.Apameh 25173 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آبان، ۱۳۹۱ هیس...!!!! آرامتر... چیزی در درونم خواب است... یک امشب را نگذارید وجدانم بیدار شود 18 لینک به دیدگاه
.Apameh 25173 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آبان، ۱۳۹۱ مادرم میگه 1 روزی میرسه که دلت میخواد برگردی به بهترین دوران زندگیت بهترین دوران از نگاه مادرم یعنی کی؟ یعنی جوونی... یعنی الانی که من هستم پدرم میگه به سن من که رسیدی قدر دوران بی غم و غصه بودنتو میدونی... دوران بی غمو و غصه از نگاه پدرم یعنی کی؟؟ یعنی جوونی... یعنی الانی که من هستم دوستام میگن اصن نمیخوایم بهترین روزامونو از دست بدیم بهترین روزا از نکاه دوستام یعنی کی؟ یعنی جوونی... یعنی الانی که من هستم با خودم میگم اگه این بهترین دوران زندگی منه اصن نمیخوام بقیشو ببینم... اگه الان دوران بی غصه بودن منه اصن نمیخوام بعدا رو... اگه این روزا بهترین روزای منه پس بعدا دیگه چیه... بقیه چی در مورد این دوران فکر میکنن من در چه دورانی هستم 16 لینک به دیدگاه
*mini* 37778 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آبان، ۱۳۹۱ سرمستی که باشد آسمان دنیا رنگِ دیگری دارد 17 لینک به دیدگاه
Ehsan 112346 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آبان، ۱۳۹۱ یک توصیه دوستانه : اگر زیادی گاه نوشته داشته باشین، به مرور زمان گاهدونتون پر میشه. گاهدون هم وقتی پر شد تمایل پیدا میکنه به ترکیدن. وقتی ترکید اونوقت به گاه میرویم. پینوشت مهم برای جلوگیری از سوء تفاهم: منظور از به گاه رفتن، یعنی غرق در گاه نوشته شدن و غرق در گاه نوشته شدن، یعنی دور شدن از گاه عمل شدن. 16 لینک به دیدگاه
sahar 91 9480 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آبان، ۱۳۹۱ آری گاهی مینویسم به امید روزی که شاید تو بخوانی، فقط تو بخوانی نه یک رهگذر. 19 لینک به دیدگاه
Lean 56968 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آبان، ۱۳۹۱ گاهی به یه دوست نباید زیاد دل بست ، وقتی که این دل بستگی از یه حدی بالاتر باشه دوستت میشه جزئی از خودت فک میکنی یه سنگ صبور داری یا یک راهنما یا نمیدونم کسی که بهت آرامش میده ، درست وقتی که همچین حسی سراغت میاد دوستت کاری میکنه که همه اون افکار خوب رو سرت آوار میشه بعدش باز به این باور میرسی که هیچ دوستی وجود نداره ، غریبه غریبس و هیچ دوستی بهتر از خودت نداری. 21 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آبان، ۱۳۹۱ چندین ساله تنهایی ، از وقتی پا تو این دنیا گذاشتی تنها بعد یه همراه واست پیدا میشه یه بزرگتر کسی که تا حالا واست بزرگی رو به معنای واقعی نکرده اون این کارو میکنه غمش میشه غمت و شادیش شادی و پروازت پس دعا کنید خدای نکرده از بزرگی کردن واسه ما خسته نشه اونوقته که زندگی تموم میشه و جسم و روح از هم فاصله میگیرن 22 لینک به دیدگاه
hasti1988 22046 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آبان، ۱۳۹۱ بعضی وقت ها فقط نیستی.................... همین................ 20 لینک به دیدگاه
Valentina 13664 اشتراک گذاری ارسال شده در 10 آبان، ۱۳۹۱ کنترلمو از دست دادم... و شد آنچه نباید میشد.. 22 لینک به دیدگاه
Mahnaz.D 61915 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آبان، ۱۳۹۱ یه وقتایی با یه نفر می شینی 10 دقیقه حرف می زنی.... آروم می شی...حتماً نباید درد دل کنی تا آروم شی...فقط حرفای معمولی و روزمره...چند روز بعد دلت براش تنگ می شه و هواش رو می کنی.... خیلی ساده می بینی که بی بهونه دوستش داری...به همین سادگی 27 لینک به دیدگاه
moein.s 18983 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آبان، ۱۳۹۱ زُمُخت شده است روحم! دست که به افکارم می کشم...از اصطحکاکش گرمایی شعله می کشد...که آب می کند هر چه نرم ست! و بعد سرد می شود..و بعد سِفت می شود....و بعد چکش آدم و آدمیان....سخت ترش می کند! این می شود حاصل معادله ی دو مجهوله ی زمخت شدن روحم!!! من خاک بر سَر شدم!! من خاک بر سر این همه تناقض شده ام در میان این آدم و آن آدم!! من در فلسفه ی بودن و نبودن آدمیان....در فکرِ نبودن از بودنشان بهتر، خاک بر سر شده ام!!! من شاید خُل شده ام که هنوز چشمانم باز است! من شاید خُل شده ام که هنوز جواب سلام ها رو علیک می گویم وقتی در پس سلام نگاه می دزدَد او که گفت سلام! پ.ن:فک کنم من کتاب نخونم بهتر باشه....کامو آدم رو پوچ که هیچی....خاک بر سر می کنه و شروع می کنی اینجوری نوشتن 19 لینک به دیدگاه
- Nahal - 47858 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آبان، ۱۳۹۱ این روزها و شب های طولانی نمی گذره ... زمانم لجباز شده ... فقط بگذر ... 25 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آبان، ۱۳۹۱ یکی رو با تمام وجود دوستش داری همیشه جایگاهش واست تو ذهنت محفوظه نقطه مهم و پررنگ زندگیته با بودنش شادی همه دغدغه هات میشه لحظه لحظه تو فکرشی دوس داری همیشه باهاش باشی همیشه دنبال فرصت با هم بودن خلاصه بگم مث سگ دنبالش میدوم اما اون خیلی زود ... حالا دیگه داره ازم فرار میکنه اه ای خدای من... فقط تو موندی واسه پاک کردن قطره های اشکم "لعنت به فاصله" لعنت به زندگی دوستام حتی عزیزام ازم نپرسن چی شده، ایجوری دیگه نمیتونم تو گاه نوشته ها حرف دل بزنم،، مرسی دارم از غصه میمیرم 17 لینک به دیدگاه
ara engineer 1866 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آبان، ۱۳۹۱ چه خوبه وقتی بفهمی برای دیگری مفیدی... 17 لینک به دیدگاه
هولدن کالفیلد 19946 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آبان، ۱۳۹۱ با خودکار ابی گوشهِ پایینیِ سمت چپ ِبرگِ یک مهر نود یکِ یه تقویمِ رو میزی ، که هر برگش پر از یاداشت بود شلوغ شلوغ ... پر از شماره تلفن و قرار ملاقات و لیست کارهای روزمره ... نوشته بود. "عیب کسان منگر و احسان خویش" 19 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آبان، ۱۳۹۱ وقتي بودن يكي برات ميشه لذت...ميشه خوشحالي...ميشه اميد بودن...اونوقت اون اجازه نداره تو رو ناديده بگيرهاجازه نداره بي خيالت بشهاجازه نداره......تو اين اجازه رو نداري!مي فهمي؟ 18 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آبان، ۱۳۹۱ یه روزی اومد که شدم چراغ خاموش میفهمی؟ مث قبل خاموش چطو میتونم ازش جدا شم وقتی شده امیدم؟ سکوت میکنم و از این به بعد خاموشم مبادا بویی ببره و اذیت شه بارون اشکم فقط چند لحظه صبر کن گاه نوشته هامو بنویسم بعد ببار صبر کن... 14 لینک به دیدگاه
B nam o neshan 12214 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آبان، ۱۳۹۱ خاموش بودن شايد...نه!...مطمئنا از نبودن بهتر استحس بودن...حس حضور... چشمانم منتظر روزيست كه تا ابد روشن باشي اگرچه هنوز هم در دل ما روشني تا ابد:aghosh: دوست نداشتن بعضي آدما سخته...و گاهي اوقات غير ممكن!نخواه كه دوستت نداشته باشم:guntootsmiley2: 14 لینک به دیدگاه
آریودخت 43941 اشتراک گذاری ارسال شده در 11 آبان، ۱۳۹۱ هستم واسه خاطر تو که هستی واگرنه... بهم قول بده تنهام نزاری پرپر شدن ادما سخته ، پرپرم نکنیا 19 لینک به دیدگاه
ارسال های توصیه شده