رفتن به مطلب

✣ گـاه نوشته های نواندیشانی ها ✣


ارسال های توصیه شده

دِ لعنتی اون کمربند ایمنی رو برای توی راننده گداشتن...نه برای عابر پیاده ی تو خیایون... حتماً باید تصادف کنی 4تا پلاتین بزارن تو دست و پات تا بفهمی؟:banel_smiley_4:

وقتی می گن موقع رانندگی با موبایل حرف نزن...حتماً می دون نمی شه تعادل رو حفظ کرد بین رانندگی و گوشی موبایل...می گی باشه حرف نمی زنم...به جاش sms می دی؟ :w000:

اون عابر پیاده ی بد بخت می خواد با خیال راحت از خط عابر رد شه...می ری 1 سانتی متریش نگه می دای که بترسه؟ آخه مگه مرض داری؟:w000:

 

نوشته سرعت مجاز 60 تا...حالا می گیم 70 تا...100 تا رفتنت دیگه چه صیغه ایه؟ می خوای نشون بدی بلدی بیشتر گار بدی؟:w58:

 

وقتی جلوییت راهنما نمی زنه و می پیچی...بهش می گی: هوووووووووی راهنما بزن بعد بپیچ:w589:...اما خودت چقدر این کارو انجام می دی؟:ws52:

 

تابلوی "ایست" فقط برای دکوراسیونه...مبادا وایستی ها....از کشفیات و کمک به علم عقب میفتی....:96h3px3wpnn293irwcz

 

آمبولانس و آتش نشانی دارن بوق بوق کنان توی خیابون می رن که جون یکی رو نجات بدن.... بعد تو گازش رو می گیری می ری پشت سرشون:th_running1:...حس می کنی خیلی هم زرنگی و لاین برات خالی شده...:hrqr6zeqheyjho1f9mx

آخرشم زبون هممون درازه..می گیم: به من چه...بقیه اول رعایت کنن...بعد من!!!!:ws43:

این بقیه کی هستن؟ من ...تو ...اون! اینا رو کی می خوایم بفهمیم؟:w74:

 

بعد همش می زنیم تو سره خودمون که" به به خارجیا چه با فرهنگن":xbex7jmjnhtbacgrr3x

  • Like 16
لینک به دیدگاه
  • پاسخ 9.2k
  • ایجاد شد
  • آخرین پاسخ

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

بهترین ارسال کنندگان این موضوع

چه بده! از وقتی خوندن نوشتن یاد میگیری رو یه تابلو از آرزوهاتو برنامه هات مینویسی....

یه تصویر میسازی که چندین سال باهاش زندگی میکنی....

هر روز مرور میکنی

بند بندشو

باورش کردی!!!

بعد دقیقه 90 ، درست زمانی که به مرحله اجرا رسیده ، یکی میاد یه شبه...

همه رو پاک میکنه میگه دوباره بنویس، دوباره بکش، دوباره فکر کن، دوباره آرزو کن!!!!

زمانی نمونده...

هنگ میکنی.

  • Like 19
لینک به دیدگاه

70 تومن کفش خریدم اولین ورزی که پوشیدم پاره شده رفتم به فروشندش میگم این چه وضعشه میگه خانوم همینه که هس میگم میرم با رئیس اتحادیتون صحبت میکنم میگه برو ببینم چیکار میتونی بکنی

 

ینی موندم تو این مملکت بی در و پی کر چیکار باید کرد :w000:

  • Like 19
لینک به دیدگاه

با تمام وجودم بهش گفتم: گمشو از اتاقم برو بیرون لعنتی....

برو بر نگام کرد و گفت: چرا نمی خوای قبول کنی یتیمچه ای؟ یعنی یتیم کوچک!!! :banel_smiley_4:

نفسم از شدت عصبانیت بالا نمی یومد.... پاشدم در اتاقم رو باز تر کردم و گفتم بهت می گم گمشو بیرون....:w000:

گفت: مگه دروغ می گم..بابا نداری....

گفتم: بهت می گم برو بیرون...همین الان....اون دهنتم ببند:sad0:

  • Like 17
لینک به دیدگاه

وقــتيــــ دلـــــــت در حـــد مــرگــــــــــ تــنــگـــــــ شـــد . . . بــا پشتِ دس بـــــــزن تو دهنـــــــش!

 

البته فــقط وقتيـــ حــقشِ بزنيــــ تو دهنـــش كـــ يــه وخــتــيـــــــــ خودِ خــودِ خـــودتـــــــــ , با اردنـــگيــــ منبـــعِ دلـــتنگيتو دورشـــ انداختــه بودى . . .

 

ت ج:( توجيه نوشت!) دلــتنگييِ مقطـــعى, كـــ مثل يه آدمـــ مـــوذيـــــــــ از اون تــــــــــــــــهِ دلــــــت, اون غارهاى تاريـــكش . . پـــا ميــــشه ميـــاد بـيـــرون . .

يـــــواش يــــــــواش،

دستـــش تو جيبشـــِ ،

تـو دلــــت قدمــــــ ميزنـــــه ,

سرشم انداخــته پايـيــن كـــ از مظلوميـــتــش خجالــت بكشيــــــ . . .

بعــد . . . خــــــــوب كـــ هــمــــــه جـــــايــــــِ دلـــتــو گــــــشت . . خــــــــوبــــــ كــ تشــــــنــتــ كــــرد . . ,

خودش همونجـــورى كـــ آرومــــ اومــده بـود , آرومم برميـــگرده ميـــره تو غاره خودشــ . . .

تـــا كى بشه دوبـــاره ب قـصده جونــــــتــــ بيـــاد پـــــــرسه بـــزنـــــــه و بــا هــــــــــر قــــــدمش يــه جــرعـــــه بـــرنـــــدى شعـــــــــله بـــده بــــ آتـــيــــــشِ زيـــر خاكستـــــر . . .

 

آتـــيـــــشـــ _مــســـــتــتـــــــــ ميـــكنــــــــــِ

  • Like 15
لینک به دیدگاه

- عزیزم؟

 

+جانم؟

 

- میگم زن داداشت خیلی رفتارش بده ها! ولی رو چشم مادرت جا داره برا اینکه فقط چادریه

 

+عزیزم وقتی ماها نمیتونیم جواهریو بخریم نباید بزنیم شیشه ی جواهر فروشی رو بشکنیم

+عزیزم؟

 

-جانم؟

+خفه شو بخواب:ws37:

  • Like 10
لینک به دیدگاه

بعضی از آدم ها یکدفعه میان

 

یکدفعه زندگیت رو قشنگ میکنن

 

یکدفعه میشن همه ی دلخوشی هات

 

یکدفعه میشن دلیل خنده هات

 

یکدفعه میشن دلیل نفس کشیدنت

 

بعد همینجوری یکدفعه میرن و گند میزنن به آرزوهات

 

میشن دلیل همه ی غصه هات و همه ی اشکات

 

یکدفعه همه چی خراب میشه...!

 

 

  • Like 17
لینک به دیدگاه

چقد تو رو دور نگه داشتم از دشمنا

 

یه آدم خوب ساختم از یه انگشت نما

ماها از عشق هم دیگه تب زده بودیم

 

ماها واسه ماه ها بعدمون حرف زده بودیم

 

همه چی خوب بود

 

همه چیز زود زود میگذشت

 

و تنها غم من غمه این روز بود

 

که تو بری من گله کنم از دسته تو

 

من عاشقت بودم دقیقا برعکس تو

 

جای تو رو پر کنه واسم چه آدم دیگه ای

 

من تو رو میخوام که تو هم تو یه عالمه دیگه ای

 

 

تو یه آدم دیگه ای

 

تو زندگیت هست

 

تو زندگیت من چه نقشی داشتم؟!

 

واسه تو و دوره وریات چه فرقی داشتم؟؟!

 

حالا دوست ندارم و یه وقتی داشتم

 

وقتی که واسه دستهای خالیم دست میخواستم

 

آره....واسه دستای خالیم دست میخواستم

 

:hanghead:

  • Like 6
لینک به دیدگاه

از یک زاویه دیگه که به زندگی نگاه میکنم یاد این جمله از رمان "جوجه تیغی" می افتم.

 

 

اکثر مردم برای تبدیل زندگی به یک کاریکاتور زشت ،از انجام هیچ کاری کوتاهی نمی کنند ، زندگی که میتواند شبیه یک نقاشی زیبا و با مفهوم باشد.

  • Like 18
لینک به دیدگاه

موافق نیستم مریم...ادما حتی اگه مفید هم نباشن نباید بگیم جا رو برای دیگران تنگ میکنن...یه روزایی روز تو هست و یه روزایی اصلا روز تو نیست..!:hanghead:

  • Like 16
لینک به دیدگاه

ماهیمون هی می خواست یه چیزی بهم بگه .

تا دهنشو وا می کرد آب می رفت تو دهنش نمی تونست بگه .

دست کردم تو آکواریوم درش آوردم.

شروع کرد از خوشالی بالا پایین پریدن .

دلم نیومد دوباره بندازمش اون تو .

اینقده بالا پایین پرید خسته شد خوابیـــد.

دیدم بهترین موقعه تا خوابه دوباره بندازمش تو آب.

ولی الان چند ساعته بیدار نشده

یعنی فکر کنم بیدار شده دیده انداختمش اون تو قهر کرده خودشو زده به خواب

  • Like 9
لینک به دیدگاه

بعضی وقتا ،یاداوری بعضی خاطرات خوب؛ تلخ تر ازهرچیزممکنه.

یادروزایی که سرصبح،جزچندنفرانلاین نبودن و یکی اش......:sigh:

  • Like 9
لینک به دیدگاه
مهمان
این موضوع برای عدم ارسال قفل گردیده است.

×
×
  • اضافه کردن...