گـنـجـشـک 24371 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 آبان، ۱۳۹۱ یه پیشنهاد: وقتی میبینید اون پایین انجمن نوشته:متولدین امروز فلان و فلان و فلان ندویید تاپیک تولد بزنید براش.....یه کم فک کنید که آیا اصن ی سلام علیک باهاش داشتید؟ میشناسیدش؟ چقدر سابقه ی دوستی باهاش دارید؟ دوست یا دوستان نزدیک تری داره آیا که جای شما میخان اینکارو بکنن؟ اصن شاید منتظره یه رفیقی براش تاپیک بزنه. و از این طرف....اگه تبریکی که به یکی میخاید بگید....کاملا تعارف گونه و خالی و وظیفه گونس نرید بگید مبارکه + یه چنتا شکلک ذوق مرگ این تظاهر کردنا و با خود صادق نبودنا به نظرم غباری بر دلِ....صداقت رو تمرین کنیم باهم 26 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 آبان، ۱۳۹۱ شهرمون شده موش اب كشيده!!! مرسي خدا جونم... 16 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 آبان، ۱۳۹۱ [h=5]فصل پاييز و سرماي ملايمش و بارونش ، خيلي از ماها رو به وجد مياره ؛ " چه هواي دو نفره اي " و خيلي جملات زيباي ديگه .. راستي ! از مردم آذربايجان چه خبر ؟ [/h] 16 لینک به دیدگاه
.Apameh 25173 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 آبان، ۱۳۹۱ نمیدونم شمام اینجور هستین که 1 چیز خاصی ببرتتون تو گذشتتون... عطر و آهنگ و هوا دقیقا منو به خاطراتم میبرن... جوری که ممکنه 10سال پیشم برام زنده شه انگار همین الان تو اون زمانم.. امروز با این هوا رفتم به دورانی که فکرشم نمیکردم هیچ وقت عوض بشه... لعنتی 15 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 آبان، ۱۳۹۱ تو این شهره خراب شده یک قطره بارونم نیومد بریم خاطره بازی 13 لینک به دیدگاه
sadafv 6584 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 آبان، ۱۳۹۱ چقدر خوبه که بتونی یه جاهایی به جای این که فکر کنی چرا فلانی اینو گفت یا چرا این کارو کرد،بگی بی خیالش!!!خودتو عذاب ندی بابت کارهایی که دیگران در حقت می کنن،فقط سعی کن حق باشی و به حق هم دعوت کنی،همین! بی خیال کسایی که جوابتو نمی دن... بی خیال اونایی که سعی می کنن نادیدت بگیرن... بی خیال اونایی که همش یه جوری می گن عددی نیستی... بی خیال...! فقط سعی کن درست باشی و حق و نا حق نکنی،بی ادب نباشی،دل کسیو نشکنی...خلاصه بدی نکنی... توخوب باش و سعی کن دیگرانم به خوبی دعوت کنی...دلخور نشو از واکنشای دیگران،فقط بهشون فکر کن تا اگه کارت اشتباهه درستش کنی،فقط همین ... دلخور و ناراحت نشو بی خیییییال.... (چقدر خوبه آدم با خودش حرف بزنه مخصوصا وقتی بقیه ...) صدف تنها شده تا خودکفا شود...!فقط و فقط همیییین... 25 لینک به دیدگاه
H O P E 34652 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 آبان، ۱۳۹۱ رجعتی باید . شهرها را نبودِ ما غریب نمی کند. شهرها در فقدان انسان امتداد می یابند.... 17 لینک به دیدگاه
peyman sadeghian 30244 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 آبان، ۱۳۹۱ وقتی که صبح زود زودتر از خورشید باید از خونه بزنم بیرون اونم تو سرمایی که سوزش نوک دماغ تو میسوزونه ، اصلا حس خوبی نیست... شال گردنم رو گره میکنم یقه بارونی مو بالا میدم و سر به زیر، راهی میشم صدای قدمهامو میشنوم یاد خدمتم میوفتم لعنت به اون دوران ...اونوقت هم سرد بود ...اونوقت هم بارون میومد ....مثل الان پاس دو پارک موتوری.....اونم تنبیهی.......... حتی فکرش اذیتم میکنه ... لعنت به اون دوران .... با صدای اتوبوس که جلوی پام ترمز میکنه به خودم میام باید سوار بشم ...... یه روز سرد دیگه شروع شده.................. 24 لینک به دیدگاه
poor!a 15130 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 آبان، ۱۳۹۱ میگن خدا هرکی رو بیشتر دوس داره بیشتر اذیت میکنه اینجوری که حساب کردم خدا دیوونه ی منه ! 19 لینک به دیدگاه
H O P E 34652 اشتراک گذاری ارسال شده در 24 آبان، ۱۳۹۱ و همچنان ادامه دارد ... کابوسی به نامِ " فوتبال ایران " ! 17 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آبان، ۱۳۹۱ کی باورش میشه دوستام از دست ادم خسته شن همه بی حوصلت باشن هر کی یه جور، همه دارن همدیگرو ترک میکنن خواهر خواهرشو، برادر برادرشو، خواهر برادر همو ، دوست دوست رو ، زن و شوهر همو و فامیل فامیلو و ... مادر پدر بچه رو دیگه هیچ کس نمونده، جز یه اتاق ساکت و سرد تنهایی سلام 15 لینک به دیدگاه
sahar 91 9480 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آبان، ۱۳۹۱ صدایش را می شنوی صدای شالاپ شلوپش توی حوض حیاط صدای گوش نوازش در برخورد با برگ درختان همه و همه روح آدمی را نوازش می دهد باز هم دلت می آید بگویی پاییز غم انگیز است دلت می آید بگویی دلمردگی می آورد پس این همه طراوت و شادابی از کجا می آید باز هم دلت می آید بگویی فصل من زیبا نیست در فصل من زندگی جاریست... 15 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آبان، ۱۳۹۱ شده ندوني چه جوري بايد وقت كشي كني؟!چيكار كني كه اين ثانيه هاي لعنتي زودتر پيش برن؟! من دقيقا همين مشكلو دارم!سعي مي كنم بكشمشون...ولي نمي ميرن:icon_razz: 16 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آبان، ۱۳۹۱ شده ندوني چه جوري بايد وقت كشي كني؟!چيكار كني كه اين ثانيه هاي لعنتي زودتر پيش برن؟!من دقيقا همين مشكلو دارم!سعي مي كنم بكشمشون...ولي نمي ميرن:icon_razz: آره شده...ولي يه دوست راهنماييم كرد كه چطور اينكارو بكنم:hapydancsmil:شايد با آدما فاصله داشته باشيم ...شايد دوستيمون عميق نباشه...ولي اون آدم اونقدر خوش قلب باشه كه بي دريغ كمكت كنه!مثل دوست من كه راهنماييم كرد...مرسي دوستم 16 لینک به دیدگاه
S a d e n a 11333 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آبان، ۱۳۹۱ هنوز شقایق ها رشد می کنند...هنوز خورشید طلوع می کند ....آه چرا این چیزها دیدنی نیستند...چرا به زیبایی تنهایی نگاه نمی کنیم..گاهی وقتا باید تنها بود تا بفهمیم چرا زنده هستیم. 13 لینک به دیدگاه
O-N 10553 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آبان، ۱۳۹۱ "اين تاپيك" و "نقل قول" و "كپي/پيستهاي بي ربط" هم داستاني داره برا خودش :texc5lhcbtrocnmvtp8 عزيزان خسته نباشيد. تمدد اعصابتان مستدام! :lol: 17 لینک به دیدگاه
lie 2101 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آبان، ۱۳۹۱ ترس... این ترس لعنتی تمام اختیار را از من گرفته به خود نمیگیرم واژه های زیبایت را اینطوری می شویم: 1-1 17 لینک به دیدگاه
Ssara 14641 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آبان، ۱۳۹۱ چرا آخه من میکنم کاری که باز آرد بشیمانی؟ 18 لینک به دیدگاه
ara engineer 1866 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آبان، ۱۳۹۱ دیروز دقت کردم که چه زود بزرگ شدم و اینکه چرا فراموش کردم اینجایی که الان هستم ارزوی دیروزم بوده... 13 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 25 آبان، ۱۳۹۱ امروز از ته دل ارزو کردم کاش شاغل بودم و کمک خرج پدر پیرم امروز ساعت ده بابام با حال بد اومد خونه دل من از جا کنده شد پدر پیر من به شدت خورده زمین و دست و پاش آسیب دید ولی وقتی اشک رو تو چشمام دید گفت چیزی نیس دخترکم کاش منم پسر بودم تا عصای پیری بابام میشدم کاش... 31 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده