sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 شهریور، ۱۳۹۲ این روزها به این فکر می کنم...که چرا مرزِ حساسیتِ آدم ها تا به حریم ماست؟! چرا ما باید کاری کنیم که دیگرون راحت باشن؟...چرا باید کار کنیم که دیگرون ناراحت نشن..؟ چرا باید دست و پامون رو حتی از حیاط خودمون جمع کنیم..که چی؟که دست و پای مردم تا حیاط ما دراز شده! خوب مردم یکم دست و پاشون رو جمع کنن...مردم یکم حد و مرزهاشون رو که اومده تا اینور جوب..برگردونن اونور جوب... مردم یکم حد و حدودشون رو بفهمن...یکم بفهمن که همه واسه خوشایند اونا نباید کاری انجام بدن... فهمیدن...همیشه خط بطلانی بر نافهمی قبل از اون نیست...گاهی مهر تاییدی بر اینکه خودت رو به نافهمی نزنی.. گاهی وقتا خودت مسول ناراحتی هستی که احساسش می کنی...نیاز به یقه گیری و مقعنه گیری از دیگران نیست... . . . داستان...داستان دو دو تا چهار تاست... قافیه ش رویِ "هست" می گرده... می شه همینیِ که هست...باید خودت باهاش کنار بیایی...نه دیگرون باهات کنار بیان...هوم؟ 16 لینک به دیدگاه
دل مانده 7714 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 شهریور، ۱۳۹۲ خیلی زشته یکی مانع پیشرفت یه نفر بشه بعد بیاد طعنشو بهش بزنه 15 لینک به دیدگاه
..!Alfa!.. 2854 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 شهریور، ۱۳۹۲ یه نوشته خوندم در مورد شیوانا که شاگرداش، از یه سفر عرفانی فقط تمسخر صبحگاهی یه عده جوون یادشون مونده بود و هیچ لذتی از اون روزشون نبرده بودن... لازم نیس به بافته های ذهن بقیه، اوکی بدی! ولشون کن! یاد داستان "شاه و خ.یاط" افتادم... بهترین کار، کار همون بچه بود که بافته های ذهن اون خیاطها رو ندید! هر کاری کرد، ندید و اقرار کرد که چیزی نمی بینه! وقتی این تار و پودهای ذهنهای آشفته رو نمی بینم، دنیا روشن می شه و ساکت! 4 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 شهریور، ۱۳۹۲ این روزها دل من دیگه طاقت هیچ دروغی و وعده ای رو نداره دیگه هیچی شادم نمیکنه خدا هم که معلومه فقط اومد و یک عده رو به اشتباه درست کرد و رفت پی کاری حالا باز کجا داره پدیده خارق العاده درست میکنه فقط خودش میدونه و بس!!! دروغ چرا اگه کسی باعث شده باشه تو زندگیم زجر بکشم و احساس آرامشمو ازم گرفته و بگیره شک نکنید به هیچ عنوانی نمیبخشمش حتی اگه خدا باشه! از این جمله حلالم کن هم بشدت انزجار دارم شاید ندونید چرا بذار بگم: هرکسی هر غلط یا درستی بخواد تو زندگیش میکنه و روزگار یه عده رو سیاه میکنه بعد که یجایی خرش وسط پل گیر کرد یا عواقبش میافته و دنبال حلالیت طلبی می افته.. میدونی جواب این موجودات چیه: بسوز توی اتیش کرده خودت.. اگر کار بدی کردی جزاشم باید ببینی هرجا شهر هرته دیگه دل آدمها و غرورشون نباید بشه شهر هرت... در کل خیلی دلگیرم از اکثر کسایی که فکر میکنند یجوری بمن زندگی و حیات بخشیدند.. حالا بیایند جوابگو باشند فقط همین 11 لینک به دیدگاه
سـارا 20071 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۲ این پنجشنه و جمعه هم بگذره بعدش بتونم با خیال راحت ترشی و بستنی و خربزه و .. از این چیزا بخورم :gnugghender: 4 لینک به دیدگاه
JU JU 7193 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۲ امشب به معنای تمام واقعی، حالم بهم خورد .... 4 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۲ بعضی وقتها باید با پای خودت بری دیگه جای موندن نیست دیگه بودنت ارزش نداره آدمها با دل آدم چه میکنن بابا دله میفهمید سنگ که نیست 11 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۲ آنچه میخواهیم نیستیم و آنچه هستیم نمیخواهیم، آنچه دوست داریم نداریم و آنچه داریم دوست نداریم، و عجیب است که هنوز به موفقیت امیدواریم. وقت تغییر و تحوله 7 لینک به دیدگاه
Ali.Fatemi4 22826 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۲ یه دوستی میگفت شکلک ها گاهی وقتا حس درونی آدمو نشون میده منم اینجوریم... 4 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۲ به نـبودنـش عـــادت میـکنی ولـــی دلت بودنـــش رو میخـواهد 3 لینک به دیدگاه
ایلین1366 5544 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۲ خداوندا امشب را اینگونه دعا میکنیم : باشد که آرامش و عشق و صلح در تمامی کائناتت جاری شود باشد که تندرستی و برکت و ایمان و مهر در وجود تک تک مخلوقاتت جاری شود باشد که هر کجا بیماری هست هم اکنون سلامتی باشد باشد که هر کجا اسیری چه در زندان بیرون و چه در زندان درون هست هم اکنون اراده ی تو او را آزاد سازد باشد که دعادارانت به خیر و لطف تو هم اکنون دعایشان مستجاب شود … 11 لینک به دیدگاه
دل مانده 7714 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۲ من آن فانوس خاموشم، دگر روشن نخواهم شد...... 12 لینک به دیدگاه
دختر باران 18625 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 شهریور، ۱۳۹۲ چی میشه که 1 آدمی با 1 عالمه انگیزه و اشتیاق و امید واسه آینده اش اینجوری به روزمرگی گرفتار میشه؟؟؟؟؟!!!!!! واقعا دنبال دلیلشم 12 لینک به دیدگاه
sahar 91 9480 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۹۲ گاهی نیز باید قلم را زمین گذاشت و اندکی میان افکار قدم زد... 10 لینک به دیدگاه
Saba Heidari 14145 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۹۲ انتضار بدترین حس دنیاست، فقط خدا کنه این دفعه دیگه واقعا اون شریک نامرد بابا رو بگیرنش و ما هم ازین بلا تکلیفی در بیایم 9 لینک به دیدگاه
One gear 7070 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۹۲ برای کسی که می فهمه ، توضیحی لازم نیست...! برای کسی هم که نمی فهمه ، هر توضیحی اضافه ست... 13 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۹۲ یه خدا دیشب من و پروین به این نتیجه رسیدم که پسرا خیلی خاله زنک تر از دختران 15 لینک به دیدگاه
.Apameh 25173 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۹۲ آخریشم تموم شد:hapydancsmil: خدایا شکرت:hapydancsmil: 8 لینک به دیدگاه
Ali.Fatemi4 22826 اشتراک گذاری ارسال شده در 12 شهریور، ۱۳۹۲ خدایا شکرت که امروزم مثل دیروزم نبود:hapydancsmil: 8 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده