*sepid* 9772 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آبان، ۱۳۹۰ تو دنــیای ما آدمــا یه حالتی هست به نام " کــم آوردن " ... تو که خــدایی و نمیتونی تجربه ش کنی ... ! ... خــوش به حــالت 12 لینک به دیدگاه
pianist 31129 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آبان، ۱۳۹۰ الان داشتم به این فکر میکردم... چرا ما چشم دیدن موفقیت دیگری را نداریم؟؟؟ نگویید که داریم! میدانید که نداریم!!! میخواستم تو این زمینه تاپیک بزنم ولی پشیمون شدم... . . هر کس جواب این سوال را میداند به من پیغام خصوصی بزند. تشکر... 20 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آبان، ۱۳۹۰ کجايي کودکي؟ بيا و ببين دارد برف مي بارد. برف مي بارد. برف مي بارد دلم تنگ شده است براي آن روزها که قدم هايم را جاي پاي مادر روي برف مي گذاشتم جاي پايم را با جاي پاي پر مهر مادر اندازه مي گرفتم که چقدر مانده تا بزرگ شوم! و اندازه مي گرفتم چند زمستان ديگر مانده تا جاي پاهايم جاي قدم هايش را روي مهرباني پرکند؟ کجايي کودکي؟ بيا تا براي گنجشک هاي گرسنه و سرگردان خرده هاي نان بريزيم و از هياهويشان آنقدر بخنديم که زمين بخوريم و آسمان دوباره در چشم هاي ما لانه کند و پرنده ها تخم بگذارند کجايي؟ بيا دارد برف مي بارد! من تنها هستم و آن شادي ها را گم کرده ام! بيا کودکي! بيا برف مي بارد 19 لینک به دیدگاه
*sepid* 9772 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آبان، ۱۳۹۰ بعضی وقت ها صدایم را عوض میکنم تا دلم نفهمد که تنهاست... 16 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آبان، ۱۳۹۰ میگه: چطور صدای ضجه این آدمها رو نمیشنوی ای تویی که از رگ گردن بهشون نزدیکتری؟ یا یه همچین چیزی 10 لینک به دیدگاه
*sepid* 9772 اشتراک گذاری ارسال شده در 20 آبان، ۱۳۹۰ کجایی سعدی؟ گذشــــــــت آن زمانها !!!!! حالا دیگر، بنی آدم ابــــزار یکدیگرند.... 18 لینک به دیدگاه
El Roman 31720 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آبان، ۱۳۹۰ [h=6]تا حالا به معنی "بی بند و بار" توجه کردید؟ یک عمر به ما گفتند "بی بند و بار" نباشید..."بی بند و باری" بد است... تازه فهمیده ام تمام این مدت از ما می خواسته اند که همیشه... "بندی به گردنمان باشد و باری بر دوشمان"[/h] 13 لینک به دیدگاه
شقایق31 40377 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آبان، ۱۳۹۰ چه صفایی داره مستی و راستی:biggrin: 15 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آبان، ۱۳۹۰ هنگامی که خدا انسان را اندازه می گیرد متر را دور "قلبش " می گذارد نه دور سرش 12 لینک به دیدگاه
shaden. 18583 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آبان، ۱۳۹۰ حواست هست ! صدای هق هق گریه هایم.. از گلویی می آید كه تو از رگش به من نزدیك تری!! . . .خــداااااااااا 13 لینک به دیدگاه
*mini* 37778 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آبان، ۱۳۹۰ برای دلم ، گاهی مادری مهربان می شوم ! دست نوازش بر سرش می کشم و می گویم : « غصه نخور ، می گذرد » ؛ برای دلم ، گاهی پدر می شوم ! خشمگین می گویم : « بس کن دیگر بزرگ شدی » ؛ گاهی هم دوستی می شوم مهربان ! دستش را می گیرم ، می برمش به باغ رویا ؛ دلم ، از دست من خسته است ! 17 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آبان، ۱۳۹۰ رویایی که برای رسیدن به آن نجنگی تا آخر عمر تو را شکنجه خواهد داد! 15 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آبان، ۱۳۹۰ گاهی دلت از زنانگی ات می گیرد ... میخواهی كودك باشی دختر بچه ای كه به هر بهانه ای به آغوشی پناه می برد ... و آسوده اشك می ریخت... زن كه باشی بـــــــایــــــد بـــــغـــــض هـــــای زیــــــــادی را ... بــــــــی صــــــــدا دفـــــــن كنـــــــی !!! 14 لینک به دیدگاه
sam arch 55879 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آبان، ۱۳۹۰ بر بالای درختی از شاخه هایش کلبه ای ساختیم برای بچگی هایمان..... تا آنجا بخندیم....به اندازه ی کوپن هایمان تا قبل از جوانی.... و بعد از آن برویم در دله زندگی محو شویم....گم شویم در حادثه ها..... و بعد از مدت ها که کوپن روزمزگی هایمان تمام شد.....بر می گردیم در میان سالی....خنده های بچگی را یاد می کنیم..... به بالای کلبه می رویم....خوب نگاه می کنیم....با خاطرات لبخند کم رنگی می زنیم..... دلمان می خواهد بخندیم به همان اندازه..... پس می گردیم.....لا به لای بچگی ها....شاید هنوز کوپن لبخندی از ته دل باقی مانده باشد.... . . . هر چقد کوپن خنده بچگی دارم......تقدیم صورت خسته ات..... 13 لینک به دیدگاه
تینا 15116 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آبان، ۱۳۹۰ چه انتظار تلخیه اگه دوسم داشتی بیا به چشمای خودت فسم دیگه بهت نمیرسم اومدنت خیالیه توی دلم چه حالیه 7 لینک به دیدگاه
Saman_88 8062 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آبان، ۱۳۹۰ اینجا چقدر سرده ... دارم یخ میزنم ! اما نه از سردی هوا بلکه از سردی نفس ها ، از سردی صداها ، از سردی نگاه ها ... 13 لینک به دیدگاه
lorena 10304 اشتراک گذاری ارسال شده در 21 آبان، ۱۳۹۰ من از این دواهی که بینش گیر کردم میترسم! 7 لینک به دیدگاه
Gizmo 5887 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آبان، ۱۳۹۰ من یه ستاره گرفتم...ببینین!:shad: 11 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آبان، ۱۳۹۰ چه سخت است یکرنگ ماندن در دنیایی که مردمش برای پر رنگ شدن حاضرند هزار رنگ باشند.... 12 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده