آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۹۲ چقدر خوبه یکی غیبتتو بکنه بعد کنارت باشه و بشنوی چی میگه برگردی بهش بگی یکم فاصله بگیر راحت غیبت کن لااقل خودم نشنومبهترین جواب ممکنه بود بخصوص که با خنده بگی و طرف عین لبو قرمز بشه از دروغ که پشت سرت داشت میگفت 11 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 5 دی، ۱۳۹۲ وقتی انتظار یه تبریک تلفنی غیرمعقول هست و نباید برام عادت بشه . . . دلم می سوزه بحال تک تک تصورات قشنگی که از زندگیم داشتم . . . . . . این زندگی . . . این آدم ها . . . خستم کرده . . . 15 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۲ تو که از دلم خبر داری اخه چه خدایی هستی؟هان؟ تا عاشق شدم حالمو گرفتی . . . اگه خدایی . . . اگه هنوز هستی جواب دلمو بده . . 5 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۲ بزرگتر که میشم دیدم متفاوتر میشه خدا تنهام نذار:5c6ipag2mnshmsf5ju3خیلی آدمای عجیبی دور و برم هستنآدمایی که ................ 11 لینک به دیدگاه
One gear 7070 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۲ شکلات 78% خوردم ، شیرین بود!!!! چجوریاست؟؟؟!!! 9 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۲ چه دیر میشه شناخت ادما رو . . . 9 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۲ هندوانه ی در بسته ی روزگار وقتی قاچ خورد...میشه همون مثل قدیمی... که معما چو حل شد آسان شود... می بینی سفیده.. یک لگد بهش می زنی...ببینی قرمزه دو دستی بهش می چسبی مگه یکی دیگه بگیری به نیشش... ولی گاهی تا مزمزه اش نکردی باز راز شیرینی ش هویدا نمی شه... باید تجربه کنی...باید یک گاز به قاچ سفید هندوانه هم بزنی...گاهی سفید ترین هندوانه های روزگار شیرین ترینه... و قرمزترینش تلخ ترینش... مگه دستی تو جادو داشته باشی...با زی زی گولو همداستان باشی... بخونی زی زی گولو آسی پاسی دراکوتا تا به تا...شاید اونچه برات رقم خورده رنگش برگرده... . . . ولی دنیا..دنیا مادر خانومی و آقای پدر و آقای جمالی و آقای جمالی کوچک و اعظم خانومه...نه دنیای زی زی گولا ها... 15 لینک به دیدگاه
Mr. Specific 43573 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۲ «تک دنده» بهت انداختند منم یه بار 90درصد خوردم ولی زیاد تلخ نبود. 9 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۲ چه سخته جایی بری که نمیخوای به هیچ قیمتی اونجا باشی اما مجبور باشی بری حس یه زندانی بهت دست میده حس کسی که آزادیشو ازش گرفتن و یه انسان از این حس متنفره از بین بردن این اجبار نیاز به قدرت داره کاش همه این قدرت رو داشته باشن واگرنه ... 9 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۲ دوسش دارم . . . تمومه احساسمو بسته بندی کرده بودم برای زمانش . . . کاش دوسش نداشتم . . . من همون آدم قبلی رو دوست داشتم . . . نوشتن از دوست داشتن همیشه برام سخت بوده . . . از حالا به بعد یاد میگیرم به دلم یاد بدم همینجا پیشم بمونه . . . 10 لینک به دیدگاه
دختر باران 18625 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۲ نمیدونم الان کجایی..چه حسی داری؟اما میدونم حالت خوب نیست.میدونم گناه تو هیچی نبود......مطمئن باش میدونم خدایا ببخشم.همیشه گفتم تو مرام من دل شکستن نیست.اما.......بهترین ها را برات آرزو دارم. 11 لینک به دیدگاه
sahar 91 9480 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۲ چقدر خوبه دوباره برگشتم سر درسم...میخوام فقط روی اون تمرکز کنم...حداقل یک هفته همیشه وقتی غر میزنم مامانم میگه اینا که دغدغه نیست کووووووووو تا برسی به مسایل بزرگتر و قدر این روزاتو بدونی الان میفهمم واقعا راست میگن...من این درگیری رو دوست دارم. 8 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۲ بعضي آدما انقدر لوس و بي مزه هستن كه گاهي اوقات واقعا دلم ميخواد يه نمكدون پر از نمك به عنوان هديه بهشون بدم! :icon_razz: 9 لینک به دیدگاه
Brightness 762 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۲ چقدر دیدن تنهایی آدما سخته،بسی غمگینم 9 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۲ دلم ميخواد از الان تا... اووووووووووووو خيلي خيلي بعد، خيلي خيلي شاد زندگي كنم!:hapydancsmil: اصلا دلم ميخواد خندون ترين دختر باشم!:hapydancsmil: الا سرشارم از حس هاي خوبِ مبهم... 10 لینک به دیدگاه
سـارا 20071 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۲ وای خدا چه حسرتی... چه حسرتی.... حالا که فعلا نمی تونم برم تمرین کُر ، دارن آهنک پاواروتی رو تمرین می کنن...آهنگهای کلاسیک.... دلم می خواد :| 7 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 6 دی، ۱۳۹۲ ساکت که هستم می گن: چته بی اعصابی.... اخمویی.... حرف که می زنم میگن: اه چقدر حرف می زنی.... ساکت شو! کنارشون که هستی می گم: چرا گیر می دی... چسبیدی به آدم.... ازشون که فاصله می گیرم می گن: اصن معلومه کجایی...بی معرفت شدیا... من دقیقاً باید چیکار کنم؟ 8 لینک به دیدگاه
bar☻☻n 5895 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 دی، ۱۳۹۲ فردا می روم بی کفش هایی که سهراب داشت بی تصمیمی که کبری داشت سرگردان می روم تا آن من دیروز رفیق راهم نشد امّا می روم به دنبالش آخر قراری داشتیم باید می رفتیم و به کشف کال باغ می رسیدیم هیچ کس تا مرز بوی سیب و گل با من نماند حتی من! امّا فردا مسافرم شاید روزنه ای به خاک زنده کند آن ناتمامم را... دیریست در گذشته جامانده این من دیروز غریبه ام آری غریب مانده ام با آن من امروز! می روم تا بیایم...! 6 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 دی، ۱۳۹۲ گاهی توی زندگی به این نقطه میرسیم ===> ؟ 6 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 7 دی، ۱۳۹۲ یک همکاری دارم 8 سال تو حوزه علمیه درس خونده ، امروز با هم صحبت می کردیم گفت یه نصیحتی میکنم تا آخر عمرت کفایت میکنه ، " همیشه حرف آخوند جماعت رو گوش بده ولی عکسش عمل کن" 9 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده