Waffen 15118 ارسال شده در 13 تیر، 2013 امروز (امروز برام اتفاق افتاد... تاپیک امروز که نداریم خوب... ) رفته بودم سر کلاس... بعد خانوم مدرس به این نتیجه رسیدند که دیگه وقتشه ما به زبان خارجکی صحبت کنیم... بنده هم طبق معمول که حالت پیش فرضم همیشه "بله بله بسیار عالی صد در صد" هست گفتم چقدرم خوب بفرمایید... بعد یهوو خانوم مدرس شروع کرد به تولید یک سری سر و صدا ها... بنده و هم کلاسی محترم که وضعشون از بنده هم خراب تر میباشد مثل دو عدد هویج به ایشون خیره شده بودیم... تا حالا هرگز در زندگیم تا این حد محتاج به فشار دادن یک دکمه ی خاص نبوده ام... استاد محترم البته خیلی زود خودش متوجه شد که مشکل کجاست چون بنده داشتم به دستگیره ی در نگاه میکردم و دوست محترم هم به چهار چوب پنجره... بعد ایشون با یک نگاه اینطوری فرمودند "صفحه ی 26 تمرین 2"... و من در دلم دریایی گریستم... 7
ooraman 22216 ارسال شده در 13 تیر، 2013 امشب بیخوابی زده به کله م نمیفهمه که صب باید زود بیدار شم یه عالمه ام کار دارم 6
B nam o neshan 12214 ارسال شده در 14 تیر، 2013 بچه ها اگه دوست داشتين ميتونين بياين اتفاقات روز هاتونو توو تاپيك امروز بنويسيد! امروز 9
شــاروک 30242 ارسال شده در 14 تیر، 2013 امشب فهمیدم بعضی از دوستای مجازی میتونن خیلی بهتر از دوستای واقعی باشن امشب ستاره یه لینکی رو بهم داد که واقعا بهش احتیاج داشتم .... امشب یه چیزی رو گم کردم ..... ستاره راه پیدا کردنشو نشونم داد ! خیلی دوست دارم 14
.Apameh 25173 ارسال شده در 14 تیر، 2013 امشب خوشحالم ماکتم رو به 1جایی رسوندم اما حیف که فردا به استادمون نمیتونم نشون بدم چون کمرم گرفته داغوووووووووون ،نمیتونم بشینم اصن 1وضعـــــــــــــــیمن میدونم تا فردا من میمیرم 10
nasim184 12256 ارسال شده در 14 تیر، 2013 امشب به خدا و خودم یه قول بزرگ دادم....پیش خودم که پر سابقه ام:icon_pf (34): اما امیدوام پیش خدا بد قول نشم 7
nasim184 12256 ارسال شده در 14 تیر، 2013 امشب خوشحالمماکتم رو به 1جایی رسوندم اما حیف که فردا به استادمون نمیتونم نشون بدم چون کمرم گرفته داغوووووووووون ،نمیتونم بشینم اصن 1وضعـــــــــــــــیمن میدونم تا فردا من میمیرم ایشالا که خوب میشی عزیز و اماااا... امشب با خوندن پست تو دلم برای شبای تحویل پروزه خیلی تنگ شد... 7
nasim184 12256 ارسال شده در 14 تیر، 2013 امیشب دوس داشتم مشهد باشم ...داخل حیاط حرم...بارون زیادیم می بارید...وای که چه حالی داشتم اگه بودم 9
آریودخت 43941 ارسال شده در 14 تیر، 2013 امشب واسه غذا خودن ترکوندم دو تا ساندویچ سنگین با پنیر پیتزا و سس مایونز فراوون و .... قیافه ی مامانم وقتی داشتم ساندویچو گاز میزدم دیدنی بود اینجوری شده بود :jawdrop: 9
nasim184 12256 ارسال شده در 14 تیر، 2013 امشب واسه غذا خودن ترکوندم دو تا ساندویچ سنگین با پنیر پیتزا و سس مایونز فراوون و .... قیافه ی مامانم وقتی داشتم ساندویچو گاز میزدم دیدنی بود اینجوری شده بود :jawdrop: امشب فهمیدم که امشب تو چه ظلمی به خودت کردی....چند کیلو کالری اخه دارم فک میکنم الان دوست داری چه حرکتی انجام بدی:th_running1: 6
NYC 20977 ارسال شده در 14 تیر، 2013 امشب فهمیدم که امشب تو چه ظلمی به خودت کردی....چند کیلو کالری اخهدارم فک میکنم الان دوست داری چه حرکتی انجام بدی:th_running1: امشب واسه غذا خودن ترکوندم دو تا ساندویچ سنگین با پنیر پیتزا و سس مایونز فراوون و .... قیافه ی مامانم وقتی داشتم ساندویچو گاز میزدم دیدنی بود اینجوری شده بود :jawdrop: ببخشید اینو میپرسم. اون پست من تو تاپیک بالارفتن وزن رو خوندین؟ 8
nasim184 12256 ارسال شده در 14 تیر، 2013 ببخشید اینو میپرسم.اون پست من تو تاپیک بالارفتن وزن رو خوندین؟ من که الان خوندم....فهمیدم اریودخت داره چکار میکنه با خودشاریودخت داخل تاپیک افزایش وزن ید بالایی داره. 7
.Apameh 25173 ارسال شده در 15 تیر، 2013 ایشالا که خوب میشی عزیز و اماااا... امشب با خوندن پست تو دلم برای شبای تحویل پروزه خیلی تنگ شد... آخه تحویل پروژه هم دلتنگی داره تایید کرد حجممو اما آخر کلاس کلی به همه 1چی گفت احساس کردم اونی که میخواسته برا هیشکی نشده برا پرهیز از اسپم امشب میخوام یکی دیگه بسازم یعنی 1 شب راحت نداریم ما 9
black banner 9103 ارسال شده در 15 تیر، 2013 خدایا ؟؟ بخدا تنهاییم سخته ... خدا چرا به همه بی اعتماد شدم / به آدم ها به در و دیوار به همه بی اعتماد شدم حس تنهایی و بی اعتمادی آدم رو پیر میکنه .. 13
not found 16275 ارسال شده در 15 تیر، 2013 امشب.... خیلی حالم گرفتست. خیلی چقدر از این وضعیت بدم میاد 14
blue berry 5809 ارسال شده در 15 تیر، 2013 چه شب چندشیه امشــــب! امروز یه صحنه ای رو بیرون دیدم هنوزم دارم فک می کنم بهش! 11
زفسنجانی 7100 ارسال شده در 15 تیر، 2013 امشب یه متن 58صفحه ای از یه کتاب رو که استاد مون داده استارت زدم برای ترجمه. یکی دوصفحه ترجمه کردم اما فک کنم بیشتر این کتاب از خلاقیت خودم شکل بگیره نه از ترجم.....به محض چاپ توسط استادحتما بهتون میگم برید کتابمو بخونید.... اما خدایی جالبه از یه فروشگاه هوشمند صحبت میکنه که چطوری باید اجناس چیده بشه تا بهتر فروش بره .... 11
ارسال های توصیه شده