nasim184 12256 اشتراک گذاری ارسال شده در 13 مهر، ۱۳۹۲ بعضیا چقدر راحت حرف از خودکشی میزنن خدایا چرا ادما از جایی که هستن هیچوقت راضی نیستن چرا همیشه بالاتریارو میبینیم چرا انقد بد شدیم بابا ببین از تو بدبخت ترم هس...خوب نگاه کن! خدارو شکر کن...نه اینکه همش ناامیدی و ناشکری...دلم میگیره از این ادما نمیدونم شاید من دلم خوشه به قول اونا خدایا شکرت...بیشتر مراقبمون باش 10 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مهر، ۱۳۹۲ بعضیا رو باید تو قطعه ی هنرمندان دفن کنند. از بس خوب نقش بازی میکن. 8 لینک به دیدگاه
mani24 29665 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مهر، ۱۳۹۲ من همیشه در این فکرم که چه چیز تو رو خوشحال میکنه و تو همیشه دراین فکری که چطور ناراحتم کنی شاید این دو نوع ابراز دوست داشتن متفاوته... من با پنهان کردن عیبهای تو از خودت تو با نشان دادن عیبهای من به خودم 5 لینک به دیدگاه
دختر باران 18625 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مهر، ۱۳۹۲ خسته ام... خیلی خدایا امروز دلم ازت گرفته....چیه؟مگه نمیشه ادم دلش ازت بگیره؟کفره؟؟؟؟؟؟؟ خدایا یا کمکم کن پازل زندگیمو درست بچینم یا همینجا پیاده ام کن.. 9 لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مهر، ۱۳۹۲ کی فکرشو می کرد اینجوری تموم شه. همۀ آرزوهام انقدر ساده حروم شه. کی فکرشو می کرد یکی از ما آخرش تنها بمونه از دست دادیم همدیگرو دنیا تنهامون گذاشت عشق بین من و تو پایان خوبی نداشت تنهای تنها شدیم چشمامون بارونیه قلبم اینجا بعد تو تو خلوت زندونیه 6 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مهر، ۱۳۹۲ ﺭﺳــﻤﺎ " ﺑﺎﯾــﺪ ﺑﻪ ﺑﻌﻀـــــﯿﺎ ﮔﻔـــﺖ : ﻋﺰﯾـــﺰﻡ ﺷـــﻤﺎ ﻧﻪ ﺩﺍﻓـــﯽ، ﻧﻪ ﭘﺎﻓـــﯽ ... ﺷﻤﺎ ﯾﻪ ﮔﺎﻓــــﯽ ﮐﻪ ﺭﻭﺯﮔــــﺎﺭ ﺩﺍﺩﻩ ﻭﺳــﻂ ﺧﻠـﻘﺖ. 6 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مهر، ۱۳۹۲ بـ بعضیــا باس بگی : عزیزم، مرهم بودنت بخوره تو ســـرت ؛ شما درد بی درمـــان نبـــاش ما را بـــَــس ! 7 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مهر، ۱۳۹۲ دختره 4 روزه عضو سایت شده عکس خودشو گذاشه پروفایلش 2800 بازدید کننده داشته یعنی مملکته ما داریم 10 لینک به دیدگاه
.Apameh 25173 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مهر، ۱۳۹۲ واقعا من چه کردم با خودم... کاش حداقل با خودم تو این 1 مورد رودرواسی نداشتم... 5 لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 14 مهر، ۱۳۹۲ کسی میدونه چرا دل و جرئت ندارم من 4 لینک به دیدگاه
nasim184 12256 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۹۲ و چه ارزان میفروشیم لذت با هم بودن را چه زود دیر میشود و نمیدانیم که ، فردا میآید شاید ما نباشیم ! 4 لینک به دیدگاه
*mini* 37778 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۹۲ سخته وقتی شک و تردید به جونت میُفته...خوابو از چشات میگیره و چقد بَدَن، چیزایی که به این شک و تردید بیشتر دامن میزنن 5 لینک به دیدگاه
setare.blue 23086 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۹۲ امیدوارم حرف بزنی ، فقط حرف بزنی، قهر نــــکن، 23سال باهات زندگی کردم ،خودت که بهتر منو میشناسی ،نمیخواستم کاری کنم که ناراحت بشی...باور کن از رو قصد کاری نکردم، برام خیلی سخته برای اولین بار قهر کنی ،سکوتت آزار دهندس. :icon_gol: 5 لینک به دیدگاه
manjari 2934 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۹۲ دنیا آنقدر جذابیت های رنگارنگ دارد که تا آخر عمر هم بدوی .. .چیزهای جدیدی هست که هنوز میتوانی حسرتشان را بخوری … پس یک جاهایی در زندگی ترمز دستیت را بکش ، بایست و زندگی کن 10 لینک به دیدگاه
پیرهاید 10193 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۹۲ زنی را میشناسیم زنی را میشناسم بوسه بلد نیست بگیرد هنرش در کار با موچین شکسته است وقتی که خار از دست همسر خویش می کند تمثال تمام نما از زنی خسته است خسته نیست از خودش از زندگی سبکش خسته است از خستگی مرد رویاهای خویش در حسرت اسب سفید نبوده است هرگز دارد بجای یک راس گاو ، یک عدد میش هیچوقت از مردش س ک س نخواسته است کم روست بجایش گرده ی مرد را می مالد وقتیکه دیگر به اوج احساس می رسد می گوید آه "کرمعلی جان" با گوسفند هایمان آمد مرد خرج عطر و رنگ مو به زن نمی دهد اما هر روز گندمِ طلا خرچین خری دارد نمی فهمد ولنتاین چیست روز عشاق کدامست اما برای زن از شهر گل سری دارد وقت خواب ندارند نور لایت صدای خوش بوی نفت سوخته پیچیده است در اتاق با این همه در ظلمات می بوسند پیشانی هم را پاهایشان می خورد به هم زیر کرسی ِ داغ مرد در ترسیم ایثارش به خانوم خویش می آورد هر روز هیزم خشک، مرتب و بسته او در این فکر است شده با این کار زن کمتر فوت کند و نشود خسته هر شب دعای زن در خواست باران است گویی خدا به دست زن ابر دخیل می کند باران که به شدت به سر مرد می خورد مرد از اشتیاق یاد حضرت فیل می کند جامد سرلکی (هائد) 10 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۹۲ خدا اون روز رو نیاره که من از دنده چپ بیدارشم یعنی عین سگ گرگی وحشی میشم و پاچه میگیرم این وسط برد با کسی هستش که پاچش و برداره و فرار کنه وحید که در رفت و نشد پاچه بگیرم این وسط موند علی و امیر که پاچه علی چاق تر بود حسابی غر زدم سرش الان که آروم شدم وجدانم شده اندازه یک طبل!بچم با ناراحتی رفت مدرسه اومد از دلش در میارم 12 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۹۲ قوز کرده ام...از بس زیر درختِ آغوز1 چاقو به میان غَلافِ سبز آن زدم و آغوز تَر نصیبم شد... پیدا کردنِ آرامش هم از غلاف زندگی به همین سختی ست.... باید چاقویِ تدبیر بندازی به زیر غلاف سختی ها...تا آرامش تَر و تازه نصیبت بشه... این میون هر چی آرامش بیشتر بریزی به خورجین زندگی...قوزِ کمرت هم بیشتر می شه... زندگی راحت بهت امتیاز نمی ده....تاوانش رو اَزَت می گیره... . . . زیر درخت آغوز...بعضی ها دستشون بخشنده ست..به رهگذرها تعارف می کنن... بعضی ها دستشون خشکه بر خلاف آغوز تَر... قصه ی آرامش هم تو این مورد صدق می کنه.... یکی آرامش رو فقط واسه خودش می خواد.... یکی هم آرامش رو پیشکش لحظه هاتون می کنه... 1.:درخت آغوز:درخت گردو 12 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۹۲ درست همون جایی که خدا میتونست مچمو بگیره دستمو گرفت چقدر شرمندش شدم :5c6ipag2mnshmsf5ju3خدا هیچ بنده ایی رو به حال خودش رها نکنه دعا میکنم عاقبت به خیر بشیم 15 لینک به دیدگاه
Ali.Fatemi4 22826 اشتراک گذاری ارسال شده در 15 مهر، ۱۳۹۲ خدایا کمک کن کمکم کن تا میتونم خوب باشم 10 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده