رفتن به مطلب

امشب


ارسال های توصیه شده

امشب واقعا افسرده ام

دلیلش روزیه که گذشت

امروز برا خودم تاسف خوردم که چرا باید با این دست آدمها کار کنم

امروز مقهور یه ادم خراب با ظاهری مدعی دینداری شدم

  • Like 8
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 3.5k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

امروز تا ظهر که خواب بودم بعدم رفتم پیش استادم که دفم و ببینه و بعدش هم موندم تا با هم بریم عوضش کنیم و سبکترشو بگیریم..

اینقدر این چند وقته برقراری ارتباط با مردم برام راحت شده خودم متعجب میشم ..انگار چندین ساله همدیگرو میشناسیم ولی فقط دوروز پیش یکساعت باهاش تو یه کلاس بودم همین و دیگر هیچ:w58:

 

شب هم بایکی از دوستام بحث اس ام اسیم شد که بهم تذکر داد اینقدر حاضر جواب و پوست کلفت و بچه پرو نباشم:w58::banel_smiley_4: تا همه دوستم داشته باشند... آخی چقدر بهش زور اومده بود:whistle: حسود دونکش پر شده بود حسابیییییییییییی

 

یکی از لذتهای این چندوقته من این شده سربه سر بچه پروها بذارم اینقدر که کم بیارند..... مخصوصا جنس مخالف:w02: تا دیگه فکرنکنند فقط خودشون بلدند اذیت کنند..

 

هی شب خنثایی بود

عزیزم فکرکنم خیلی دوستم نداشت امروز کلا:sigh:

  • Like 3
لینک به دیدگاه

ساعت 4:44 صب

شب جالبی بود عبور از یه کوچه خلوت و باریک در ذهنم و delete کردن بعضی ادما وشخصیت ها از حافظه ام

امشب صفایی هم به هارد لب تابم دادم چن تا مطلب و دو تا عکس رو با shift+delete فرستادم به زباله دان

خلاصه خودم ناتور دشت خودم شدم و میشم

  • Like 6
لینک به دیدگاه

عشق به شکل پرواز پرندست

عشق خواب یک آهوی روندست

 

من زائری تشنه زیر باران

عشق چشمه آبی اما کشندست

 

من میمرم از این آب مسموم

اما اونکه مرده از عشق تا قیامت هر لحظه زندست

 

من میمیرم از این آب مسموم

مرگ عاشق عین بودن اوج پرواز پرندست

 

تو که معنای عشقی به من معنا بده ای یار

دروغ این صدا را به گور قصه ها بسپار

 

صدا کن اسممو از عمق شب از لب به دیوار

برای زنده بودن دلیل آخرینم باش

 

منم من بذر فریاد خاک خوب سرزمینم باش

طلوع صادق عصیان من بیداریم باش

 

عشق گذشتن از مرز وجوده

مرگ آغاز راه قصه بوده

 

من راهی شدم نگو که زوده

اون کسی که سرسپرده مثل مرغ عاشق نبوده

 

من راهی شدم نگو که زوده

اما اونکه عاشقونه جون سپرده هرگز نمرده

 

برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید.

  • Like 4
لینک به دیدگاه

امشب! امروز که واقعاً به این نتیجه بعد از هواااا سال رسیدم که خاک به سرت کنن نازنین کاش یه مهدکودک میذاشتی. والا!

سرسام گرفتم امروز.

 

واقعاً خسته ام

  • Like 7
لینک به دیدگاه

وقتی ساناز زنگ زد که بیا دلم بدجور گرفت چون باید بهش می گفتم نمی تونم بیام اما همون موقع یکی از دوستام گفت استاد رفت کلاس تشکیل نمیشه و همون موقع به ساناز گفتم که شب باهاشم

امشب سه ساعتی که با هم بودیم فقط از خودمون گفتیم خودمون دوتا به یاد اول دبیرستان:ws37:

 

امشب احساس می کنم همون دختر بچه 15 ساله شادم :icon_redface:

  • Like 9
لینک به دیدگاه

امشب فوق العاده خسته هستم، حدود 18 ساعت کفش پام بود و نرم ترین جایی هم که نشستم بعد از تک صندلی کلاس رو جدول بود :hanghead:

 

 

 

امشب ب ب ب

 

یه شبه دیگه تنها به سر شددددددددددددددددددددددددددددددد:sigh:

 

مگه دختری انقدر میگی تنها شدم؟:banel_smiley_4: مرد تنها خلق شده، حتی اگه بین میلیون ها نفر هم باشه، تو دل هزاران دختر هم باشه باز هم تنهاست...

  • Like 4
لینک به دیدگاه
ا

 

 

مگه دختری انقدر میگی تنها شدم؟:banel_smiley_4: مرد تنها خلق شده، حتی اگه بین میلیون ها نفر هم باشه، تو دل هزاران دختر هم باشه باز هم تنهاست...

 

ابتدا خدا زمين را افريد...سپس استراحت کرد.

 

بعد مرد را افريد...سپس استراحت کرد

 

و بعد زن را افريد. انگاه ........نه خدا استراحت کرد نه زمين و نه مرد .

 

 

 

مرد تنهاست و میتونه تنهایی رو تحمل کنه که بدن سالمی داشته باشه

 

نه این که زخم نامردی رو بدنش باشه !!:5c6ipag2mnshmsf5ju3

  • Like 3
لینک به دیدگاه

×
×
  • اضافه کردن...