CodePlus 15426 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آبان، ۱۳۹۰ خواهش میکنم سکوتو رعایت کن خیلی گند زدی 6 لینک به دیدگاه
panisa 12132 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آبان، ۱۳۹۰ داره بارون میباره.:hapydancsmil: کاش یکی از ارزوهامو میگفتم. 12 لینک به دیدگاه
Matin H-d 18145 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آبان، ۱۳۹۰ وقتی بارون میاد..ترافیک میشه... بعضیا واقعا بی اعصاب میشناااااااا:184: هی بوق بوق بوق.... مثلا بوق راهو باز میکنه؟ عجب دنیایی شده ها.... به قوله یکی... همه به نحوی میرن تو مخه همدیگه 12 لینک به دیدگاه
Alireza Hashemi 33392 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آبان، ۱۳۹۰ نه به سلامتیه بچه های بالا شهر که دستبند طلا دستشونه و گردنبند طلا گردنشون... نه به سلامتیه بچه های پایین شهر که دستبند کلانتری دستشونه و طناب دار گردنشون... به سلامتیه خودت که لبخندت برام طلاست و غمت برام طناب دار. برای مشاهده این محتوا لطفاً ثبت نام کنید یا وارد شوید. ورود یا ثبت نام که ....خیلی بدبخته 15 لینک به دیدگاه
*Polaris* 19606 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آبان، ۱۳۹۰ جلوی آینه می ایستـم و به چهره ام نگاه می کنم. دستی بر ابروها و موهایم می کشم. یاد حرفت می اُفتم که می گفتی: مشکی و براق و دوست داشتنی ست. دیروز آرایشگاه بودم. ای کـاش می توانستی مرا ببینی و مثل همیشه بگویی: چقدر خواستنی شدی عزیزم. کِی این فاصله تمام می شود؟! 18 لینک به دیدگاه
Alireza Hashemi 33392 اشتراک گذاری ارسال شده در 30 آبان، ۱۳۹۰ صفر را بستند تا ما به بيرون زنگ نزنيم ! از شما چه پنهان ، ما از درون زنگ زديم !! 14 لینک به دیدگاه
*mini* 37778 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۰ دلم یکم هیجان میخواد خسته شده از این همه تکرار دلش تنگ شده .......برای چیزی که هیچوقت نتونست داشته باشتش.... همیشه همه اونو داشتن....اما خودش نتونست پیداش کنه... دلش یکم تغییر میخواد.....یکم دیده شدن... آهای!...اره با توام....با خود خودت..... نه با پشت سریت نه با کناریت.... با خودتم....خودِ خودت..... من اینجام...به این پایین هم یه نگاهی بنداز.... . . . . طفلکی دلم 12 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۰ هرچند دیگه نمیشه رفت دنبال این راه ولی من کار بیمارستانی و واقعا دوست دارم خیلی خیلی کاردکترها و جراحها باحله.........باوقار و مفید..... من چرا نرفتم علوم تجربی بخونم آخه 12 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۰ کاشکی دنیات واسه یک شب مال من کاشکی نگاهت ه هرکی جزمن واسه یک شب قدغن بود......... کاشکی بازهم دوستت داشتم مثل قبلنها دیگه اینقدر خسته شدم که حال و حوصله منت کشی هم ندارم......... هروقت حرفی داشتی برای گفتن بیا فقط کمی زودتر چون ممکنه دیگه حوصله شنیدن هم نداشته باشم 15 لینک به دیدگاه
پیرهاید 10193 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۰ لختاویز منو عفریت و موسیقی ، منو کبریت و یک سیگار تویی خفته تر از خفته ، منم مشفول یک بیکار منم پیکان،منم بُرا ، منم لولی منم طغیان تویی ش هوت تویی شهرت منم درب درت دربان توی نوش و لبت نوشین تویی خمر و دلم دریا کجا داند کسی من را بگو فهمیده کس من را تو مویت موج موج افکن،شکر ریز و شکر دامن تویی ململ تویی مامن بگو از من،بیا من تن لختی به لختاویز لختستان من برکش ز این حالت رها شو ، تا خانه ام پرکش به داغ آلودی آن می ، دهانت باشد آن جامت به هر برجستگی و گودی زیبای اندامت قسم ، دست از تو در لحظه بگو آنی نگیرد دستها دستم توخود دانی تو خود دانی مرا از نوع سیرابی بکن از بوسه ات حالا اگر بودی که جایت روی سر بود جان من جانا تو خوش رفتی دیار دیگری از ما حذر کردی تو رو شاید دوباره آمدی برما سفر کردی تقدیم به گنجینه خاطرات 10 لینک به دیدگاه
Ssara 14641 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۰ زیباست پاییز اما فقط برای تنها قدم زدن، فصل دیگری بیا...! 11 لینک به دیدگاه
عاطفه کوچولو 2896 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۰ امان از این کارمندای بد اخلاق، حال آدمو می گیرن شانس بیارید کارتون به ادارها نکشه 6 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۰ ای جااااااااانم مامانم از بس از ذوق عروسی دوستم خوشحال شد داره گریه می کنه خوشبخت شی بهترین دوست و خواهر دنیا .... ع ا ش ق ت م ..... :vi7qxn1yjxc2bnqyf8v:vi7qxn1yjxc2bnqyf8v:vi7qxn1yjxc2bnqyf8v:vi7qxn1yjxc2bnqyf8v:vi7qxn1yjxc2bnqyf8v 16 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۰ بالاخره خداهم خجالت کشید بماهم بارون داد دستت دردنکنه بعداز پایان دوماه ازپائیز توی شروع ماه سوم و آخرش بارون دادی جرجر........ چقدرحال داد باتیپی که دوست داشتم رفتم زیر بارون..... فقط چندنفر بی فرهنگ متلک گفتن و من نشنیدم چی گفتن 11 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۰ اینقدر حال میده دقیقا بری پیش اونهایی که میخواهند بهت متلک بگند و ازشون خرید کنی کلا هنگ میکنند 12 لینک به دیدگاه
shahdokht.parsa 50877 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۰ نمی دونم چرا اینجوریم عاشق درختهای و خیابونهای بارون خورده هستم که تمیز هستند و مهربون ولی اگر بخواد مداوم و همیشه بباره دلم هزارتا میگیره از خیس شدن کفش و لباسام بدم میاد...... اگه نور خورشید و نبینم خسته میشم.... ولی عیبی نداره ما که همیشه خسته ایم پس ببار ای بارون تا سدهامون پرآب بشه......بچه ها گناه دارند.. بی آبی رو دوست ندارم.. 9 لینک به دیدگاه
Himmler 22171 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۰ حسود دو فضای خالی دارد ;کاسه ی چشم و کاسه ی سر حسادت مانع (خوب دیدن) و (خوب اندیشیدن) میشود هیملر ( ره ) >>>>:th_running1: >>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>>:th_running1: 8 لینک به دیدگاه
*mini* 37778 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۰ خواهم بود با تو.... تا هرجا که تو را به آنجا میکشاند.... تا هر جا که پناهگاهی است برای تو.... تا هر کجا که بروی..من پا به پای تو خواهم بود... تا آخر خط.....تا انتهای نفس.....تا ته دنیا.....:icon_gol: 7 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 1 آذر، ۱۳۹۰ می خواهم احترام بگذارم.... نمی خواهم ادای آدمک های محترم را در بیاورم.... می خواهم ببینم...وقتی حرف رو گوش می دی...و با اینکه باهاش مخالفی....توهین بهش نمی کنی.....چه حسی داره.... اون حرفش رو می زنه.....من هم حرفم رو می زنم... بدون اینکه اونو رد کنم...یا توهین کنم بهش... یعنی اینقد عجیبه.... توی بحث حتما باید طرف مقابل رو تحقیر کرد.....تا احساس پیروزی کنیم......به چه قیمت.... می گی اگه اون تحقیر کرد چی؟؟؟.... مگم باز در جواب من هم رنگ اون نمی شم.... میگی کم آوردی نه...داری با کلمه های قشنگ روش رو می پوشونی..... میگم باشه....بذار یکی پیدا شه...دست تو اون منجلاب نکنه....که بدتر شه.... بخواد با واژه هایی...مسیر رو عوض کنه..... این وسط حداقل...همرنگ جماعت نشده.... . . . یکی باید شروع کنه.....حال اگه تا ته دنیا...همون یک دونه موند..... 11 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده