Navid Traxix 1581 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 آذر، ۱۳۹۰ قلبم آکنده ز درد است به دل برنخورد آنکه همراه دلم بود غم کس نخورد تو مگر درد مرا باز ندیدی امروز؟ چه کنم با تو که رفتی ز برم چون دیروز! قلب من ساکن و سرد است اسیرم به نفس مرگ آمد؟ بروم از محبس تو بگو من بروم خندان باش تو بگو چون نفسی در جان باش! 6 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 آذر، ۱۳۹۰ نگران نباش حال دلم خوب است !!! نه از شیطنت های کودکانه اش خبری هست... نه از شیون های مداومش ، به وقت ِ خواستن ِ تو … آرام جوری که نبینی و نشنوی گوشه ای نشسته ، و رویاهایش را به خاک می سپارد... 12 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 آذر، ۱۳۹۰ فاصله تان را با آدمها حفظ کنید ! از یک جایی به بعد ، آدمها تاوان دوری آرزوهایشان را از نزدیکی شما می گیرند... 14 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 آذر، ۱۳۹۰ پیدا و پنهان.... در این زمان در این مکان گم شده ام در خیال و اوهام خود.... که بافته ام از رج به رج دوران... از گذشته تا حال...از حال تا آینده..... در پرده مه آلود زمان دست و پا می زنم.....گاه سر از این پرده برون می آورم.... می بینم آنچه کاش نمی دیدم.... نمی دیدم که در پس چه افتاده.....و در آینده چه خواهد گذشت....... من دست بر هر دستگیره می زنم....لق می زند....و باز در گرداب زمان معلق می شوم.... انگار که زمان هم با من لج کرده.....لج کرده با من یا با خود...نمی دانم..... این که گمم دردم نیست....این که گاه به گاه پیدا می کنم خود را درد من است.... که در این پیدا کردن....آگاهی است...و من نمی خواهم آگاه شوم...... هر گاه آگاه شدم و دانستم....درد کشیدم و زجر...... می خواهم گم باشم...می خواهم ندانم.....در نادانی و نا آگاهی بمانم..... . . . خط به خط نوشته هام بوی یاس می داد....این سرگذشت آدم بی گذشته و بی آینده است.... جایی که انسان از موهبت دانستن تشنه نیمی شود..و آرزو می کرد که جاهل بود.... چگونه انسان به این باور می رسد.....آیا امید مرده؟.....یا دیگر دلها امید نمی خواهند..... ولی باز...امید زنده است....حتی لا به لای خاکستر ها هم...ققنوس پر می گیرد...حتی در افسانه ها.... 9 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 آذر، ۱۳۹۰ احمق ها , وقتی سکوت میکنند گریه اورند و وقتی سخن میگویند خنده دارند چاره ای نداریم باید در این وانفسای دروغ و حیله , یا گریه کنیم یا بخندیم ...... 5 لینک به دیدگاه
hilda 13376 اشتراک گذاری ارسال شده در 29 آذر، ۱۳۹۰ لطفن جوری رفتار نکنید که بگویند : آنچه بین اکثر زن ها و خوشبختی فاصله می اندازد یک مرد است! 15 لینک به دیدگاه
Hossein.T 22596 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آذر، ۱۳۹۰ بابا درست رانندگی کنین! جون مادرتون درست رانندگی کنین! قانون رو واسه قشنگی ننوشتن! کارخونه ، کمربند رو واسه بالا بردن قیمت ماشین نصب نکرده!! تابلو ها واسه تزئین و زیبایی کنار جاده نصب نشده!! تصادفی اگه رخ داده ، ربطی به خواهر و مادر طرف نداره!! ای بابا . . . 10 لینک به دیدگاه
pianist 31129 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آذر، ۱۳۹۰ اینکه تو یه چیزی رو به یه نفر یاد بدی و یا اینکه تشویق به انجام کاری بکنیش اونوقت فرداش بیاد واست شاخ بشه و تو رو عددی نبینه دیگه خیلی حالگیریه... 10 لینک به دیدگاه
from_hell 10964 مالک اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آذر، ۱۳۹۰ نمیدونم چرا اینقدر امروز دوست داشتم به دو نفر از دوستام بگم...ببینید من خر نیستم عوضی ها.... فهمیدم چه نارویی زدید بهم... اما سر کلاس نشسته بودیم...فقط نگاشون کردم... اومدیم بیروون...باز هم همون شکلی بودم... تا حالا با سر تکون دادن با کسی خدافظی نکرده بودم...اما امروز بی رمقتر از اون بودم که حرف بزنم...انرژیمو برای نفس کشیدن نیاز داشتم.... اما یه روزایی ...یه جاایی...یه آدماایی رو اونطوری که دلم میخواد از زندگیم شیفت و دلیت میکنم.... اما الان داغون تر از شیفت و دلیت آدمهام... تو رو خدا اگه درکم نمیکنین روحمو سوهان نکشید... دشمن نباشید...من دوست نمیخواام... دلم فقط میخواد فقط با یه نفر حرف بزنم... کاش ایرانسل به اون دنیا هم خدمات ارائه میداد......... فکر میکردم بعضی از دوستان همدردم هستن اما نه هر کدومشون یه درد مجزا تو زندگیم شدن.... عجب دوه زمونه ی بدی شده...باید حرفاتو بخوری تا حداقل به یه نفر بتونی بگی رفیق...مگه نه؟رفیق نا رفیق من؟؟! 10 لینک به دیدگاه
*Sanaz* 10640 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آذر، ۱۳۹۰ اون موقع ها که اینترنت و موبایل و پیتزا و فیس بوک هنوز نیومده بود، اونایی که همدیگه رو دوست داشتن، روزای سرد زمستون، واسه هم شال میبافتن ! یادش به خیر، با چه ذوق و شوقی کاموا میخریدم. 13 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آذر، ۱۳۹۰ تو این دلِ لعنتی چه قدر لباس می شورن که از شدت استرس ساعت 6 صبح نزاشته بخوابم !!! 11 لینک به دیدگاه
Sepideh.mt 17530 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آذر، ۱۳۹۰ شب یلدا هم رسید...یلدای همتون مبارک باشه آخر پاییز شد...چه زود گذشت ذوقم واسه شروع پاییز فقط یه نکته یادتون باشه...جوجه هاتونو که شمردین همشونو بدین به من 18 لینک به دیدگاه
hilda 13376 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آذر، ۱۳۹۰ [h=3]خطاب به مادر گرامی: 1)این کنترل راه دوره نه راه نزدیک! هی نذارینش کنار تلویزیون ما باید پاشیم بریم ورداریم بیاریم!! 2)اگه قرار بود شبا به یخچال دستبُرد نزنیم، هیچوقت تو یخچال چراغ نمیداشتن...[/h] 11 لینک به دیدگاه
hilda 13376 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آذر، ۱۳۹۰ امروز تو لیست دوستام یه چرخی زدم .... از اخرین باری که نزدیک یک ماه پیش بود و خیلی ها حذفم کرده بودن ؛ نزدیک 15 تا از صمیمی ترین دوستام بازم حذفم کرده بودن ... دلیلش و نفهمیدم ... نمیدونم تازگیا انگار پاک کن ارزون شده .... یا دوستی بی ارزش شده با یه تیک دوست میشیم با برداشتنش قهر .... ذهن من واسه درک این رفتارا خیلی کوچیکه ... خیلی خیلی غیر قابل درکه واسم این رفتارا .... من یه شیرین عقل به حساب میام تو دنیای عاقلا ؟ باشه من کم عقلم ... اما با کم عقلیم اینو میدونم که دوستی ارزش داره ؛ دوستی ارزشش یه تیک و برداشتن تیک نیست ! یه کم رو رفتاراتون ؛ رو دنیاتون ؛ رو دوستی هاتون ؛ رو زندگیتون تجدید نظر کنین ... این نظریه همه چی کشک از کجا وارد زندگی ما شد ؟ همین 15 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آذر، ۱۳۹۰ یلدا ورقیست از تقویم میرود تا سال دیگر روزگارت همواره بی یلدا باد :icon_gol: 5 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آذر، ۱۳۹۰ به نظرم دنيا شبيه يك ازمايشگاه بزرگ ميمونه كه بايد رفتار ادم هاش را به دقت مشاهده كرد و از روي اونها نتيجه گيري هاي منطقي انجام داد و در هر ازمايش يك درصدي هم به عنوان غيرقابل پيشبيني بودن نتيجه نهايي و قطعي رفتار اون ادمها در نظر گرفت ! 7 لینک به دیدگاه
سارا-افشار 36437 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آذر، ۱۳۹۰ تو این شب ویژه ، دلم برای خونه و خونواده خیلی تنگ شده 10 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آذر، ۱۳۹۰ گاهي وقتا به معجزه تلفن شديدا ايمان ميارم بعد به خودم ميگم واقعا چقد اين وسيله تونسته نقش خودش را در زندگي بشر امروزي ايفا كنه البته شايد فك كنيد اين حرفم بي ربطه اما واقعا تو اين شب يلدا شب دوست داشتني تنها همين تلفن هست كه ارتباطم را به خانواده و دوستان و نزديكان حفظ كرده تو دريافت پيامك هم فك كنم ركورد پارسال را زدم .!!! 8 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آذر، ۱۳۹۰ يه وقتايي هم هست دقيقا همون حس حال داش آكل را پيدا ميكنم اونجايي كه بعد از هفت سال از خانواده حاج صمد جدا شد و پا تو كوچه گذاشت با اون قسمت داستان نفس ميكشم ... 5 لینک به دیدگاه
*Mahla* 3410 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 دی، ۱۳۹۰ مـهـربـانـی تـا کـــــــی . . . ؟ بـگـذار سـخـت باشم و سـرد . . . ! بـاران کـه بـاریــد. . . چـتـر بـگـیـرم و چـکـمـه. . .! خـورشـیـد کـه تـابـیـد. . . پـنـجـره ببـندم و تـاریـک . . .! اشـک کـه آمـد. . . دسـتـمـالـی بـردارم و خـشـک . . .! او کـه رفـت . . . نـیـشخـنـدی بـزنـم و سـوت . . . * * * این نوشته رو خیلی دوس دارم ... 15 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده