا وایسی، به طرز عجیبی انگیزهی خودکشی پیدا میکنی خودتو پرت کنی پایین از دنیا و ما فیها خلاص شی 8 لینک به دیدگاه
دختر باران 18625 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۳ چقد خوبه آدما هم دیگه رو درک کنن و دنبال بهانه تراشی نباشن اصلا دنیا بهشتی میشه برا خودش خدایا بزرگیتو شکر...چقدر صبرت زیاده و ما چقد عجول 7 لینک به دیدگاه
sarevan 9753 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۳ خداجون ،بدجوردلم "خدایی"میخواد... خدایی کن.. خوب بلدی ... میدونم...(: 6 لینک به دیدگاه
masi eng 47044 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۳ تصمیم گرفتم پستام شد ده هزارتا انجمنو ترک کنم و باهمه خداحافظی کنم برم تا بقیه بچه هایی که احساس کردن من جاشونو تنگ کردم راحت بشن.. خوشخالم مطالبی که گذاشتم مفید بوده و برای اینده خیلی ها همچنین دوستانی که دنبال مقاله هستن کاربرد داره نواندیشان یه تحول جدید و شادی بود برام با یه عالمه دوستای بامعرفت و مهربون که باجلساتمون که عارف عزیز میزاشتن اشنایی هرچه بیشتر بچه ها رو فراهم میکرد خوشحالم از اینکه با یه عالمه دوست اشناشدم که در دنیای واقعی هم باهاشون هستم خوشحالم که تونستم گریه دوستان رو تبدیل به شادی کنم و تونستم بهشون هرچقدر ناچیز روحیه بدم اگرچه هیچ وقت خودم نتونستم به خودم روحیه بدم انجمن یعنی صفا و برای من رنگ سبزه چون شاده و با ایشالله همه برو بچ سلامت و موفق باشن 7 لینک به دیدگاه
*atefeh* 13017 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۳ خدایا یه دو سه روز دیگه صبرم بده فقط فقط دو سه روز 8 لینک به دیدگاه
Tamana73 28831 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۳ نمیتونم حس و حالم بگم سخته... اینکه یه نفر داشته باشی براش مهم باشی... عالیه... خودش میدونه... نخند مهربون... گرچه ازش ناراحتم.... 9 لینک به دیدگاه
Tamana73 28831 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۳ دلم گرفته دارم دیوونه میشم... هوای ابری و.... یه اتاق تاریک و خودم و... دیگه چی بگم به بعضیا که با هرکس مثل "چی" رفتار میکنن... متاسفم... نمیدونم ارزش داره بخاطرش انقدر حالم بدشه یا نه... فقط تورو خدا زود با هرکس صمیمی نشید.... دختری که تا عکس میبینی درخواس دوستی میدی آره با توام...تویی که تازه اومدی...نمیدونم هدفت دوست جمع کردنه یا اطلاعاتتو ببری بالا... تو فضای مجازی ام میشه با یه کلمه طرف شناخت از همون اول که نیومده درخواست میده... منم دخترم...ولی دلم پره از بعضی دخترا که آبروی هرچی دختره میبرن...فقط اسم پسرا بد شده...که برعکسه... 6 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۳ وقتی آدم سنش کمه باید خیلی چیزارو تو وجودش سرکوب کنه اگه یه بزرگتر چیزی میگه حتما تجربه کرده برای تجربه کردن هر چیزی لازم نیست هزینه داد کافیه کمی از سرتقی و یک دندگی کم بشه تا وقتی عقل به کمال رسید حسرت اوقات به فنا رفته رو نخوری 10 لینک به دیدگاه
masi eng 47044 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۳ یه روزی این عکس میشه عکس پروفایل شخصی من.. پروفایلم خاک میخوره.. فق اهنگش میمونه هو یه عالمه نوشته های خاطرانگیز.... 6 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۳ اگر دلت گرفته...سکوت کن ،این روزها کسی معنای دلتنگی را نمی فهمد !بسه دیگه فاز منفی اااااااا بروبچ یکم از شادیهاتون بگین :icon_pf (34): 6 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۳ سهند از این به بعد من میام جوک میگم به شرطی ک اخراج نشم قبول؟ 6 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۳ انگار تصویب شده نباید حرف بزنیم 8 لینک به دیدگاه
VINA 31339 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۳ اون موقع ها یه پیکان زرد داشتیم همه تو کوچمون پراید یا پژو داشتن ما یه پیکان زرد عین جوش چرکی کوچه بودیم داداشام هی به بابام میگفتن یا اینو بفروش یا آتیشش میزنیم این چیه اخه ولی من از اول عاشقش بودیم یکی از مرضام این بود برم جلو بشینم بعدش بابام ترمز کنه داشبورت باز شه بریزه بغلم و من هر هر بخندم دروغ چرا سر کوچمون یه کبابی بود جلوشم کلی پسر خوشتیپ میموندن یبار بابام گفت بریم خونه عمم منم د بدو رفتم اقا درست جلو این کبابی ماشین خاموش شد حالا هی استارت میزنن روشن نمیشد ؛ بعد ها کاشف بعمل اومد بنزین نداشتیم نیست عقربه هم خراب بود نمیدونستیم اصلا این ماشین سراسر خاطره بود تنها ماشینی بود که میکوبیدمش به در دیوار ؛ بقیه دست میزدن بعد اون یه پراید و یه پرشیا گرفتیم اما یادم نمیاد توش خندیده باشیم همش صدای اهنگ زیاد بود ولی پیکانمون ضبط نداشت فقط میخندیدم من هنوزم عاشق پیکان زردم با تموم بد رنگیش و گرماش از بی کولری اعتراف میکنم یبار برداشتمش تا سر کوچه با دخترای همسایه رفتیم زدیم به دیوار و برگشتیم :دی 8 لینک به دیدگاه
ENG.SAHAND 31645 اشتراک گذاری ارسال شده در 27 مرداد، ۱۳۹۳ نقل قول غدغنه نگفتم جوک گفتم از شادیهتون لحظه های شادتون دختر شیطون بالایی تو چه انرژی مثبتی تو چرا؟؟ حالا امادییین 1-2-3 بگین منتظرم بچه ها مرسی مینا 6 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده