رفتن به مطلب

.:. گاه نوشـــــته های نواندیشـــــانی ها .:.


ارسال های توصیه شده

زمانی که وارد این انجمن شدم مصادف بود با مرگ کامیار (روحش شاد) و چند تا اتفاق بد

این اتفاقا باعث شد قدر همو بیشتر بدونیم

اون روزا تقریبا اکثر بچه ها متولد 65 تا 69 بودیم جز یکی دو تا مثل شقی و وحید و مستر ابولی راستی انجلم بود(رفت امارت) سجادم بزرگمون بود

دو گروه بودیم دو گروه که فقط فکرامون با هم فرق میکرد ولی دوستیامون نه

یه سریامون بچه های مذهبی بودن و یه سری هم خنثی

یه سری اروم بودن یه سری هم خوره اسپم

یادم میاد ساعت ها تو تالار گفت و گوی ازاد با هم بحث میکردیم سنامونم نزدیک بود حرف همو میفهمیدیم

گاهی دو تا قطب مخالف فکری بودیم اما یادمه هیچ وقت به هم بد بیراه نمیگفتیم یا ارزشای خونوادگی و وجودی یکی رو پایین نمی اوردیم دلخوریا تو خصوصیا حل میشد بدون دخالت شخص سوم..بدون اوردن پستی تو گاه نوشته ها و بد گفتن از کس دیگه

یکی دو سال گذشت کم کم شماره های همو داشتیم گاها با هم هم دانشگاهی و هم شهری بودیم تو میتینگا همو میدیدم یا بهم اس میدادیم گاها هم شیطنت میکردیم و جامون با دوستامون عوض میکردیم میرفتیم میتینگ( :ws3::ws3:) .....

یادش بخیر منو لیلیان و ایدا میرفتیم تو یاهو و کنفرانس میزاشتیم و میخندیدیم از خواستگارای لی لی و خل بازی ایدا و خاطرات دانشگاه و ....

پیاده روی های منو هیلدا از انقلاب تا ولیعصر و سیب زمینی خوردن

پارک امام خمینی رفتنا و مسخره بازیامون

جنگ فکری منو وافن ....

همه چی خوب بود تا تک تک پسرامون رفتن سربازی ، بچه ها متاهل شدن ... سختیای دنیای واقعی رابطه ها رو تو دنیای مجازی کم کرد...

کم میومدم انجمن ؛ شاید ماهی یبار در حد ان شدن و بستن پیجم بی هیچ پستی

ولی مسج تبریکا رو گوشیم یاد اور این روزا بود

برگشتم اما نمیونم چرا هیچی مثل سابق نبود رنک (رتبه) انجمون بالاتر بود اما صفا و صمیمیت کمتر

نمیدونم مشکل از دنیای ادم بزرگا بود که ماها قاتیشون شده بودیم یا تقصیر گاه نوشته هایی که گاها شد محل تیکه پراکنی جای تو خصوصی گفتنا

نمیدونم سوژه خندهامون کمتر شده بود یا خودمونم شده بودیم همون آدمای سنگی و بیخودی که سالها قبل خودمون نقدشون میکردیم

هر چی بود فاصله افتاد بین دلامون

نمیخوام بگم یاد دوستی ها بخیر

فقط خواستم بگم ما هموناییم

حلقه انگشت چپمون ؛ مدرک مهندسیم ؛ بالا رفتن سنامون دلیل بر تغییر ما نیست ما هموناییم ؛ فقط کمی خسته تر

خواهشا خواهشا منصف باشیم ، احترام بزاریم بهم ؛ همدیگرو قضاوت نکنیم نه برای آرامش طرف مقابل برای شرمنده نشدن جلوی وجدانمون

یا حق(به تقلید از شیخ که میگفت یا علی)

مینا یوسفی

93.3.27

لینک به دیدگاه

ببین یه چیزایی رو نمیشه بگی یا بنویسی

نه اینکه نخوای بنویسی یا بازگو کنی...اصلا با هیچ کلمه ای نمیتونی بیانش کنی

اصلا بعضی وقتا حتی خودتم نمیفهمی چته

یه چیزی کمه، شاید یه صدا باشه شاید یه خاطره باشه شایدم بگذریم... ولی هرچی هست انگار بهش نمیرسی یا دیگه تکرار نمیشه

کل زندگیت دنبالشی ولی بازم فایده نداره

هرچی بیشتر بهش فکر میکنی بیشتر ازش دور میشی

لینک به دیدگاه

قضیه ما آدما خیلی پیچیدس... خیلی....مثلا بعضی موقع ها یهو یه کسایی از تو بدشون میاد....بدون اینکه تو رو کامل بشناسن....بدون اینکه شاید اصن تو رو.....

 

ولش کن.....

 

اما هیچ وقت هم نمیان به زبون بیارن که فلانی!!!!!من از تو بدم میاد...دم پر من نباش (که اگه بگن خیلی بامرامن که حداقل اینو بهت گفتن)....کاری که بلدن اینه که با رفتارشون تو رو آزار بدن...

اینقدر بی محلی میکنن، اینقدر بد رفتار میکنن، که خودت راتو بکشی و بری.....

 

نه این که نفهم باشم و اینا رو نفهمم نه.....خوبم میفهمم....حواسمم هست... آدم خنگی هم نیستم...اما...

 

من خودمم...خود خودم...حالا طرف میخواد خوشش بیاد یا نیاد...هر دفعه که باهاش برخورد میکنم دوست دارم یه بار دیگه نشونش بدم که من اونی که فکر میکرده نیستم...از این کارمم هیچ موقع خسته نمیشم....

 

لابد اینم هنری هست که حتما خدا به همه ماها داده دیگه.....هممون داریم این هنر رو: "آدم شناسی از رو ۴ خط نوشته"...بیاین شکر گزاری کنیم...شکرت خدا که این هنر رو به همه ماها دادی!!!!!

 

بهم خرده نگیر که اومدم اینجا یه چیزایی رو نوشتم.....چون اگه ننویسم تو دلم میمونه....اونوقت میشه کینه...آدم کینه جویی هم كه نیستم ....پس ترجیح میدم که خالی بشم که بازم اگه فردا دوباره باهاشون برخورد کردم دوباره انرژی باشه تا یه بار دیگه بهشون ثابت کنم که زود قضاوت کردن....منو ندیدن و قضاوت کردن.... یه بار دیگه بتونم با دید اولیه باهاشون برخورد کنم....بدون هیچ دید گذشته بدی....

 

روزی میرسه که هر چی داد بزنیم فایده نداره.......وای از قضاوت های نابه جای ما آدما....چیزی که همه قبول دارن اینه که چه مومن و چه کافر بالاخره میره تو دو متر جا...از فردات خبر داری مگه تو؟؟؟؟؟؟

لینک به دیدگاه

چقدر خوبه تو یه محیط چند تا همسن باشن ، معمولا همسن ها حرف همو بهتر درک میکنن بقول مینا به درد دل هم گوش میدن و مرحم میشن ، چیزی که شاید بزرگترامون نتونن درک کنن .

گاهی میای از حرفای دلت واسه دوستات بنویسی ولی میبینی اونا زودتر حرفتو نوشتن مثل کومار یا سید مهدی که حرفای منو نوشته ...

لینک به دیدگاه

خب گاهي آدما از زندگي خسته ميشن ! :banel_smiley_4:

 

اما خبر ندارند بعدش چه لذتي داره بزرگتر شدن ! :hapydancsmil: وقتي بزرگتر ميشي ميفهمي بايد بچه تر بشي ! :ws3:

 

مثل بچه ها زودي ببخشي . كينه به دل نگيري !

مثل بچه ها آرزوي داشتن يك عروسك بزرگ رو با يك شكلات 2 زاري عوض كني ! بدون اينكه حسرت بخوري !

ياد ميگير مثل بچه ها فقط لذت ببري ! حتي از خاك بازي !

 

و .........

 

من كودكي شاد و خرسند !

 

ويرايش :

 

حالا ما همه اينا رو از اول بلد بوديما ... اما اونايي كه خوب درس زندگي رو نميخونن با گذشت زمان يادشون ميره ، به هيچ سوالي نميتونند جواب بدن !

لینک به دیدگاه

قابل توجه مدیریت سایت : اینا اسپم نیست

اینا حرفای دله

حرفای دلی که بدون ریا ، بدون منظور، بدون کنایه داه بین دوستا رد و بدل میشه ، همون سنگ صبوری که دربارش تاپیک زدن

بزارید اینجا گفته شه

بزارید حرفا زده شه و جوابا داده شه تا امثال راضیه دلشون سبک شه ، که راضیه بدونه تنها خودش این احساس رو نداره ؛ منم شاید داشته باشم و خیلی های دیگه که بنا به دلایلی عنوان نمیکنن

راضیه رو درک میکنم ، همه ی ما این مرحله از زندگی رو داشتیم و شاید داریم ، خیلی از ماها حرف راضیه رو زدیم ====> کابوس . خیلی دردناکه ، خیلی زیاد . عذاب اورده

اما اینم میگذره و میدونم مهم اینه چجور بگذره ولی خواه ناخواه میگذره ، چه خوب چه بد. و تنها خوبیش اینه که خوب و بد رو تشخیص میدی و راه رو میتونی خودت پیدا کنی و ادامه بدی .

این خوبه اما بلک عزیز نمیدونم کجای بزرگ شدن اینقدر لذتبخشه !!!

من نسبت به چند سال قبلم بزرگتر شدم، مشکلاتم زودتر از من بزرگ شدن و انتظاراتم بیشتر از قبل . وقتی بزرگ میشی همه چی بزرگ میشن

لینک به دیدگاه

ای بابا

اومدم اینجا روحیه بگیرم امروز دیدم اینا حالشون از من خرابتره ای خدا ........ چیه خدا گوشت اذیت شد عیب نداره خوب همیشه نمیشه که در مورد من خواب باشی بزار یه تلنگر بهت بزنم شاید اشتباهی یه ذره خوشی بهمون دادی

بعد این شکلک رو برامون فرستادی شاید:w58: یعنی من که به این دلخوشی ندادم این خوشه چرا؟

لینک به دیدگاه

بزرگ شدن اين نيست 20 ما بشه 25 بشه 30 بشيم فسيل !

 

بزرگ شدن يعني ياد بگيريم چطور با شرايط محيطي پايدارترين زندگي رو بسازيم ! در حالي كه به سمت اهدافمون حركت ميكنم و از خدامون هم دور نميشيم !

بزرگ شدن يعني چطور بدبختي ها رو مديريت كنيم !

يعني جاي خالي رو با حس و حال قشنگ پر كنيم !

لینک به دیدگاه

من حاليم نيست ..

 

راضيه كه گفت ...ياد اين كليپ مهران مديري افتادم

 

ادم هاي بدون ... حس كردم منم الان جزو اين آدم هاي بدون ميشم :ws28:

 

كليپ رو ببينيد !

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

 

 

من عاشق شنيدن نصحيت هستم ! بهترين چيز دنياست بدون دردسر كلي پاسخ بدست مياري !

 

اما از اين كه بخوام كسي رو نصيحت كنم بدم مياد !

الانم دوست ندارم بچه ها فكر كنند من واعظ بر منبر نشسته هستم !

لینک به دیدگاه

من دیر به دیر میام انجمن هروقتم که میام ممکنه با یه درخواست ادد مواجه بشم.

میرم تو تنظیمات متوجه میشم یه عده منو از لیستشون حذف کردن!!!!

خب مسلمون چرا بیخود ادد میکنی و بیخودتر حذف؟؟؟:ws3:

به چند نفرشون خصوصی پیغام میدادم اوایل که اگر دلخوری هست برطرف بشه.

ولی واقعا دیگه لوث و بچگانه شده این حرکت.

فقط میتونم بگم.......هیچی!..... بزرگ شیم کمی ..... لطفا:ws3:

لینک به دیدگاه

hg7mknn55a8en7ela1hh.jpg

 

 

 

دلم خیلی گرفته.. فقط یه دوست میدونه دیشب قرار بود امروز باشم یا نباشم..

درحالی که سیب گاز میزدم. با خدام حرف زدم.. و فقط نگاهم به سقف اتاقم بود که بین من و خدایم را گرفته بود ولی خدا اومد پیشم. گفت میخوری یا میبری؟

و من پاسخ دادم میخورم

چه میدونستم لذتها رو می برند

و حسرتها رو میخورن

دلم میخواد یه حس قشنگ الان تو دلم جوونه بزنه.. بدون منت بدون هیچ حرف.. فقط به یه حس قشنگ احتیاج دارم که از ته قلبم بگم خدایا شکرت...

 

 

گوشت را تیز نکن ، دلی که شکست صدا ندارد ، درد دارد … درد … اگر می خواهی صدای دلِ شکسته اش را بشنوی ، چشمانت را باز کن ، آنهایی که از چشمش می ریزد ، صدای شکسته شدنِ دلش است ، می شنوی …؟!!

ولی هیچ کس نمیشنود.

 

من وقتی وارد انجمن شدم.. بعداز پنج سال بود عضو اینجا بودم.. ولی خوب به خاطر یه سری مشکلات فاصله گرفتمو کم کم رمز ورودمو گم کردم..

تااینکه وارد انجمن شدم با یه اسم تازه.. تازه فهمیدم. چقدر ضرر کردم.. الانم همه قدیمی ها غریبه شدن.. جدیدا دل نازک. و من این وسط دلسرد از خودم..

لینک به دیدگاه

به گفتگو بپیوندید

هم اکنون می توانید مطلب خود را ارسال نمایید و بعداً ثبت نام کنید. اگر حساب کاربری دارید، برای ارسال با حساب کاربری خود اکنون وارد شوید .

مهمان
ارسال پاسخ به این موضوع ...

×   شما در حال چسباندن محتوایی با قالب بندی هستید.   حذف قالب بندی

  تنها استفاده از 75 اموجی مجاز می باشد.

×   لینک شما به صورت اتوماتیک جای گذاری شد.   نمایش به صورت لینک

×   محتوای قبلی شما بازگردانی شد.   پاک کردن محتوای ویرایشگر

×   شما مستقیما نمی توانید تصویر خود را قرار دهید. یا آن را اینجا بارگذاری کنید یا از یک URL قرار دهید.

×
×
  • اضافه کردن...