atefehkhanom 2893 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آبان، ۱۳۹۱ مـقـصـر خـود مـایـیـم ... عـشـق را بـه کـسـانـی ارزانـی مـی کـنـیـم کـه از زنـدگـی ، جـز آب و عـلـف روزانـه... نـه مـی فـهـمـنـد ... نـه مـی خـواهـنـد ....." 8 لینک به دیدگاه
Ssara 14641 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آبان، ۱۳۹۱ آی از این بالا نشینی های بیجا... 14 لینک به دیدگاه
3Tilla 3844 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آبان، ۱۳۹۱ فلسفه اینکه مجردا حلقه میندازن رو فهمیدم ولی فلسفه اینکه متاهلا حلقه ندارن رو متوجه نمیشم دو راه وجور داره یا من متوجه نیستم یا اینکه بازم من متوجه نیستم!!!!!!! خیلی به نظرم ثقیل میاد!:vahidrk::icon_razz: 15 لینک به دیدگاه
شــاروک 30242 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آبان، ۱۳۹۱ نمیدونم چرا هی برمیگردم به گذشته ها دلم واسه کاربرای قدیمی تنگ میشه و امروزم رفتم سراغ یکی دیگه: امین Illidan واقعا جای خالیشو میشه حس کرد با اون همه انرژی و اشتیاق و مهم تر از همه اون وروجک و آقای نجاری که همیشه باهاش بودن !!!! حیف که دیگه تو انجمن نیست .... حیف !! 19 لینک به دیدگاه
vahid88 9651 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آبان، ۱۳۹۱ من عاشق بارونم تمام درد هایم را جمع میکنم و پشت پنجره اتاقم به انتظار مینشینم تا آسمان دلش برایم بسوزد و ببارد... وقتی بارون میاد من درد هایم را با خود به زیر بارون میبرم و انقدر اشک میریزم که دیگر اثری از درد نمی ماند گریه هایم را فقط باران میبیند و اشکهایم را فقط قطرهایش میشوید چقدر سبک میشوم وقتی کوچه های شب را زیر بارون قدم میزنم وبا آسمان همدردی میکنم وقتی به خانه بر میگردم مادرم سراسیمه با حوله به سراغم می آید و می گوید زیر بارون نرو مریض میشی.... غافل از اینکه همین باران مرهمه دردهای من است................... 14 لینک به دیدگاه
pesare irani 41805 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آبان، ۱۳۹۱ چرا من همش باید از بقیه یاد کنم یکی هم پیدا نمیشه منو یاد کنه 15 لینک به دیدگاه
آرتاش 33340 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آبان، ۱۳۹۱ خدا جون قربونت بشم ممنونم ازت به خاطر تحملی که به من دادی از اینکه مشکلاتو به معنای واقی درک میکنم و سعی میکنم حل کنم نوکرتم به جان خودم :icon_gol::icon_gol: 15 لینک به دیدگاه
*pedram* 21266 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آبان، ۱۳۹۱ بزرگترين هديه ايي که ميتوان به کسي داد ؛ . . . . .... . . زمان است ! هنگاميکه براي يک نفر وقت ميذاري ، قسمتي از زندگيت را به او دادي .... که باز پس نميگيري ! دقت کنيــــــــــــد که دارين واسه کي وقت ميزارين ... !!! 19 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آبان، ۱۳۹۱ [h=5]اگر نيوتن قبل از مرگش چشماي دختر ايروني رو ميديد معني واقعي جاذبه رو ميفهميد [/h] 12 لینک به دیدگاه
Saba Heidari 14145 اشتراک گذاری ارسال شده در 22 آبان، ۱۳۹۱ پا شدم اومدم اینجا اما میبینم چند تا از دوستام همه از هم ناراحتن این چه وضعشه؟؟ 16 لینک به دیدگاه
hakan_68 2446 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۱ حتی نفس هم باشی....! اگر دیر بیایی! رفتنیم!!!!! 18 لینک به دیدگاه
Strelitzia 17128 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۱ چقد همه چی تکراریه واسم. انگاری قبلا یه دور زندگی کردم! دلم یه دنیای جدید میخواد... رو کره ی زمین نباشه فقط... 20 لینک به دیدگاه
*mehrsa* 14558 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۱ همــﮧ چیـز آرام اســت دل مــن استثنـــاســت ...! 11 لینک به دیدگاه
ara engineer 1866 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۱ وای که چقدر از مامان بابام انرژی میگیرم خیلی دوسسستتتتشششششون دارمممممممممم:icon_gol::icon_gol: خدا همه ی مامان باباهارو حفظ کنه. آمین... 19 لینک به دیدگاه
lie 2101 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۱ همه را میفهمم راز پشت نگاهت را شل بودن دستانت؛ وقتی میگیرمشان که اگر دستم را شل کنم رها می شود... جلو جلو راه رفتنت.. همه را می فهمم فقط میترسم مرا احمق فرض کنی! همین! 16 لینک به دیدگاه
کتایون 15176 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۱ بی شک بعضی دست ها شایسته ی ساعت ها خیره شدن اند...به خاطر ظرافت و زیبایی،به خاطر قوس نرم ناخن ها... اما من،به این خاطر نیست که به دست هاش خیره میشم،به این خاطر نمیرم تو رویای زیبای انگشتانش،فقط به این خاطر نمی تونم از دست هاش چشم بردارم که کل محبت دنیا کفِ دست های خط خطیش پنهان شده و نمی تونم تصور کنم یه روز به این زودی ها بره زیر خروارها خاطره... 19 لینک به دیدگاه
S a d e n a 11333 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۱ فقر همان گرد و خاکی است که بر کتاب های فروش نرفته یک کتابفروشی می نشیند... 13 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۱ ترا نمی بخشند به تهمت دیدن به جرم زمزمه کردن و عشق ورزیدن به اتهام شنودن و بازگو کردن تو را نمی بخشند که بی گناهی و بخشش سزای پاکان نیست بر آستان دنائت بسای پیشانی وگرنه ، این تو و آغاز بی سر انجامی 11 لینک به دیدگاه
lie 2101 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۱ راستشو بخوای همیشه دیر میرسم نه به تو به همه چیز راستشو بخوای هیچ وقت به خواسته هام نرسیدم نتونستم کسی رو پل کنم به نداشته هام عادت کردم راستشو بخوای روزای خوبی رو نمیگذرونم اینجا جهنمه هرچی هوا سرد تر میشه، اینجا آتیشش داغ تره راستشو بخوای دارم هر روز حساب میکنم روزای بی تو بودن رو حساب میکنم چند روز مونده... راستشو بخوای حالم خوب نیست ولی به تو میگم خوبم که... که... لبات بخنده... 12 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 23 آبان، ۱۳۹۱ می دوئم دنبال چیزی که اسمشو گذاشتم یه لقمه نون! یه سری کار برای خودم می تراشم... به خودم می گم: آره خوبه...اینا خوبه ..هم یه چیزی یاد می گیرم هم.... به "هم" دوم که می رسم می گم: هم که چی؟ فقط یه چیزی یاد می گیرم... باز واسه خودم و... خودم و کی؟ چرا همش شدم من و هزار تا نقطه چین... آره همیشه توی همین نقطه چین ها هزار تا حرف و اسمه .... واقعاً قرار بوده این باشم و این بشم؟ باید با کی می بودم و الان نیستم... 21 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده